نجات یک زندگی

ارسال در ایثار و شهادت

kheyrاحساس کردم دوستم چیزی می خواهد بگوید، پس از او پرسیدم: چه خبر؟ و او بلافاصله جواب داد فهمیدی فلانی به رحمت خدا رفت؟

گفتم شنیده ام، خدا رحمتش کنه، چطور؟ گفت می دانستی آدم خیری بود؟ جواب دادم اطلاع چندانی ندارم، ظاهراً که آدم خوبی بود. دوستم ادامه داد، خدا رحمت کرده کارهای خیری زیادی بدون سر و صدا می کرد، مهمتر اینکه در آمد او از طریق کار و تلاش و کارآفرینی و رعایت مسائل شرعی بود، نه از راه های غیر مشروع و در مواقع خاصی با هو و جنجال و خود نمایی انجام کارهایی ظاهراً خیر که عملاً نه نفعی برای مردم دارد و نه برای دین مردم، نه مشکلی از کسی حل می کند، نه تبلیغ صحیح و درست و عمیقی از دین صورت می گیرد، حتی گاه با بعضی از آموزه های دینی هم مخالف است، تازه اگر خود پول هم مشکلی نداشته باشد. ولی آن مرحوم این جوری نبودند، هم از راه کار و تلاش و کارآفرینی در آمد کسب می کردند و هم دید درستی در انجام امور خیریه و خرج نذورات و خیرات داشتند، تعصب خاصی هم روی خرج پول توی خود شهر داشتند، حتی حاضر نمی شدند خرید خود را از بیرون شهر انجام دهند و معتقد بودند پول باید همینجا خرج شود که چرخ اقتصاد شهر بگردد. حتی وقتی مریض بودند به بیمارستان های خود شهر مراجعه می کردند، دوستم ادامه داد به دلیل نزدیکی فامیلی، چشمه هایی از کارهای خیر او را شنیده ام که یک مورد آن در من خیلی تأثیر گذشته است، از او پرسیدم آن مورد را می توانی بازگو کنی البته خود مطلب را، من به جزئیات و به اسامی افراد کار ندارم و مایل هم نیستم آنها را بشناسم به حرکت و نوع آن و فکر و آرمانها کار دارم.

 

دوست مذکور جواب داد، درسته من هم منظورم حرکت است، آنچه در من اثر گذاشته خود حرکت است، افراد که رفتنی هستند، اعمال است که می ماند و ادامه داد که: آن مرحوم متوجه می شود که یکی از کسبه مشکل مالی پیدا می کند، خوب شغل آزاد است و هزار پیچ و خم بالا و پایین رفتن ها، گاه بعضی از کسبه به دلایلی مثل شرایط بازار و برخی عوامل محاسبه نشده و بعضی غفلت ها، ورشکسته می شوند و به نان شب هم محتاج می شوند و ظاهراً آن کاسب هم چنین شرایطی می یابد و همه هستی خود را از دست می دهد و بدتر از همه همسر او رفیق نیمه راه از کار در می آید و به دلیل شرایط بد اقتصادی وی تقاضای طلاق می کند که نیکوکار خدا رحمت کرده متوجه می شود و می فهمد که یک خانواده در حال نابودی است، پس پا پیش می گذارد و دست آن کاسب را می گیرد او را حمایت می کند تا در اولین گام خانواده او متلاشی نشود و سپس فرد شکست خورده کم کم به بازارکار بر می گردد و فعالیتی دوباره را شروع کند که با این اقدام خیر وی چنین هم می شود و بدین ترتیب یک زندگی نجات می یابد، یعنی چند نفر از نابودی نجات می یابند و طبیعی است که جلوی بسیاری از مفاسد متعاقب آن گرفته شود.

آیا این اقدام ارزش الگو شدن و مطرح شدن را ندارد، آیا این یک فکر برتر نیست،آیا منابع مالی خود را با فکر باز و اهداف متعالی که خوشنودی بندگان خدا و در نتیجه خدا را در بردارد خرج کنیم نشانه دور اندیشی و معرفت نیست و این راه مناسب و مؤثری برای تبلیغ دین و سیره ائمه اطهار نمی باشد و آیا مورد مذکور یکی از صدها مورد از جلوه های عشق که در گوشه و کنار شهرمان جاری است نمی باشد و ما از آن بی خبریم؟

اخبار خیرین و خیریه ها:

یکی از افراد خیر با سابقه شهر با ایده ای جدید تصمیم دارد یک خانه مسکونی با حدود چهارصد متر زمین و سه طبقه ساختمان صرفاً جهت ایجاد مرکز چشم پزشکی خیریه وقف نماید، اما در این امر با مانع روبرو شده چرا که همه دانشگاه علوم پزشکی و هم مؤسسات درمان خیریه شهر می خواهند ساختمان مذکور را بدون نوشتن وقف نامه و تعیین مورد وقف از وی دریافت کنند ولی ایشان در تعیین مورد وقف جدی هستند.

منتظر دریافت اخبار از خیریه ها و خیرین هستیم تا انعکاس دهیم.