پیشینه مرثیه سرایی اهل بیت(ع)

ارسال در اخلاق و اندیشه

marasiگرچه از فردوسی به عنوان نخستین شاعر شیعه مذهب ادب ایران نام برده شده که ارادت خود را نیز به صورت آشکارا در اوایل شاهنامه نسبت به اهلبیت ابراز داشته است، لیکن اولین مدایح مذهبی را به صورت مستقل، کسایی مروزی شاعر هم عصر فردوسی سروده است.

پیشتر از قوامی رازی شاعر قرن ششم بعنوان اولین مرثیه سرای امام حسین (ع) نام برده می شد(1) اما با بدست آمدن مسمط کسایی در سوگ سالار شهیدان کربلا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) «معلوم من گردید کسایی نخستین شاعری است که مراثی مذهبی به زبان فارسی سروده و مسمط او کهن ترین سوگنامه کربلاست.» (2)

این قصیده که خوشبختانه به طور کامل باقی مانده، برای نخستین بار توسط دکتر محمدامین ریاحی منتشر شد و از این جهت که اولین سوگنامه مذهبی در شعر فارسی است ارزش و اهمیت بسیاری دارد، قصیده با تغزلی آغاز می شود و بیت های آغازین آن چنین است:

باد صبا در آمد فردوس گشت صحرا/ آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا

آمد نسیم با مشک و با قرنفل / آورده نامه گل باد صبا به صهبا

کهسار چون زمرد نقطه زده ز بُسّد / کز نعت او مشعبد حیران شده است و شیدا

و اینگونه وارد مرثیه می شود:

بیزارم از پیاله و از ارغوان و لاله / ما و خروش و ناله کنجی گرفته مأوا

دست از جهان بشویم عز و شرف بجویم / مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا

میراث مصطفی را فرزند مرتضی را / مقتول کربلا را تازه کنم تولا

آن میر سر بریده در خاک خوابنیده / از آب ناچشیده گشته اسیر غوغا

در بیت های پایانی به تخلص خود اشاره کرده است:

بر مقتل ای کسایی برهان همی نمایی / گر هم بر این بپایی بی خار گشت خرما

سوگنامه کسایی در مقایسه با دیگر آثار مرآثی شعر فارسی «شعری خام و ناپخته و ابتدایی است و در قیاس با دیگر آثار معروف خود او هم ضعیف و متوسط است و شاید یکی از عللی که موجب از یاد رفتگی این اشعار شده، همین باشد.» (3)

قوامی رازی از شاعران قرن ششم نیز از جمله اولین شاعرانی است که به مرثیه سرایی در باب حضرت سید الشهدا(ع) و ذکر مصایب آن حضرت و یارانش پرداخت.

در یکی از قصاید که در حال و هوای مرثیه سروده شده، در اواخر آن، شاعر حضرت سید الشهداء (ع) را این گونه خطاب می کند:

آب فرات بر تو ببستند ناکسان/ آمیختند خون تو با خاک کربلا

بر جان تو گشاده کمین دشمنان کین / با تو نمانده هیچ کس از دوست و آشنا

سینه دریده حلق بریده، فکنده دست / غلتان به خون و خاک، سر از تن شده جدا

بر سینه عزیز تو بر اسب تاخته / ای همچو مصطفی ز همه عالم اصطفا

اندام تو چگونه بود زیر نعل اسب / گر روی لعل تو نزدی گرد گل صبا

پس از قوامی رازی شاعران دیگری نیز در رثای خاندان پیامبر اشعاری سروده اند که اوج آن در قرن هفتم و هشتم هجری است. در این دوره امامی هروی، فخرالدین عراقی، سیف الدین فرغانی، سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی و سعید هروی از مشهورترین شاعرانی هستند که در ضمن آثار آنان قصایدی در ذکر مناقب یا مراثی اهل بیت(ع) دیده می شود.

