از زبان اصغر فرهادی

مقایسه فیلم های درباره الی و فروشنده

  • سه شنبه, 12 آذر 1398 ساعت 06:12
  • منتشرشده در فرهنگ
  • خواندن 1464 دفعه

 

به گزارش فرصت آنلاین به نقل از فرارو، نشست ارتباط معماری با ساخته‌های اصغر فرهادی در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد. در این نشست هومن طالبی، سینا احمدی، پویان روحی، آرش نصیری و محمد‌یاسر موسی‌پور حضور داشتند و اصغر فرهادی به‌عنوان میهمان این برنامه پاسخ‌گوی سؤالات سخنرانان‌شد.

اصغر فرهادی در این نشست درباره ارتباط معماری و سینما گفت: «من درباره معماری به‌عنوان کسی که صاحب این علم است، صحبت نمی‌کنم. در واقع به‌عنوان تماشاگر یا شاید مصرف‌کننده درباره آن حرف می‌زنم؛ اما قطعا می‌توان شباهت‌ها یا حتی تفاوت‌هایی را بین این دو شکل کار هنری پیدا کرد. شاید به نظر بیننده، تأثیر سینما به‌مراتب عمیق‌تر و سریع‌تر است و به نظر می‌آید معماری فضای آرام‌تر و ساکت‌تر و کم‌هیاهوتری است. در طول زمان به نظر می‌آید این سینماست که تأثیرات بیشتری می‌گذارد؛ اما بدون اینکه ارزش‌گذاری کنم، تصور خود من این است که همیشه فکر می‌کنم معماری در طول زمان تأثیر بیشتری در زندگی ما می‌گذارد. مقصودم از تأثیر عمیق‌تر، تأثیری است که زود فراموش نمی‌شود. فکر می‌کنم معماری در طول زندگی هر‌کدام از ما تأثیر‌گذار بوده است و یک شکلی از زندگی را پیدا می‌کنیم و ما از افراد به‌عنوان شخصیت‌های داستان در فیلم‌ها استفاده می‌کنیم؛ یعنی پیش از اینکه ما آن‌ها را انتخاب کنیم، معماری تأثیر خودش را روی آدم‌ها گذاشته. به نظر می‌آید در کشور ما تأثیر معماری و مکانی که در آن زندگی می‌کنیم یا به مکان‌هایی رفت‌وآمد داریم، خیلی جدی گرفته نمی‌شود؛ مثلا فکر کنید اگر شکل مدرسه‌های ما از این حالت زندان‌گونه درمی‌آمد، قطعا الان با نسل متفاوت‌تری روبه‌رو بودیم.»

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «به‌عنوان یک تماشاگر زمان دیدن یک اثر معماری، حسی که در من ایجاد می‌شود، با شخص دیگر متفاوت است. مثل موسیقی که هر شخص احساس متفاوتی درباره آن دارد؛ اما در سینما، تماشاگرانی که یک فیلم واحد می‌بینند، به محض خارج‌شدن از سینما، حس‌شان کم‌و‌بیش مثل هم است؛ یعنی یک دیکتاتوری بین فیلم و تماشاگر نهفته است. من به‌عنوان سینماگر و بسیاری پیش از من سعی کردیم این آزادی را به تماشاگر بدهیم که بعد از تماشای فیلم، از زاویه خودش با بخشی از فیلم همراه شود.»

کارگردان فیلم «درباره الی» در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «زمانی که برای نخستین بار مردم با سینما روبه‌رو شدند و فیلم‌ها را در سالن‌های سینما می‌دیدند، از فرط تعجب و پیداکردن چگونگی کارکردن این تکنولوژی مدام برمی‌گشتند و پشت سرشان را نگاه می‌کردند و در موضع پایینی درباره فیلم قرار داشتند. فکر می‌کردند سینما پدیده‌ای دست‌نیافتنی است و در جایگاه نقد و نظر نبودند. کم‌کم وقتی به سینما رفتند و فیلم دیدند، عادت کردند و جادوی سینما لو رفت. موضع تماشاگر و موضع فیلم برابر شد. فیلم‌ها نقد شد و حتی تماشاگر در موضعی بالاتر از فیلم‌ساز ایستاد. همین موضوع در واقع زنگ خطری برای سینما بود که سینما هم باید خودش را بالا بکشد که موضع برابر را حفظ کند».

فرهادی ادامه داد: «اینکه تماشاگر به محض دیدن فیلم بتواند گفت‌وگویی با شخصیت‌ها داشته باشد، برای من از «چهارشنبه‌سوری» آغاز شد و در «جدایی» هم این موضوع دیده می‌شود».

