حسین یوسفی

ارسال در ایثار و شهادت

 

yadegaran

نام:                حسین یوسفی

 

متولد:             1340  کربلا متولد

 

 

دومین شهید خانواده یوسفی بهعلاقه فراوان والدینش به ائمه اطهار (ع) باعث شد که نام حسین را برای او انتخاب کنند.

او دو سال از برادر شهیدش کوچکتر بود. دوران کودکی را در محیطی مذهبی در جوار بارگاه ملکوتی سرور و سالار شهیدان امام حسین(ع) و یاران با وفایش گذراند. بازیهای کودکانه اش همراه با دوستانش اطراف حرمین شهدای کربلا و شرکت در مجالس دینی باعث آشنایی او با فرهنگ غنی شیعه گردید. مشاهده زائران و عاشقان حضرت ابا عبدا... که از اقصی نقاط دنیا مشتاقانه به زیارت می آمدند، ذهن کنجکاو او را برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه قیام کربلا تحریک می کرد. این مشاهدات باعث شناخت بیشتر نسبت به اهداف شهدا گردید. با شروع سیاست استعماری حزب بعث عراق و اخراج اتباع ایرانی، حسین به همراه خانواده اش و دیگر هموطنان به ایران مهاجرت و در شهرستان خمینی شهر ساکن گردیدند.

 

فعالیت های دوران انقلاب

دوران نوجوانی حسین همزمان با اوج گیری مبارزات مردم ایران علیه حکومت ستمشاهی بود. روحیه کنجکاو و تربیت مذهبی و فعالیت های برادرانش در مبارزه علیه طاغوت زمینه را برای آشنایی با مسائل سیاسی و شرکت در فعالیت مبارزاتی را برای او مهیا کرد. اين شهيد والامقام فعالانه در تظاهرات و پخش اعلامیه ها علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می کرد. با پیروزی انقلاب و شروع توطئه های دشمنان شهید یوسفی همراه دیگر نوجوانان و تشکیل گروه های مردمی به حراست و نگهبانی در سطح شهر پرداختند. با فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین به عضویت این نهاد مردمی در آمد و در زمینه های مختلف فعالیت نمود. خوشرویی، خونگرمی و پشتکار او باعث شد به عنوان نیروی نمونه در بسیج شود.

فعالیت های دوران جنگ تحمیلی

با شروع تجاوز دشمن بعثی به ایران اسلامی و اشغال قسمت هایی از خاک کشور توسط ارتش عراق، حسین داوطلبانه به مناطق جنگی اعزام شد. رشادتها و فعالیتهای او در انجام مأموریتهای محوله او را به عنوان یک فرد توانا و خلاق در امور جنگی معرفی کرد. وي در آن زمان حدود بیست سال داشت ولی خصوصیات اخلاقی و شخصیتی شامل خونگرمی، خوشبرخوردی، شجاعت، عدم شکایت از مشکلات و سختیها، نظم در کارها و داوطلب بودن بر انجام مأموریت ها باعث شد که در عملیات محرم در جمع کارگران قرار گیرد و در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان معاون گردان ثارا... انتخاب گردید. او با همان روحیه و تواضع همیشگی هر زمان و مکان که نیاز بود کارها را انجام می داد. با توجه به خصوصیات منطقه از نظر وسعت و شرایط جغرافیایی، نیاز به آمادگی رزمی نیروهای شرکت کننده حسین مسؤولیت آموزش گردان شامل ورزش و نرمش صبحگاهی، رزم شبانه و ... را به عهده گرفت.

