آسیب شناسی نظام آموزش و پرورش

ارسال در بدون مجموعه

نقدی که در اغلب موارد خاص خمینی شهر نبوده و به گونه ای در جای جای این نظام تعلیم و تربیت قابل تعمیم است. در گفتگو با تعدادی از فرهنگیان شهرستان به نقد نظام آموزش و پرورش و آسیب شناسی مدارس پرداختیم که خلاصه این نقد را با هم می خوانیم:

غایت آموزش و پروش کجاست؟
در غرب، غايت آموزش و پرورش را ساختن يك شهروند دموكرات تابع قانون -که بتواند در پیشرفت کشورش سهیم باشد- مي دانند؛ در حالي كه در نظريه اسلامي ایرانی تعليم و تربيت، گرچه این هدف را ضروری دانسته ولی سقف نمي داند. بلکه به دنبال این است كه روح توحيدي و وجدان انسانی را از درونشان بيدار كند.

زلزله و دانش آموزان
فردای پس از زلزله، یکی از کودکان پیش دبستانی پرسید مگر خدا همه جا نیست؟ وقتی زلزله آمد خدا هم لرزید؟ پاسخ به این سئوال هم اطلاعاتی کلامی می خواهد و هم روانشناسی که چگونه پاسخ به این گونه سئوالات را به صورت صحیح و با زبانی کودکانه بیان کرد. متاسفانه برخی از مربیان به خاطر ندیدن آموزشهای لازم از پاسخ به این سئوالات در می مانند و سوالاتی که می تواند باعث رشد کودکان و نوجوانان شود گاهی منجر به ابهام افزایی می گردد.

تعالیم دینی بسیار گسترده تر از آموزش نماز و حجاب است
تعالیم دینی نباید فقط محدود به آموزش نماز و حجاب گردد. مثلا وقتی در قرآن کریم حداقل 8-7 بار تاکید بر "سیروا فی الارض" شده باید اردوها را با نگاه دینی نگریست. اگر تعالیم دین را محدود به به نماز و حجاب و ... کردیم و به سایر دستورات دین بی توجهی کردیم تصویری کاریکاتوری از دین در ذهن دانش آموزان و حتی بزرگسالان نقش خواهد بست.

رقابت دو نظام آموزشی
ما دو نوع نظام آموزشی در جامعه داریم؛ یکی نظام آموزش و پرورش که نهادی رسمی است و دیگری نظام های آموزشی غیررسمی که بر روی رفتارها و فرهنگ اثر می گذارد مثل رسانه ها، سبک زندگی، جامعه و .... نظام آموزش رسمی از کودکان و نوجوانان "اطاعت" و "سر به زیری" و "آموختن" آنچه به آنها آموزش داده میشود را با روش "بشنو بپذیز" میخواهند، کودکان نیز چنین کاری را به ظاهر انجام میدهند، اما در واقع بسیاری از این موارد را در خود درونی نمیکنند. در حالی که نظامهای غیررسمی با سبک غیردستوری و با روش انتقال مفاهیم با زبان "هنر" و "احساس" این آموزه ها را در نهاد کودکان قرار می دهند.

دانش آموزانی که آموزش های روز را فرا نمی گیرند...
آموختن تکنیک های زیربنایی یکی از وظایف نظام تعلیم و تربیت است. یکی دو دهه است خوشبختانه برخی از این آموزشها مثل زبان، کامپیوتر و ... مورد توجه قرار گرفته است ولی برخی از این آموزشها هنوز جایگاه لازم را ندارد. دو ابزار قلم و سخنوری از این موارد است و کسانی که این دو ابزار را در اختیار داشته باشند نسبت به دیگران پیشرفت و رشد بیشتری خواهند داشت. متاسفانه اینگونه موضوعات در مدارس ما جایگاه چندانی ندارد و باید رویکردها در این باره تغییر کند.

دانش آموزسالاری
در نظام آموزشی مکتبخانه استفاده از ابزار خشونت مانند چوب و فلک به صورت مرسوم و متداول بود و کمتر کودکی بود که روزانه از این ابزار جبرآمیز بی بهره گردد. به نظر می رسد در مقابل افراط دیروز، امروز دچار تفریط شده ایم به گونه ای که استفاده از هرگونه ابزار تنبیهی بدنی در هر شرایطی ممنوع گردیده و همین باعث شکل گیری نظام "دانش آموز سالاری" گردیده و لاجرم معلمان در اجرای وظایفش دچار مشکلات زیادی می شود. باید در این رابطه فکری کرد.

ضرورت توجه ویژه به استعدادیابی در مدارس
خداوند به هر کودکی استعدادی خاص داده که اگر این استعدادش را بیاید و در آن مسیر قرار گیرد به رشد فراوانی خواهد کرد. این کار استعدادیابی امری تخصصی است و قاعدتا کار پدر و مادر نیست. مدارس باید برنامه ریزی کرده و به صورت تخصصی و علمی استعدادیابی کنند. نتایج را در نظر بگیرند و از طرفی این نتایج را به پدران و مادران اعلام کنند. یادم می آید یکبار دانش آموز 10 ساله یک طرح داد که چگونه بوق را تبدیل به میکروفون کنیم. چیزی که هرگز به ذهن من و خیلی از بزرگترها نرسیده بود. من از این نمونه دانش آموزان زیاد دیده ام که چون به استعدادشان بی توجهی می شود گاهی به دانش آموزی سرخورده تبدیل می شوند که در برخی موارد به حد ترک تحصیل هم می رسند.