هزار آینه را در تو جلوه گر می دید / تو را هر آینه در چهره پدر می دید

همان کسی که چنان عاشقانه می بوسید / به کوچه های مدینه تو را اگر می دید

پیمبری که در آن سجده های طولانی / تو را فرشته ای از نور بر کمر می دید

به کربلا، به حماسه، به خون می اندیشید / پدربزرگ، تو را هرچه بیش تر می دید

پدربزرگ در آن هفت سال پی در پی / که با تو بود، تو را گاه آن قَدَر می دید

که روزگار نیاورده بود چون تو کسی / که روزگار، تو را مرد هر خطر می دید

کلام روشنِ " ان الحسین مصباح ال- / هدی"، تو را همه سرمایه بشر می دید

از آن زمان که سرت را به نیزه آوردند... / و کربلا که تو را از همیشه سر می دید-

هزار مرثیه در سوگت آسمان می گفت / هماره چشم فلک را زمانه، تر می دید

مریم کرباسی