"مهرين" و "رخداد" و "نسیم" قربانی بی توجهی و مانع تراشی مسئولان شهر
اما چه كنيم كه گله مندي ها گاهي آن قدر زياد مي شود كه گوش شنوايي به جز رسانه"فرصت"مرهم غصه ها نيست.
واقعاً مانده ام كه چرا با وجود اين همه گفتن و گفتن و گفتن هنوز هيچ ارگاني از ارگان هاي مسؤول براي رفع مشكل"جا و مكان" انجمن هاي ادبي همّتي نمي كند؟ يعني اين موضوع كم اهميت است يا گوش شما كم شنوا؟ يعني از يك مسؤول با همه ي قدرتش اين كار برنمي آيد كه در خميني شهر، يك خانه هنرمندان- جايي كه آبروي ادبيات شهر در گرو آن باشد- راه اندازي كند. جايي كه خاص اهالي فرهنگ و ادب شهر باشد؟! فكر نمي كنيد كه با اين احوالات، قدرت مسؤولانه شما زير سؤال خواهد رفت؟
و باز هم مژده بدهم كه آي مسؤوليني كه از در دعوت وارد شُديد و تولد"مهرين" و "رخداد" با همين دعوت شكل گرفت، در اثر بي مهري ها، ناهماهنگي ها، رييس بازي ها، بي حرمتي ها و... مهرين به تعطيلي كشيده شد، رخداد جا به جا شد و "نسيم"- تا اطلاع ثانوي- به باغ بانوان پناه برد. گُلي به گوشه ي جمالتان!
و البته انجمن ديرينه ي سروش هم با تمام مشكلاتي كه دارد از كيفيت نامناسب صندلي ها گرفته تا مسأله گرمايش و سرمايش و حتي قرار گرفتن در كنار سرويس هاي بهداشتي زيرزمين ارشاد سابق! فقط و فقط به صبوري و احتياط كاري دبيران پُرحوصله اش، هنوز ادامه راه مي دهد و به قول استاد صبور، با همين لنگه كفش در بيابان قناعت مي كند و گله اي نمي كند مبادا همين در را هم ببندند... چرا كه مسؤوليني كه از هنرمندان با سلام و صلوات دعوت مي كنند، انتقادات، انتظارات و توقعات بجا را برنمي تابند!
مگر نه اين كه به فرموده مقام معظم رهبري، فرهنگ و ادب يك هنر ملي است و مگر نه اين كه هنرمند مال مردم است؟ مسأله انجمن هاي ادبي، نوعي مطالبات مردمي است و به هيچ عنوان مال شخصي دبيران انجمن ها نيست كه به قول دبير مهرين"ما بدين جا نه پي حشمت و جاه آمده ايم" و به قول دبير نسيم، هدف از برپايي انجمن، ضمن آموزش هاي لازم، سرگرم كردن جوانان به امور فرهنگي است؛ پس چرا اين مطالبه مردمي در كش و قوس بي توجهي ها مانده است؟
دبير مهرين مي گويد: چرا با وجودي كه چند خانه تاريخي در شهر است، كه مي توانند جداگانه به اين كار اختصاص دهند، دريغ مي كنند؟ چرا با وجود همه ي تعاملات انجمن با شهرداري حتي در انتخاب اسم مهرين، با اعضاي انجمن از طرف مسؤولين خانه سرتيپ بي احترامي مي شود؟! چرا بايد اعضاي انجمن را بعد از چند وقت به خانه الحاقي پشت خانه سرتيپ و روي تخت هايي كه مخصوص استراحت كارمندان آنجاست بفرستند؛ جايي كه دختر و پسر شانه به شانه هم بنشينند و اين از لحاظ شئونات اخلاقي و اسلامي هم درست نبود. چرا برخي از اتاق هاي سرتيپ كه اشياء موزه و سرمايه ملي در آن نگهداري مي شود با كليد آنها در اختيار بخش خصوصي و پيمانكار است؛ در حالي كه اگر خانه سرتيپ يك مكان فرهنگي است اولين استفاده آن بايد براي اهالي فرهنگ باشد. چرا پس از تعطيل شدن مهرين، حتي يك نفر نگفت چرا رفتيد و مشكل شما چه بود؟ شهر، بايد با افتخار هواي هنرمندان را داشته باشد. همين حالا برخي نهادها در اصفهان از ما دعوت كرده اند كه انجمن را با تمام امكاناتي كه مي دهند در آنجا برگزار كنيم.
يكي از اعضاء انجمن داستاني رخداد هم مي گويد: وقتي پيشنهاد اين كار را به شهرداري داديم، "به به" و "چه چه" و"چرا كه نه" گفتند و صندلي رساندند و چاي دادند و... كم كم با شروع فصل سرما، گفتيم هوا سرد است و فكري به حال گرماي اين مكان بكنيد؛ گفتند"يك فكري مي كنيم!" دوباره گفتيم، گفتند دفعه ديگر حل مي شود. سه باره گفتيم اتاق را از ما گرفتند، صندلي ها يكي پس از ديگري گم شد و مجبور شديم روي زمين بنشينيم...
وي ادامه داد: با يك مسؤول هماهنگ مي كرديم، مسؤول ديگر مي گفت برويد نامه بياوريد. سؤال من اين است كه چرا تلافي اختلافات بين خودشان را سر ما درمي آورند؟ چرا وعده ها در حد حرف است؟ چرا هر بار براي ورود به اتاق، نگهبان به طرز عجيبي دنبال كليد مي گشت و ما را در سرماي حياط نگه مي داشت؟ چرا از طرف مسؤول خانه سرتيپ به ما گفته شد كه بخاري بياوريد تا راهتان بدهم؟
دبير انجمن نسيم هم مي گويد: با دعوت رييس كتابخانه بعد از سال ها كوچ نشيني به نگارخانه الغدير آمديم. همه ي مشكلات از سرما و گرما، سر و صدا، تاريكي، هر دفعه دنبال كليد و صندلي بودن و... را تحمل كرديم. وقتي نگارخانه تبديل به نمايشگاه دائمي كتاب شد، از رييس خواستيم كه اتاق دبيرخانه را هفته اي يك ساعت به ما بدهد، اما گفتند كه اين اتاق از خيرين است و بايد از آنها اجازه گرفت. سؤال من اين است كه آيا خيرين در همان بعد از ظهري كه ما اينجا هستيم، با اين اتاق دربسته كار دارند؟ آيا اينجا يك مكان عمومي نيست و نبايد منافع آن به فرزندان همين شهر برسد؟ وقتي از انجمن ادبي نسيم دختراني پا گرفته اند كه افتخار شهرند و در اين انجمن با قواعد ادبيات به طور كامل آشنا مي شوند، آيا حيف نيست كه اينقدر اشكال تراشي و بي مهري شود؟ انجمن نسيم به باغ بانوان مهاجرت كرد اما آنجا هم امكان دعوت از اساتيد مرد را ندارد. آيا اين انتظار زيادي است كه بعد از 33 سال از انقلاب جايي در شأن هنرمندان ولو اجاره اي، فراهم باشد؟
و اما، ما باز هم گفتني ها را گفتيم كه مصداق "حق گرفتني است نه دادني" بشويم. تا اولين گوشي كه فريادها را بشنود كه باشد و اولين دستي كه دستگير شود از آستين كه درآيد؟!
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند