تأملي در بُعد عارفانه عاشورا

ارسال در اخلاق و اندیشه

andisheh1372 سال از واقعه جانسوزکربلا و حماسه عاشورا می گذرد و همچنان نام حسین (ع) و یاران باوفایش مانند کوکب هدایت، آسمان ظلمانی خاک را فروزان و ره گم کردگان را به راه حقیقت و آزادگی دلالت می کند.

نوحه، رثا و گریه بر آن مظلوم بزرگ نقشی است که همواره موجب زنده نگه داشتن اسلام و خاطره جانبازی آن حماسه سازان گردیده است. در این ایام هرکس به قدر وسع خود می کوشد تا پاس این روزهای عزیز را گرامی داشته و با بارقه ای از وجود سراسر جود امام حسین(ع) آتش عشق را در خود شعله ورکند اما باید توجه داشت که این حادثه بزرگ ابعاد دیگری نیز دارد که به همان اندازه یا بیشتر باید به آن پرداخته شود.

 

رهبر انقلاب سه عنصر اصلی را در حرکت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برمی شمرد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت و عنصر عاطفه. به اعتقاد ایشان عنصر حماسه از برجسته ترین ابعاد این حرکت عظیم دانسته شده و نپرداختن به این جنبه را ناقص کردن این حادثه عظیم و شکستن جوهر گرانبهای قیام برمی شمرد.

شهید مطهری نیز در حماسه حسینی می نویسند:"حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صحنه دارد. یک صحنه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلماتی که هر دو صفحه اش یا بی نظیر است یا کم نظیر. اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بی نظیر و یا کم نظیر می بینیم. یک حساب کردم و ظاهراً در حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم و خیال نمی کنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود که تا این اندازه تنوع داشته باشد... قهرمان حادثه در این نگاه (سیاه) یزيد بن معاویه است. عبیدالله بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذی الجوشن و خولی و یک عده دیگر است"

و معتقدند تاریخچه کربلا تنها رثا و مصیبت نیست. صفحه دیگر آن حماسه، نورانیت و افتخار است. در این صفحه است که حقیقت انسانیت و حق پرستی به طور کامل تجلی پیدا می کند و زیبایی این صفحه و صحنه حماسی آن صد برابر بر صحنه جنایی آن می چربد. صفحه نورانی عاشورا، نمایشگاهی است از عظمت و علّو بشریت، رفعت بشریت، نمایشگاه معالی و مکارم انسانیت است، سراسر حماسه است. عظمت و شجاعت و حق خواهی و حق پرستی در آن موج می زند.

در دسته های سینه زنی و مراسم و مجالس سوگواری در ایام محرم باید بر این صفحه نورانی توجه و تأکید شود تا فرهنگ ناب عاشورایی جای فرهنگ خود محوری و سکوت در برابر ظلم و ظلم پذیری و ستمگری شده و جامعه جوان ما درگردونه مهلک فرهنگ دشمنان دین و قرآن و اسلام گرفتار نشود.

سید بن طاووس در مقدمه کتاب باارزش و معتبر لهوف با توجه به بعد حماسی و شهادت طلبی می گوید: "اگر تبعیت از سنت وکتاب در اقامه شعائر اظهار مصیبت حکم نمی کرد هر آینه بخاطر این نعمت بزرگ (شهادت درراه خدا) جامه های شادی و سرور به تن می کردیم ."

و از همین نگاه شهادت طلبی است که سید مرتضی (علم الهدی) مردان بزرگ دشت کربلا را این گونه ستوده است:

بدن های آنان در مقابل آفتاب سوزان افتاده و ارواح آنان درجوار رحمت حق میهمان است. گویی کسانی که قصد جانشان را کردند تا زیانی به آنها برسانند سودشان رسانده اند و شمشیری که آنها را به قتل رساند زنده شان کرد.