آخرین مأموریت

فرمانده گردان ثار ا... در خاطرات خویش بیان می کند: «در عملیات والفجر مقدماتی حسین معاون من بود. شب عملیات کنار من حرکت می کرد. بعد از چند ساعت درگیری شبانه با دشمن در منطقه و عبور از خط پدافندی آنان در کنار کانال اول که دشمن به عنوان مانع ایجاد کرده بود بر اثر آتش شدید انواع گلوله ها نیروها زمین گیر شدند. کسی توان حرکت نداشت. یک قبضه تیر بار دشمن که به منطقه مسلط بود مرتب تیراندازی می کرد. من به حسین گفتم که این تیربار را خاموش کن. او بدون درنگ همراه شهید قاسم امینی به سمت لشگر تیربار حرکت کرد و پس از شلیک چند گلوله آر پی جی هفت آن را منهدم نمود. از این مکان به بعد حسین جلودار گردان شد. ما تا لب جاده آسفالت نزدیک پاسگاه وهب رفتیم. در این منطقه برای مقابله با پاتک دشمن آرایش نظامی گرفتیم. در این هنگام شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر و معاونش آقای قاسمی نزد ما آمد و گفت به علت عدم موفقیت نیروهای عمل کننده جناحین باید عقب نشینی کنید. من با یک دستگاه تویوتا نیروها را به عقب می بردم و حسین نزد بقیه بود و قرار شد زمانی که کل افراد به سمت عقب حرکت کردند خودش بیاید. من برای چندین دفعه بود که برای آوردن نیروها به منطقه مذکور رفتم که محمد یوسفی برادر شهید گفت حسین مجروح شد و در منطقه جایی است که قادر به آوردن او نیستیم. من قصد داشتم که برای آوردن او بروم و حجم شدید آتش گلوله های دشمن اجازه نمی داد.»

 

رزم شجاعانه تا شهادت

آقای پیمانی یکی از همرزمان شهید می گوید: هنگامی که پشت جاده آسفالت نزدیک پاسگاه وهب به محلات پدافندی نیروها را مستقر کردیم پاتک شدید دشمن شروع شد. چون نیروهای جناحین ما موفق به تصرف مواضع دشمن نشده بودند ما تقریباً در محاصره بودیم. درگیری با شدت ادامه داشت که دستور عقب نشینی صادر گردید. حسین نیروها را به سمت عقب حرکت داد و خودش به همراه چند نفر دیگر برای جلوگیری از حرکت تانکهای دشمن به سمت دیگر جاده رفت. او با شجاعت و بدون ترس از دیگران می خواست که قبضه های آر پی جی را آماده و خودش آنها را به سوی دشمن شلیک می کرد. چند بار برای بردن مهمات به این سمت جاده نزد ما آمد. شلیک گلوله ها او و همراهانش مانع از حرکت نیروهای مکانیزه دشمن به سمت ما شد. دفعه آخر که برای بردن مهمات به سمت ما حرکت کرد بر اثر شلیک تیربار تانک دشمن از ناحیه پشت پاها مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد. به کمک چند نفر از نیروها مسافتی او را عقب آوردیم ولی جراحت او زیاد و خونریزیش شدید بود. شدت آتش گلوله های دشمن زیاد و محاصره ما هر لحظه بیشتر می شد. حسین با اصرار از ما خواست که او را رها کنیم و قبل از اینکه دشمن برسد منطقه را ترک نماییم. با اصرار زیاد او ما حرکت کردیم و حسین با بدنی مجروح به آرامی چند متری به دنبال ما آمد و من به علت درگیری شدید دیگر از او اطلاعی به دست نیاوردم. آری حسین در آخرین مأموریت با پیروی از مقتدا و پیشوای خویش امام حسین(ع) تا آخرین نفس در مقابل دشمن مبارزه کرد و روح ملکوتیش به معشوق پیوست.

 

قسمتی از وصیت نامه شهید

هان ای زندگان! پیامبر ما فرمود بهترین نوع مردن شهادت در راه خداست. از شما می خواهم که راه این شهیدان که همانا راه خدا و اسلام می باشد را ادامه دهید و پیام رسان این خونهای بناحق ریخته شده باشید.

کنگره سرداران و 2300 شهید شهرستان خمینی شهر – مهدی رضایی