دهمین کنگره ملی شعر دانشگاهی الغدیر

ارسال در کتاب و ادبیات

دهمین کنگره ملی شعر الغدیر با حضور شاعران شاعران مطرح کشوری و همت دانشگاه آزاد اسلامی خمینی شهر و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان خمینی شهر 7 مهر ماه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرصت، این کنگره چهارشنبه 7 مهرماه در دو بخش صبح و بعداز ظهر در دانشگاه آزاد و سالن سینما فرهنگ و با حضور شاعران بنامی چون ناصر فیض، حامد عسکری، مهدی استاد احمد و سید حمید رضا برقعی برگزار شد.
دبیر اجرایی کنگره الغدیر در گفتگو با خبرنگار فرصت در اینباره گفت: حدود سیصد اثر در سه قالب کلاسیک، سپید و نیمایی به دبیرخانه کنگره ارسال شده که بعد از داوری آثار ارسالی به داوری استاد خروش، استاد خسرو احتشامی و سید مجید موسوی، 3 نفر در بخش کلاسیک، 1 نفر در بخش سپید و 1 نفر در بخش ویژه کنگره با موضوع مباهله برگزیده شدند.
حجت السلام والمسلین محمد موسوی در ادامه درباره هدف از برگزاری این کنگره افزود: با توجه به این که موضوع غدیر خم از جمله موضوعات مهم جهان اسلام و حقانیت شیعه است و پیامبر اسلام در انتشار خبر غدیر تاکید بسیار داشته اند همچنین با توجه به این که شعر هنری تاثیرگذار و ماندگار است، ما تلاش کردیم که این هنر در راستای هدف والای پیامبر به کار گیریم.
وی در ادامه افزود: اولین دوره این کنگره در سال 76 برگزار شده و تاکنون حدود 10 سال است که این کنگره برگزار می شود. ما با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی توانستیم دو دوره اخیر را علاوه بر دانشگاه در سطح شهر نیز برگزار کنیم.
برگزیدگان این دوره از کنگره ملی شعر الغدیر در بخش کلاسیک محمد سلیمی، محمد حسین ملکیان، خدا بخش صفادل و در بخش سپید ناصر فرزین و در بخش ویژه علیرضا رجبعلی زاده کاشانی بودند.
در بخشی از برنامه استاد خسرو احتشامی ضمن اشاره به قابلیت های شهرستان خمینی شهر گفت: به نظر من بنیاد تعزیه ایران باید در خمینی شهر پایه گذاری شود.
گفتنی است شعرذیل عنوان برتر این جشنواره را در بخش کلاسیک کسب کرد:


قلب مردی میان نخلستان، قطره قطره به چاه می افتد
مرد، ماه است و باز در دل چاه عکس زیبای ماه می افتد
آه ! شب های کوفه می دانند مرد یعنی چقدر تنهایی
مردِ این شعر بس که تنها ماند قافیه هم به آه می افتد
هر شب از قرص ماه ِ نان هایش شام چشم یتیم روشن بود
امشب او می رود به مسجد و ... آه آن نباید به راه می افتد
آن " نباید" چقدر نامرد است، آن "نباید" چقدر بی شرم است
آ ن " نباید" €“ نبایدِ تاریخ- به کمندِ گناه می افتد
آه! محراب می رود از هوش، شهر خاموش و سرد می ماند
اتفاقی سیاه می افتد؛ از شب کوفه ماه می افتد