در به دری های من آغاز شد...
مهر شد و مدرسه ها باز شد /در بدری های من آغاز شد
باز من و شهریه های کلان /باز حقوق کم و بار گران
شهریه ها سر به فلک می زنند/ دار و ندارم را تک می زنند
پارتی ای نیست که پاتک زنم/ قدری از این شهریه ها کم کنم
موسم لشکرکشی و جنگ شد / عرصه در این جنگ به من تنگ شد
هوتنی و بهمنی و ساحره/ حمله ور از میمنه و میسره
کفش و کلاه و کت و شلوار و کیف/ می طلبند از من زار و نحیف
یک طرف دیگر این ماجرا / مادرشان بسته به من راه را
وای ازین زن که چو آید به جنگ/ جنگ فراگیر شود بی درنگ
موشک، شلیک کند با زبان/ هسته ای اش را نبود این توان
نعره او شیر گریزان کند/ کوه ز جا کنده و ویران کند
با غضب این گونه سخن ساز کرد/ علت این غائله آغاز کرد
گفت به بازار برو زودتر /هر چه که خواهند یکایک بخر
بهر رها گشتن از این ماجرا / دست به دامان شده ام بانک را
تا به من غمزده احسان کند /وام دهد کار من آسان کند
بانک مگو، خانه پولدارهاست /سایه لطفش به سر اغنیاست
خواسته ضامن ز من خسته جان/ زار و پریشان شده ام الامان
در پی ضامن همه جا رفته ام /لیک سفید است کنون سفته ام
خورده گره کار من بینوا /وام میسر نشد آخر مرا
قرض و چک و سفته مرا زار کرد/ شهره هر کوچه و بازار کرد
حال من و خیل طلب کارها/ قدرت پرداخت نباشد مرا
رفته درین کار مرا آبرو /زندگیم گشته همه زیر و رو
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند