جهان به مجلس مستان بی خرد ماند...!

ارسال در اخلاق و اندیشه

مقدمه: فرصت آنلاین با انتشار یادداشتها ونامه های وارده ونیز نظرات کاربران فهیم خود سعی دارد در محیطی سالم زمینه برخورد عقاید به منظور رشد آنها و در نهایت ارتقای سطح فرهنگ ودانش شهروندی ویافتن راه حلهای منطقی برای حل معظلات اجتماعی دیارمان را فراهم سازد. در همین ارتباط تاکنون چندین مطلب از این دست را منتشر کرده که نظرات متعدد و خوبی کاربران در مورد آنها ارسال کرده اند به گونه ای که در دسته پر مخاطب ترین مطالب فرصت آنلاین قرار گرفته و در شبکه های اجتماعی هم منعکس شده اند. آنجه پیش رو دارید یکی دیگر از یادداشت های مخاطبان است که می خوانید.


جهان به مجلس مستان بی خرد ماند
ایرانیان شاید تنها مردمانی باشند که در هر زمینه ای صاحب فکروطرح هستند و مستندات و شنیده ها و دیده ها همه نشان داده اند که بعضی از این طرح هاناب هستند. همه ما این مسائل را می دانیم. ولی چرا بسیاری از ایرانیان موفق در خارج از کشور زندگی می کنند و یا به عبارت بهتر چرا ایرانیان، موفقیت های خود علی الخصوص موفقیت های علمی را در خارج از ایران به دست می آورند. چرا بسیاری از خمینی شهری های موفق در خمینی شهر نمی مانند و راهی اصفهان، تهران و یا خارج از کشور می شوند؟ چه علل و عواملی در این باره موثر است؟ آیا تنها نبود امکانات در محیط اطراف باعث فرار تخصص می شود؟


به شهر خودمان نگاه کنیم و به سوالات زیر پاسخ دهیم؟
- چرا موفقیت یک شخص در یک محله فقط مورد توجه افراد همان محله قرار می گیرد و حتی گاهی توسط افراد محلات دیگر دست کم شمرده می شود؟


- چرا موفقیت یک شخص با گرایش سیاسی خاص نادیده و حتی گاهی "استفاده شخصی" تعبیر می شود؟ و یا بالعکس چرا افراد با گرایش های سیاسی قصد دارند کارها را به دست هم گروه های خود بدهند ولو این که تخصص آن کار را نداشته باشند؟


- چرا همه ما (نه حتی بعضی از ما!) راجع به مسائلی که نمی دانیم، نظر می دهیم و دیگران را قضاوت می کنیم؟


- چرا اگر مردی نظر خوبی را ارائه دهد می پذیریم ولی اگر همان نظر را یک زن ارائه دهد نمی پذیریم؟


خداوند عالم و واقف بر همه کائنات در سوره اسرا آیه 36 می فرماید: "وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً، و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد."و عمل نکردن به این کلام پروردگار در کنار نبود امکانات لازم،همان دلایل فرار نخبگان از شهر و دیارشان است. چرا که تفکر نفی دیگر عقاید در جامعه حکم فرماست و شعار این تفکر این است: من بیشتر از بقیه می دانم! هم محلیهای من بیشتر از بقیه می دانند، قوم من بالاتر از بقیه اقوام است، جناح من متعهد تر از بقیه جناح هاست و همه امور باید به دست آنها باشد، جنس من برتر است در آفرینش و ...
و به سبب تمام این برتری ها من حق دارم دیگر قومیت ها و جناح ها و جنسیت ها را قضاوت کنم و به آن ها نمره رد بدهم و اصلا آن ها را قبول نداشته باشم. مهم نیست که یک زن، یک عضو گروه خاص سیاسی یا اجتماعی، یک شخص با قومیت خاص و یا شخصی اهل محله ای خاص چقدر تخصص داشته باشد؛در این کشور و این شهر، تخصص تحت الشعاع این مسائل قرار می گیرد. این بدان معناست که وقتی شخصی برای کاری انتخاب می شود لزوما تخصص آن کار را ندارد و باز بدان معناست که ما درگیر مسائل قومیتی و محله ای و درگیری های سیاسی و برتری طلبی های جنسیتی هستیم. کاملا روشن است که در این محیط افراد متخصص رشد نخواهند یافت و بهترین راه برای بر طرف کردن همه این مشکلات ترک محیطی است که مولد آنهاست و این پایان غم انگیزی بر حضور تخصص در شهر و دیار ماست.


آنهایی هم که می مانند یا جلوی پایشان سنگ اندازی می شود و یا ناچار تخصص و تفکر خود را منکر می شوند و مصداق بارز شعر صائب می گردند که می گوید:
جهان به مجلس مستان بی خرد ماند / که در شکنجه بود آن کسی که هوشیار است