هیچ کس ابن هیچ کس

ارسال در اخلاق و اندیشه

 

dastchinیکی از کتابهای خواندنی و آموزنده در ادبیات عرفانی ایرانیان «اسرار التوحید» است که نکات زیادی از افکار و زندگی و اعمال ابوسعید ابوالخیر را به رشته تحریر آورده تا برای خوانندگان و حقیقت جویان مفید افتد. از جمله آنها مطلبی است که دست روی یکی از خصلت های ناجور انسانی یعنی شهرت طلبی و تفاخر گذاشته و به صورت ماهرانه ای آن را به تمسخر گرفته، چون ابوسعید - شاگرد مکتب اسلام - می دانسته که ملاک تقوی است و هیچ چیز دیگر.

 

با هم مطلب را مي خوانیم.

روزی شیخ در نیشابور به تعزیتی (مجلس ترحیم) می شد، معرفان (کسانی که افراد را معرفی می کردند) پیش شیخ باز آمدند و خواستند که آوا دهند، چنانکه رسم ایشان بود و القاب بر شمرند. چون شیخ را بدیدند، فروماندند و ندانستند که چه گویند. از مریدان شیخ پرسیدند که «شیخ را چه لقب گوییم؟» شیخ آن فروماندگی دریشان بدید. گفت: در روید و آواز دهید که «هیچ کس ابن هیچ کس را راه دهید.» معرفان در رفتند و به حکم اشارت شیخ آواز دادند که هیچ کس ابن هیچ کس را راه دهید، همه بزرگان سر برآوردند. شیخ را دیدند که می آمد. همه را وقت خوش گشت و بگریستند.

شرح و برداشت:

داستان از این قرار است که شیخ ابوسعید ابوالخیر عارف بزرگ اوایل قرن پنجم که مریدان و شاگردان زیادی داشت روزی به مجلسی که برای درگذشت کسی برگزار شده بود و آن روزها به آن مجلس تعزیت می گفتند و امروز ما به آن مجلس ترحیم می گوییم می رفت. رسم بر آن بود که هر کس به مجلسی می خواست وارد شود از او سؤال می کردند که القاب و عناوین چیست و اعلام می کردند که فلانی با این القاب و عناوین وارد می شودکه امروز نیز به نوعی گریبانگیر جامعه فعلی ما هم هست. شیخ که رفتار و اعمالش ناشی از آموزه های دینی بود به آنها اعلام کرد بگویید: هیچ کس بن هیچ کس هستم یعنی هیچ فرزند هیچ و به این ترتیب به آنها درس داد که:

  • تفاخر به القاب و عناوین به خصوص اگر ساختگی و جعلی و خریداری باشد ریشه در کمبودها و جهالت ها دارد.
  • قبل از اینکه به اسامی و القاب و عناوین افراد توجه شود به اخلاق  و خصوصیات و منش فرد لازم است توجه شود.
  • عناوین والقاب عاریتی و موقتی است و دوران مصرف محدود و گذرایی دارد.
  • تکیه گاه انسان بایستی به ستونها و امور پایدار باشد و هیچ آدم عاقلی دل به امور گذرا و ظاهری نمی دهد.
  • ملاک در اسلام تقوی و پرهیزکاری و درستی و پاکی و میزان عمل به آموزه های انسان ساز است نه امور ظاهری چون القاب و عناوین.
  • احترام واقعی و پایدار به شخصیت و انسانیت افراد گذاشته می شود حتی توسط افراد فرصت طلب و منافع جو گر چه ظاهراً چنین نشان ندهند.
  • تعریف و تمجیدها و القاب از طرف دیگران می تواند انسان را از راه بندگی خدا خارج و کم کم از خود غافل و او را تبدیل به یک خودکامه هر چند کوچک نماید، پس نباید به آنها دلخوش کرد و همچون ابوسعید حتی مانع کاشت بذر آن در دل شد (به هیچ فرزند هیچ توجه فرمایید.)
  • در موردی دیگر نیز نقل است که یکی از عالمان دوره ابوسعید در مجلسی گفته بود که ابوسعید کسی نیست و در برابر ما ظرف ارزن هم حساب نمی شود، کسی از مریدان ابوسعید شنیده  و آن را برای شیخ نقل و از او خواسته بود تا کرامات و حسنات خود را نشان دهد که پشت سر او این حرفها را نزنند. شیخ در اینجا هم با یک جواب کوبنده زمینه رشد بذرهای خودخواهی و خودپسندی و شهرت طلبی و خروج از مسیر حق را از بین برده و گفته بود به آن بزرگ بگویید همان ارزن هم تو هستی من هیچ هستم. حال ببینیم یک فرد عارف و بامعرفت چگونه راه های نفوذ شیطان را می بندد و او را ناامید می کند.

تا دستچینی دیگر و توشه ای دیگر از ادبیات غنی و انسان ساز کشورمان به آنچه آورده شده بیندیشیم.