اين عشقِ الهي، هنر مي آفريند

ارسال در هنر

 

honarmandan-aashooraهر كه دارد هوس كرب و بلا بسم الله...

 

نمي دانم اين چه راز بزرگي ست كه تا حرف از محرم مي شود؛ تا كار عاشورايي مي خواهيم بكنيم دلمان پر مي كشد تا حرمش. دلمان آتش مي گيرد از آنچه در كربلا رخ داد. دلمان خانه عزا مي شود و چشممان باني ِاشك. در همه ي اينها عشق جريان دارد. عشق به كسي كه سراپا عاشق بود و اگر اين چنين نبود هرگز حاضر نمي شد به مصافي برود كه خودش و خانواده اش قرباني شوند. مي دانست كه اگر در اين راه پا نگذارد"عشق"زنده نمي ماند.

و قرن هاست كه عصاره همان عشق در رگ و خون مردم جاري ست و اهل هنر هر سال با آب و رنگ و خط و شعر و به هر طريقي كه بتوانند؛ جلوه گري هاي آن قيام عاشقانه را بر صفحات تاريخ حك مي كنند. اصلا امام حسين (ع) از  مكه بيرون نيامد تا بميرد... آمد كه زنده بماند و در رگ تاريخ جاري باشد. اين شد كه گوشه اي از تداوم راهش به دست اهل هنر افتاد.

اگر حال و هوايي عاشورايي بگيري...

مي پرسم: بايد حس خاصي به هنرمند دست بدهد كه بتواند كار عاشورايي بكند؟ مي گويد: تا حس خوب دست ندهد هيچ اثري نمي تواند خلق شود. اين حس هميشه دست نمي دهد ولي اگر در دهه محرم باشي و حال و هوايي عاشورايي بگيري بهترين و زيباترين اثرها را مي تواني خلق بكني.

مي پرسم: فرق كار عاشورايي با كارهاي ديگر چيست؟ مي گويد: مايه هنر، احساس است و هنر با عالم دروني هنرمند بيشتر ارتباط دارد. اشخاصي كه به امور مذهبي و ارزش هاي اسلامي پايبندي بيشتري دارند هنر و وقت خود را بيشتر صرف امور آييني مي كنند تا امور ديگر.

مي پرسم: چقدر يك هنرمند بايد به اين مضامين توجه كند؟ مي گويد: هنر خوشنويسي هنر مقدسي است و چه بهتر كه آن را صرف امور مقدس كرد و به نظر من هنرمند بايد دين را محور و اساس هنر خويش قرار دهد.

وقتي كاغذ و مركّب را پيش رويش گذاشت و قلم به دست گرفت تا بنويسد حال و هوايش دگرگون بود. اشك بر پهناي صورتش مي غلتيد. خلوت بود و خدا بود و عشق هم بود. نه براي اين منظور؛ كه هميشه براي نوشتن با وضو بود و از صاحبان اصلي ياري مي جست. كم كم كشيده هاي چليپا بر كاغذ نقش بستند و خط خوش نستعليق حروف "باز اين چه شورش است ..." را كنار هم چيد تا يوسف دهقاني هم در حلقه هنرمندان عاشورايي بيايد؛ شايد هم از همان كودكي، آن زمان ها كه همراه پدرش به هيات مذهبي مي رفت و با دستان كوچكش بر سينه مي زد و حسين حسين مي گفت نامش در اين حلقه ثبت و ضبط شده بود. يوسف دهقاني 34 ساله اگرچه با اين كار عاشورايي–كه تصوير آن را مي بينيد- در جشنواره"نواي كربلا" برگزيده شد ولي باز هم اميدوار است كه با هنر خود بتواند سهمي هرچند كوچك از فرهنگ عظيم عاشورا را نصيب خود بكند.