او در پاسخ به این پرسش که به چه دلیل دوربین در جدایی نادر از سیمین در جایگاه قاضی قرار گرفته است؟ گفت: «در فیلم‌نامه این صحنه به این شکل نوشته نشده بود. به طور معمول چنین صحنه‌هایی در چند نما گرفته می‌شود؛ اما من فکر کردم اگر دوربین کنار قاضی باشد یا حتی گاهی این شائبه به وجود بیاید که جای قاضی نشسته است، این‌طور به نظر می‌آید که این دو شخصیت با تماشاگر صحبت می‌کنند. از همان لحظه می‌توان این‌طور تصور کرد که فیلم، تماشاگر را دعوت می‌کند که دیگر تنها شاهد و ناظر نباشد و خودش قضاوت را برعهده بگیرد. اینکه چه کسی درست می‌گوید و حق با چه کسی است؟ این موضوع در فروشنده بیشتر به چشم می‌آید. حتی در جایی از فیلم برای تماشاگر سخت می‌شود و با خودش فکر می‌کند بیش از اندازه درگیر یک‌سری ماجرا‌ها می‌شوم.»

او ادامه داد: «به نظرم تماشای درباره الی و جدایی راحت‌تر از فروشنده است؛ به‌این‌دلیل که مخاطب در فیلم فروشنده خودش را جای شخصیت‌های مرد قصه می‌گذارد؛ اما از جایی به بعد دیگر این هم ذات ‌پنداری خوشایند نیست و با خودش چالشی پیدا می‌کند. خوشبختانه در سراسر دنیا در سینما این اجازه به مخاطب داده می‌شود که تماشاگر تنها از نقش ناظر دربیاید و فعال شود و گفتگو کند و پرسش ایجاد کند؛ بنابر‌این معتقدم هر فیلمی که در درجه اول ما را با احساسات‌مان درگیر می‌کند، منهای فیلم‌های خاص و تجربی، تجربه جذابی است. اینکه وقتی فیلم تمام شد، اندیشه شروع می‌شود.»

او ادامه داد: «نکته‌ای که وجود دارد، این است که جزء تعهدات و وظایف فیلم‌ساز نیست که به تماشاگرش بگوید فیلم که تمام شد، به چه چیزی فکر کنید. مهم این است که فکر کنید. به هر چیزی که حتی خلاف فیلم است. این عمل فکر‌کردن چیزی است که به آن نیاز داریم و امیدوارم در فیلم‌های بعد این تجربه را به شکل گسترده‌تر تجربه کنم.»

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره راه‌حل ارائه‌دادن فیلم‌ساز به مخاطب نیز گفت: «فیلم‌هایی ساخته می‌شود که به مخاطب راه‌حل ارائه می‌دهد. به نظر من معمولا راه‌حل‌ها عمق زیادی ندارد؛ چرا‌که پدیده‌های اجتماعی تک ‌راه‌ حلی نیستند و نمی‌توان راه‌حل دوخطی برای هر چیزی که شکل اجتماعی دارد، ارائه داد. شاید بهتر است که ایجاد پرسش کنیم و اجازه بدهیم هر شخص راه‌حلی متناسب با سلایق و نظرگاه خودش پیدا کند.»

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «اینکه بگوید اگر من بودم چه می‌کردم، کلیدی است برای فکرکردن و راه‌حل پیدا‌کردن. همیشه قدم اول من در نگارش فیلم‌نامه با چیزی شروع می‌شود که آگاهانه نیست. هر‌کدام از ما در درون‌مان بانکی داریم متشکل از مجموع اتفاقاتی که در زندگی تجربه کرده‌ایم. با دسترسی به آن گنجینه عاطفی می‌توان به موضوعات متفاوتی فکر کرد.»

فرهادی در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: «هیچ وقت زمان ساخت یک فیلم یا نگارش فیلم‌نامه از خودم نپرسیدم در واقع هدف از نگارش فیلم‌نامه چیست؟ همه‌چیز از یک حس آغاز شده است که من را تا مدت‌ها رها نکرده. به این معنا که قصه‌ها در اطراف ما وجود دارند، باید آن‌ها را پیدا کنیم. زمان ساخت فیلم فروشنده فقط یک تصویر داشتم. تصویری از دکور تئاتر و عده‌ای که مشغول نور‌پردازی هستند. دکور یک خانه است و به‌مرور یک بخش از این خانه واضح دیده می‌شود و زمانی که نور صحنه روشن می‌شود، تمام خانه را می‌بینیم و این تصویر را دوست داشتم. به این فکر کردم که می‌توان قصه‌ای نوشت درباره آدم‌هایی که کارشان بازیگری است و به‌مرور این من را به سمت قصه‌ای دیگر برد. من به این ناخودآگاه تربیت‌شده می‌گویم که صاحب سلیقه است. تفاوت عمده یک فیلم‌ساز با یک معمار شاید همین است که شما یک محدوده سفارش دارید و باید آگاهانه کار را شروع کنید؛ ولی برای من بر‌عکس است. بعد از متریال اولیه باید برای ساخت فیلم ساختار مشخص کنم.»

 

 

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
  • اندازه قلم