و از همین روست که حضرت زینب (س) پیام آور بزرگ کربلا، در برابر سئوال ابن زیاد که پرسید: کار خدا را با برادرت و اهل بیت خود چگونه دیدی فرمود: "چیزی جز خوبی و زیبایی ندیدم. اینان گروهی بودند که خداوند شهادت را برایشان تقدیر کرده بود، پس آنان به سوی جایگاه ابدی خویش شتافته و جای گرفتند."

به همین جهت شهادت را فوز عظیم و سعادتی بزرگ می خوانند همچنان که امام حسین (ع) فرمود:"من در این شرایط مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران و ناپاکان را جز ذلت و ننگ نمی بینم."

پس این حادثه عظیم را عاشقانه و عارفانه هم می توان دید و این سوی دیگر حادثه کربلاست. آن جایی که قاسم نوجوان شهادت را شیرین تر از عسل می خواند و عابس بن ابی شبیب شاکری در مقابل این همه شمشیر آخته برهنه می جنگد و زهیر بن قین می گوید: ای فرزند رسول خدا، سوگند به خدا دوست داشتم هزار بار در راه تو کشته شوم.

شاعران پارسی زبان، بعد عارفانه و حماسی کربلا را بیشتر مورد توجه قرار داده و در آثارخود به این واقعه جان سوز تاریخی اشاره کرده اند. سنایی غزنوی، عطار نیشابوری و مولوی از این نظربه ماجرا نگریسته اند و با عارفانه ترین تعبیرات ارادتمندی خویش را به سرور شهیدان کربلا و یاران باوفای ایشان ابراز داشته اند. مولانا در مثنوی و نیز در غزلیات شمس درچند مورد به این واقعه حماسی و تاریخی اشاره کرده و نام امام حسین (ع) را مترادف با واژه شهادت به کار برده است.

روز عاشورا نمی دانی چه هست

ماتم جانی که از قرنی به است

پیش مومن کی بود این غصه خوار

قدر عشق گوش عشق گوشوار

پیش مومن ماتم آن پاک روح

شهره تر باشد ز صد طوفان نوح

گرچه مولانا با گفته اهالی حلب همراهی و اقرار می کند که روز عاشورا ماتم شخصیتی است که از قرنی بالاتر است و قصه این غصه را نزد هر مومنی پراهمیت می شمارد و آن واقعه جگرسوز را مشهورتر از صد طوفان نوح می داند با این حال خطاب به کسانی که فقط یک سویه به قضایای کربلا می نگرند و تنها آن را مصیبت می خوانند می گوید که:

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زان که بد مرگی است این خواب گران

چون که ایشان خسرو دین بوده اند

وقت شادی شد چو بگسستند بند

سوی شادروان دولت تافتند

کنده و زنجیر را انداختند

دور ملک است و گه شاهنشهی

گر تو یک ذره از ایشان آگهی

ورنه ای آگه برو بر خودگری

زان که در انکار نقل و محشری

علامه جعفری(ره) در شرح این ابیات فرموده اند:"مطلب کاملا صحیح و منطقی است و در اخبار معتبر آمده است که در روز خونین عاشورا با افزایش مصیبت و ناراحتی نشاط حسین(ع) بیشتر می شد و صورتش گلگون تر می گشت و ما از شخصیت حسین(ع) همان عظمت را سراغ داریم که مولانا متذکر شده است."

در پایان غزل بسیار زیبا و شیوای مولانا در دیوان کبیر را که با نگاهی متفاوت و عاشقانه سروده شده و حاکی از ارادت خالصانه او به ساحت مقدس امام حسین(ع) و تصویری بسیار بدیع از جانبازی و رشادتهای یاران اوست تقدیم می گردد.

کجایید ای شهیدان خدایی

بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرنده ​تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی

کجایید ای در زندان شکسته

بداده وام داران را رهایی

کجایید ای در مخزن گشاده

کجایید ای نوای بی​نوایی

در آن بحرید کین عالم کف اوست

زمانی بیش دارید آشنایی

کف دریاست صورت های عالم

زکف بگذر اگراهل صفایی

دلم کف کرد کین نقش سخن شد

بهل نقش و به دل رو گر زمایی