اهل هنر در هر جايگاهي كه باشند دلشان مي تپد كه از حسين(ع) بگويند. چه نقاشاني كه به گفته حبيب اللهي مسئول امور هنري ارشاد بيشتر كار تقليدي مي كنند و با فضايي كه در سبك هاي هنري كشور برقرار است كمتر به سراغ خلق اثر ابتكاري رفته اند و چه اساتيد ممتاز خوشنويسي شهرستان كه كارهاي آييني شان بي نظير است ولي در توان اين گزارش نبود تا همه آنها معرفي شوند و چه نوازندگان، عكاسان و اهالي فيلم و تئاتر كه كم و بيش در اين عرصه فعاليت دارند ولي در بين همه هنرها شعر چيز ديگريست. شعر زبان لحظه هاي خلوت مردم است. از يك ذهن بيرون مي آيد اما بر صدها دل اثر مي گذارد. حالا اگر اين شعر، عاشورايي هم باشد و ياد كربلا و شوق زيارت امام حسين(ع) را در دل ها زنده كند كه ديگر محشر است. كار پيدا كردن شاعر عاشورايي در اين شهر از نظر فراواني شاعران و نام آور بودن هركدامشان به تنهايي خيلي سخت بود و اين جا بود كه دبير انجمن ادبي سروش استاد حداد در معرفي"يكي از ميان همه"مثل هميشه كمك شاياني به ما كردند:

 

عشق او را به شاعری کشاند

از همان كودكي با مضمون بزرگ عاشورا آشنا شد. وقتي ايام محرم، پدرش كه تعزيه خوان(مخالف خوان) بود لباس و چكمه هايش را مي پوشيد، شعر زمزمه می کرد و خالصانه حتي در آن لباس قرمز، اشك مي ريخت و با هق هقی آرام شانه هایش مي لرزيد و منصور رضایی با همین همراهی کردن پدرش تا تعزیه و نشستن و لمس کردن فضا کم کم عاشق شد و عشق او را به شاعری کشاند. در این سال های شاعری، خلوت شب و تنهایی خصوصا وقتی که از مجلس روضه ای هم برگشته باشد، تاثیر عمیقی بر او می گذارد و تا صبح او را شعر باران می کند. موضوع پایان نامه کارشناسی ارشد او هم عاشورایی شد: «بررسی سیر تحول شعر عاشورایی از آغاز تا امروز» و همه اش به خاطر آموزه های اعتقادی خانوادگی اش است. سال 80 کتابی 600 صفحه ای با عنوان«آیینه محرم»تدوین کرد و اشعار عاشورایی شاعران فارسی زبان از آغاز را گردآوری کرد. فعالیت او برای نشریه خیمه نیز از دیگر فعالیت های هنری عاشورایی اوست. در بسیاری از کنگره ها و جشنواره های کشوری و استانی هم برگزیده شده است. گاهی سفارش نوشتن نوحه از تهران دارد که مداحانی مثل علیمی و کریمی آنها را خوانده اند.

همه این ها را گفتم که بگویم شاعر اگر شاعری بلد باشد و در محیط و فضا هم قرار بگیرد دیگر برای نوشتن و کار کردن منتظر چیزی نمی شود. می جوشد و می جوشاند. می گرید و می گریاند بخصوص وقتی روضه گوی محرم شود.

عالمی از غم تو غرقه ی دریای غمند                    عالمان زیر علم های تو اوج المند

هر محرم نه که هر لحظه ای از هر دو جهان           عشق بازان حریم و حرمت محترمند

هستی عالم هستی همه در دست شماست               بی شما عالم و آدم همه عین عدمند

"هر خم از جعد پریشان تو زندان دلی ست               تا نگویی که اسیران کمند تو کمند"

راست قامت چو خمیدی پی احیای نماز                   آسمان و کمر ماه از آن داغ خمند

چشم داریم بر آن مشک به دوشی که ثواب             می نویسد به دو دستی که ز پیکر قلمند

قامتی سبزتر از نخل جوانان تو نیست                    آن جوانان رشیدی که به عالم علمند

شعله ها از دل آتش به فلک می رود از                    ناله هایی که بر آفاق بلند از حرمند

ما به تو چشم طمع دوخته و اهل جهان                  چشم بر غیر تو دارند که اهل کرمند

دست ها سینه زن اندر چم این کوچه و آن               که خم اندر خم این کوی هزاران بچمند

بر صلیب آیتی از نور روان بود و هنوز                     مرده دل های زمین تشنه یک جرعه دمند

 

ناگفته های عاشورا را روایت می کنیم

امیر لطفی نویسنده و کارگردان تئاتر از جمله هنرمندان عاشورایی شهرمان است و نمایش امسال که اجرا بشود هشتمین سال متوالی است که محرم و صفر خمینی شهر را رنگ و بویی دیگر می بخشد.

