بهجت فروغی

ارسال در کتاب و ادبیات

bahjat-forooghi

نام:                   بهجت فروغی مقدم

 

 

شرح حال:


او سرودن شعر را از نوجوانی آغاز نمود و هر روز طبع لطیف او پخته­تر از قبل شد. با وجود جوان بودن کارنامه شعری درخشانی دارد. شرکت در جشنواره­ها و احراز رتبه­های برتر بیانگر این ادعاست از جمله آنها:

رتبه اول شعر (غدیر ولایت) تهران 86

رتبه دوم (اولین جشنواره شعر و تئاتر دفاع مقدس) شهرضا 85

رتبه اول (همایش انقلاب زن ایثارگر) اصفهان 82

بهجت فروغی مقدم پیشرفت شعری خود را مدیون انجمن­های ادبی شهرستان خمینی­شهر از جمله انجمن ادبی ادبستان صفا می­داند و زبان شعر را این‌گونه تعبیر می­کند: «وجود انگیزشی در درون انسان و رشته­ای که انسان را به دنیای ماوراء متصل می‌کند، باعث می­شود مفاهیمی را که مردم در زبان عادی بیان می­کنند، شاعر به زبانی دیگر بیان کند و این همان زبان شعر است.»

وی تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اصفهان ادامه داد. فروغی‌مقدم در زمینه رشته تحصیلی خویش یکی از فعالان این عرصه است و مقالات زیادی برای شرکت در همایش­ها اداره کرده که می­تواند به چند مقاله اخیر وی اشاره کرد:

- تأثیر شعر قرن ششم اصفهان بر ادبیات که در نشریه فرهنگ اصفهان به چاپ رسیده­است.

- خواب در مثنوی برای شرکت در همایش ملی مجالس سبعه

- او ای ایل در شعر خسرو احتشامی برای ارائه در سومین همایش ترویج زبان و ادبیات فارسی

- سیمای حضرت علی(ع) در انقلاب اسلامی ایران برای شرکت در دومین کنگره سراسری ادبیات مقاومت و بسیاری دیگر که مجال گفتن آن نیست.

آثار:       مجموعه شعرشب­های پا به ماه سال 1383 

غزلی از او :

سلام کعبه، سلام استان سبز وجودم

سلام قبله من، هستی‌ام، تمام وجودم

سلام عشق نجیبی که صاف و ساده و پاکی

فدای نیم نگاهت، تمام بود و نبودم

شب است و بسته­ام احرام اشک را به نگاهم

شب است و منتظر یک طواف کشف و شهودم

رسیده­ام به تو در اوج عشق و شور و تغزل

رسیده­ام به تو در اولین پگاه صعودم

دلم کبوتر کی بود از نژاد تحیر

که سر بریده­ام آن را در آستان ورودم

زلال و ساده و بی­پرده می­سرایمت امشب

چه پاک و آبی و آرام و مهربان شده بودم

به دور مجمر چشمت چه رقص­ها که نکردم

چه زلف­ها که در این باغ دل­گشا نگشودم

رمیده­ام ز خود و پای دامن تو دمادم

چو باد غرق قیامم، چو بید غرق سجودم

مرا کبوتر این گنبد ستاره نشان کن

که روی بام تو معنا شود فراز و فرودم

رسیده لحظه بدرود و مثل لحظه احرام

دوباره در تب لبیک گُر گرفته وجودم