خواجوی کرمانی ترکیب بندی دارد که سه بند از آن اختصاص به مرثیه حضرت سید الشهدا(ع) و امام حسن(ع) و حضرت حمزه عموی پیامبر گرامی اسلام (ص) دارد. بدین مطلع:

ای تو بر گهر تف دریای پر خروش / هندوی درگهت شب سامی در فروش

و در رثای امام حسین(ع) گوید:

آن گوشواره عرش که گردون جوهری / با دامنی پر از گهرش بود مشتری

در بحر شرع لولوی شهوار و همچو بحر / در خویش غرقه گشته ز پاکیزه گوهری

اقرار کرده حر یزیدش به بندگی / خط باز داده روح امینش به چاکری

لب خشک و دیده تر شده از تشنگی هلاک / وانگه طفیل خاک درش خشکی و تری

از کربلا بدو همه کرب و بلا رسید / آری همین نتیجه دهد ملک پروری

سوگ سروده های مذهبی شاید تنها به مذهب تشیع اختصاص دارد و این اشعار هم از جهت کمی و هم از کیفی با رسمی شدن مذهبی تشیع در دوره صفویه رو به افزونی و تکامل گذاشت. در شرح حال شاه تهماسب صفوی گفته شده: همو بود که شاعران را به سرودن مدایح مذهبی و مراثی ائمه توصیه نمود.

نقطه اوج این نوع مرثیه سرایی در باب سیدالشهدا(ع)، محتشم کاشانی است که ترکیب بند دوازنده گانه او چنان همراه با احساس و دلبستگی به امام حسین(ع) سروده شده که می توان آن را جزو آثار جاویدان ادبیات فارسی به شمار آورد. شعر خون چکان او را: «چهار صد سال است فارسی زبانان شیعه مذهب در مراسم سوگواری سرور شهیدان، حسین بن علی(ع)، در ماه محرم، عواطف و احساسات مذهبی و هم دردی خود را از خلال دوازده بند مشهور محتشم بر زبان می آورد و ابیات او را در عزاداری ها می خوانند و بر در و دیوار مسجد ها و تکیه ها می نویسند و کمتر شعری است که چنین در میان عامه مردم رواج و شهرت یافته باشد.» (4)

این ترکیب بند جان سوز و غرا که شهرت محتشم را نیز به دنبال داشت باعث گردید شاعران بسیاری از آن استقبال کرده و به سهم خود نسبت به حادثه بزرگ قیام عاشورا و به ویژه ساحت قدسی سید الشهدا(ع) اظهار ارادت و مرثیه سرایی کنند.

از جمله شاعران بزرگی که در این زمینه طبع آزمایی کرده و به استقبال ترکیب بند محتشم رفته اند می توان به شاعرانی از قبیل: حزین لاهیجی، صباحی بیگدلی، رضاقلی خان هدایت، محمود ملک الشعرا و از معاصرین جلال الدین همایی و امیری فیروزکوهی اشاره کرد.

شاعران در طول تاریخ ادبیات ایران همواره از دو قالب ترجیع بند و ترکیب بند برای انتقال مفاهیم، به ویژه مدح، استفاده کرده و شاهکارهایی را نیز آفریده اند. نمونه های آن عبارتند از:

ترکیب بند زیبای جمال عبدالرزاق در نعت پیامبر (ص) با این مطلع:

ای از بر سدره شاهراهت / وی قبه عرش تکیه گاهت

و ترجیع بند زیبا و بلند سعدی به مطلع زیر:

ای سرو بلند قامت دوست / وه وه که شمایلت چه نیکوست

که بند آن مشهور و چنین است:

بنشینم و صبر پیش گیرم / دنباله کار خویش گیرم

تا اینکه محتشم کاشانی از قالب ترکیب بند برای سرودن اشعار مراثی، در باب حادثه کربلا و شهادت حضرت امام حسین(ع) استفاده کرد. چنان این اشعار از روی صدق نیت و به زیبایی سروده شده که با حماسه عاشورا پیوند خورد و برای همیشه در ادبیات فارسی جاویدان باقی ماند.