با نمایش های مذهبی بوی سیب، آوای محزون، ذبح عظیم و ... همه آشناییم.  نمایش ها یک سال در سالن آمفی تئاتر کتابخانه الغدیر، گاهی سالن اجتماعات کانون سلمان فارسی و از یک جایی به بعد در دل مردم و در فضاهایی مثل حسینیه اجرا رفت.

امیر لطفی می گوید:  "یکی از علت هایی که اصرار داشتیم نمایش ها در مکان های مثل حسینیه اجرا بشد این بود که خیلی ها اهل سینما رفتن نیستند و یکی دیگر اینکه می خواستیم این غرور و تکبر روی صندلی نشستن و تماشا کردن از بین برود و تماشاچی بی ریا بر روی زمین بنشیند."

یکی از نمایش ها که داشت اجرا می شد خانمی که از شهر دیگری آمده بود روی پا ایستاد برای تماشا و ماموران انتظامات سالن هر چه کردند نتوانستند او را بنشانند. این مسافر گفته بود برای سومین شب است که برای تماشا می آیم و نذر کرده ام امشب نمایش را ایستاده تماشا کنم.

این هنرمند خمینی شهری به همراه گروهش (مهرآیین) کارهای عاشورایی زیادی را به اجرا درآورده اند از جمله نمایش خیابانی "احرام دگر بند" با موضوع تحریفات عاشورایی که به گفته خودش سرآغاز تحول در کارهای خیابانی شد و رتبه هایی که این نمایش در جشنواره های متعدد از آن خود کرد؛ شاید شاهد این مدعا باشد.

کار عاشورایی از نظر او دعوتی است یعنی باید دعوت بشویم تا بتوانیم کاری انجام بدهیم. دوست دارد برای 14 معصوم (ع) کار کند و این سعادتی را که در این سال نصیبش شده دعای امام رضا (ع) در حق خودش می داند.

در طول سال به مطالعاتش در زمینه تاریخ اسلام ادامه می دهد و به قول خودش قلکش را پر می کند تا هر زمان که حسش یاری کند.

و البته کارهایش را تا کنون به تایید کارشناسانی مثل استاد اصغر طاهرزاده، دکتر محمد رضا سنگری و... رسانده است.

نمایش بوی سیب همراه با اجرای گوشه هایی از واقعه کربلا به روایتی از دختر شمر می پردازد که احساس می کند خنجر پدرش بوی سیب می دهد.

نمایش آوای محزون با محوریت حضرت علی اصغر (ع) است و حرمله در تخیل نویسنده، یک نوزاد 6 ماهه دارد.

نمایش ذبح عظیم با محوریت عشق و علاقه پدر به جوان برومندش به روایت ذبح اسماعیل می پردازد و در نهایت به شهادت حضرت علی اکبر (ع) ختم می شود.

نمایش با بوی یاس با محوریت زندگی حضرت عباس (ع) از زمان ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت ام البنین (س)  تا شهادت فرزندشان را روایت می کند.

تعبیری به سرخی خون از نگاه کنیز حضرت زینب (س) است  همراه با روایتی از خرابه شام و حکایت وفات حضرت رقیه (س).

موسم عاشقی پروانه ها روایت حماسه هایی است که 3 تا از یاران امام حسین (ع) در کربلا آفریدند و همچنین نگاهی به نقش آفرینی زنان در واقعه کربلا.

امیر لطفی می گوید: " همه خمینی شهری ها قصه عاشورا را خوب می دانند و ما در این چند سال سعی کردیم نا گفته های عاشورا را پر رنگ کنیم."

نا گفته نماند که بعضی از این نمایش ها از جمله آوای محزون رتبه های بسیاری را در جشنواره ها از آن خود کرده و در شهرهای دیگر هم به اجرا درآمده اند. نمایش تعبیر به سرخی خون را مژگان ابطحی و امیر حسین عشقی کارگردانی کرده اند و آقایان جعفری، عشقی، شیخ عرب و... در این سال ها امیر لطفی را یاری کرده اند.