سيداحسان بيابانكي

ارسال در کتاب و ادبیات

 


 

  نام:                       سيداحسان بيابانكي

متولد:                     1366 محله باولگان

شرح حال :

يكي از 14 نفر برگزيده كشوري اولين دوره ميلاد آفتاب، سرودن شعر را در نوجواني شروع كرد اگرچه اولين شعرش را درست به ياد نمي آورد. او شعر را سرگرمي درستْ درمان آدم ها مي داند. درماني براي روح و روان؛ وسيله اي سالم براي گذران اوقات فراغت و نيز فرصتي براي دوستان خوب پيدا كردن.

اين غزلسراي جوان شهر و برگزيده كنگره الغدير، علاقه خاصي به مطالعه دارد و اشعار حسين منزوي هم نفس لحظه هاي خلوتش است. با مطالعه و خواندن شعر ديگران، حس شعر گفتنش شكوفاتر مي شود مخصوصا اوقاتي كه به قول شاعرها در خزان شعر فرو رفته باشد، مطالعه كمك بزرگي براي اوست.

برگزيده اولين دوره هميشه هاي هنوز مي گويد ما هرچه داريم از بزرگترها داريم. گرچه يك مواقعي بود كه بزرگترهای انجمن سروش اجازه حرف زدن و نظر دادن به كوچكترها نمي دادند و همين خيلي ناراحت كننده بود اما بعدها با اعتماد به جوان ترها و میدان دادن به آن ها به بالاتر رفتن كيفيت شعر و فهم شاعرانه بچه ها كمك كردند.

مي گويد: خميني شهر در خيلي چيزها پيشرو است اما در شعر خيلي قوي تر از همه چيز بوده و هست. من اين را در مقايسه با جاهاي ديگر كه رفته ام مي گويم. نمي گويم بالاترين است اما در سطح خيلي بالاست؛ استحكام شعرها، توان نقد و نظر دادن، قدرت كار كردن بر اشعار و از همه مهم تر رفاقتي كه شاعران با هم دارند در كمتر جايي ديده مي شود. سید احسان از بابت دو مساله افسوس می خورد: يكي عدم حمايت مسوولين از شاعران خميني شهر كه سبب کوچشان از اين شهر بي امكانات مي شود و نيز توقف كنگره ميلاد آفتاب، و اميدوار است كه اين محرومیت موقت باشد نه دائمی.

نمونه  :

به حکم عشق دلش غرق بی قراری شد

هر آنکه دید تو را از خودش فراری شد

هر آنچه زخم که از تو نشست در دل من

پس از گذشتن یک عمر یادگاری شد

و باز شرم نگاهی که در دلم جا ماند...

و گونه های کویری م تا اناری شد-

خزان خزان دلم از تو بهانه می گیرد

دلی که با قدم سبز تو بهاری شد

دوباره آخر این شعر شاعری خسته

رسید وقت جدایی و اشک جاری شد