مرضیه نیک نام

ارسال در اخلاق و اندیشه

نام:          مرضیه نیک نام

 

تولد:         1364         

 

مدرک تحصیلی:       دیپلم حسابداری.  روشندل

 

آنچه خدا می پسندد برایم مهم است

 

-        حافظ چند جزء از قرآن هستی؟

جزء 23 رو به اتمام است.

 

-        از کی شروع کرده ای؟

تقریباً از 3 سال پیش

 

-        خسته که نیستی؟

گاهی خیلی سخت می شود و خسته هم می شوم.

 

-        پشیمان چطور؟

هرگز پشیمان نشده ام.

 

-        اگر برگردی به عقب چه راهی را انتخاب می کنی؟

از کودکی می روم سراغ حفظ قرآن و روی ترجمه و مفاهیم بیشتر کار می کنم.

 

-        فکرش را می کردی یک روز حافظ 23 جزء از قرآن بشوی؟

اصلاً به این چیزها فکر نمی کردم.

 

-        چی شد که سر از مهد قرآن در آوردی؟

پیشنهاد مادرم بود و فکر می کنم نتیجه دعاهایش.

 

-        چطور حفظ می کنی؟

فقط با نوار.

 

-        مگر قرآن با خط بریل توی دسترس نیست؟

چرا، ولی من خطش را بلد نیستم.

 

-        تو که گفتی دیپلم داری..

من از اول نابینا نبودم. از 18 سالگی بینایی ام را از دست دادم.

 

-        باید خیلی سخت باشد آدم 18 سال همه چیز را ببیند و بعد یک دفعه همه جا تاریک بشود نه؟

خیلی سخت است، خیلی.

 

-        چطور کنار آمدی؟

اصلاً نمی توانستم بپذیرم، افسرده شده بودم، تا اینکه شروع کردم بروم مؤسسه «ابابصیر» بعد از آن هم با مهد قرآن آشنا شدم.

 

-         حفظ قرآن چه برکاتی برایت داشت؟

اولین و مهم ترینش همین بود که توانستم با این مشکلم کنار بیایم و الان خیلی راحت آن را پذیرفته ام و دیگر اینکه احساس می کنم خیلی بهتر و راحت تر می توانم بر گناهان غلبه کنم. البته بعضی برخوردهای مردم اصلاً مناسب نیست. از نظر بعضی ها اصلاً لزومی ندارد آدم قرآن حفظ کند اما برای من اصلاً اهمیت ندارد دیگران چه می گویند آنچه خدا می پسندد برایم مهم است.

 

-         فکر می کنی برای حفظ قرآن نیاز به شرایط و امکانات خاصی باشد؟

هیچ شرایطی لازم نیست فقط کافی است اراده کنی و از خدا کمک بخواهی، خیلی ها به من می گویند چطور می توانی توی این خانواده شلوغ قرآن حفظ کنی!؟ ولی من فکر می کنم باید خودت بخواهی تا بشود.

 

-         ارتباطت با خدا چه فرقی کرده است؟

خیلی بیشتر و نزدیک تر شده است. قبلاً خدا را خیلی نمی دیدم، توی مناسبت های مذهبی که به مجالس می رفتم خیلی زود خسته می شدم و حوصله ام سر می رفت اما حالا لحظه شماری می کنم ماه رمضان از راه برسد، فکر می کنم این زمان ها بهتر و راحت تر به خدا و ائمه وصل می شوم.

 

-         و ارتباطت با دیگران؟

الان که نابینا شده ام راحت تر ارتباط برقرار می کنم تا گذشته، به خصوص با مربیان و همکلاسی هایم.

 

-        بعضی آیات قرآن هست که خیلی زود می نشیند توی ذهن آدم، احساس می کنی خیلی خوب می فهمی خدا چه می خواهد بگوید، تو با کدام آیه ارتباط بهتری برقرار کرده ای؟

آیه 86 سوره هود: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین

 

-        این انس با قرآن را مدیون چه کسی هستی؟

اول از همه مادرم و بعد مربیان خوب مهد قرآن و همکلاسی هایم. مهد قرآن می توانست مرا نپذیرد.

 

-        بالاخره تو نسبت به همکلاسی هایت محدودیت داری این باعث نمی شود از آنها عقب بمانی؟

فقط یکی دو بار که به سفرهای کربلا و سوریه رفته بودم عقب ماندم که جبران کردم و در مواقع عادی پا به پای آنها پیش می روم.

 

-        برنامه ات برای آینده چیست؟

تصمیم دارم بعد از پایان حفظ، از کلاسهای مؤسسه فاطمه الزهرا که ویژه نابینایان است استفاده کنم.

 

-        اگر دلت می خواهد برایمان بگو چی شد که چشم هایت را از دست دادی؟

اول فشار چشمم بالا رفت، آب مروارید آورد و بعد هم آب سیاه و یک روز دیدم نابینا شده ام، هر کار هم لازم بود انجام داده بودم، به چشم پزشک های تهران و مشهد و شیراز هم مراجعه کرده بودم، عمل جراحی هم کردم اما آخرش بینایی ام را از دست دادم.

 

-        فکر می کنی خدا به جای چشمهایت چه چیزی بهت داد؟

خیلی چیزها.

و چند کلمه ای هم مهمان مادر مرضیه شدیم:

 

-        مرضیه می گوید حفظ قرآنش را اول مدیون شماست، چی شد که به فکرتان رسید دخترتان را راهی اینجا بکنید؟

خیلی ناراحت بودم. از خیلی ها خواسته بودم یک راهی بگذارند پیش پایم تا مرضیه از این حالت دربیاید تا اینکه یک روز مهد قرآن به مناسبت ولادت حضرت علی(ع) جشن گرفت. من اصلاً سابقه نداشت خیلی توی این مجالس جمعی شرکت کنم، اتفاقی رفتم و با خانم شیروی آشنا شدم و باهاش که درد دل کردم، پیشنهاد کرد مرضیه را بیاوریم اینجا. آدرس هم بهم داد و یک روز هم خودش آمد دم خانه ما و آمدیم اینجا برای ثبت نام.

 

-        سخت نیست هر بار که می خواهد بیاید مهد قرآن باید به فکر رفت و آمدش باشید، همراهش بیایید؟

خیلی دوست داشتم قرآن را یاد بگیرم اما نتوانستم و حالا خوشحالم که حداقل می توانم در این راه به دخترم کمک کنم و امکانات را تا آنجا که مقدور است برایش فراهم نمایم.

 

برای مرضیه و خانواده اش آرزوی موفقیت می کنیم.