ترکیب بند محتشم نه تنها در بین مردم عامه رواج پیدا کرد بلکه باعث شد شاعران زیادی به اقتفا و پیروی او در همین زمینه و قالب طبع آزمایی کنند. به طوری که تنها در قرن سیزدهم مقارن با دوران قاجار صد ترکیب بند ساخته شده است. که از مهمترین سرایندگان آن شاعران ذیل قابل ذکرند:

وحشی بافقی، حرین لاهیجی، صباحی بیدگلی، وصال شیرازی و وقار شیرازی، رضاقلی خان هدایت، محمودخان ملک الشعرا، ادیب الممالک فراهانی و از معاصرین جلال همایی، امیری فیروزکوهی و مشفق کاشانی.

ترکیب بند سروش اصفهانی

سروش اصفهانی نیز ترکیب بندی طولانی با 60 بند، که شاید بلندترین ترکیب بند در نوع خود باشد، به پیروی از محتشم و در رثای حضرت امام حسین (ع) سروده است.

بند اول در حقیقت برائت استهلالی است که این گونه آغاز می شود:

ای دیده خون ببار که ماه محرم است / نزد خدای دیده گریان مکرم است

بی دیده پر آب و نفس های آتشین/ گر لاف مهر شاه زنی نامسلم است

بر یاد نور چشم پیمبر ز آب چشم/ بالله اگر جهان همه دریا کنی کم است

آنگاه پیامبران را نیز در این مصیبت، خاطر شکسته و اشک ریز می داند:

موسی شکسته خاطر و عیسی فسرده دم /یوسف ز تخت سیر و سلیمان ز خاتم است

آمیخته به اشک خلیل و سرشک خضر / امروز آب چشمه حیوان و زمزم است

آنگاه امام حسین(ع) بر «مشهد مقتول زهر کین» امام حسن(ع) حاضر می شود و اینگونه وقایع کربلا را پیش بینی و با او نجوا می کند:

آمد به سوی مشهد مقتول زهر کین/ با دیده تر از پی دیدار واپسین

بر مرقد شریف نهادش جبین و گفت / کز خون من خضیب شدن خواهد این جبین

بر قصد من کشیده کنون تیغ آب دار / دادند فرقه ای که ترا آب آتشین

گردون پیر می کشدم جانب عراق / با کودکان خرد و جوانان نازنین

محمد حنیفه برادر را از سفر به کوفه منع می کند:

مرکب خدای را به سوی کوفه زین مکن / حلق مدینه را ز فراقت حزین مکن

بر عهد کوفیان نتوان داشت اعتماد / دوری ز بارگاه رسول امین مکن

بالله که اهل کوفه به خون تو تشنه اند / آهنگ زینهار بدان سرزمین مکن

و امام حسین(ع) در جواب می فرماید:

فرمود سوی مرگ همی خواندم قضا /  رو پنجه با قضای جهان آفرین مکن

اهل مرا اسیر و مرا کشته خواسته است / ما را به ما گذار و جزع بیش از این مکن

آنگاه امام (ع) نامه اهالی عراق را بار امانتی بر دوش خود می بیند که آن «گمشدگان بی دلیل» او را به سوی خود خوانده اند اما هم آنان ریختن خون حسین(ع) را مباح می دانند.

در آخرین طواف کعبه حاضر می شود و خطاب به کعبه می گوید:

باشد کنون به گرد توأم آخرین طواف / کز عمر من به جای نماندست جز قلیل

بار امانت است سر من به دوش من / بر دوش مرد بار امانت بود

پس از وداع با کعبه:

بگرفت راه بادیه سالار کربلا / مشتاق گشته کشتی و آماده بلا

درهای آسمان همه شد باز و آمدند / در خدمتش ملائکه از عالم

تشنگی امام حسین(ع) و اصحاب حضرت، نمودار کمال قساوت یزدیان است و آن موضوع مشهوری در ابیات مذهبی است، چنانکه در بیت هاي زیر بدان اشاره رفته است:

پوشیده گرد لشکریان آفتاب را / بر روی اهل بیت ببستند آب را

از هر طرف کتیبه لشکر فرو گرفت / گرد سرای پرده ام­الکتاب را

مرکب ز کوفه راند برون زاده رکاب / تا تر کند ز خون شهیدان رکاب را

دادند آب مرکب خود را و داشتند / لب تشنه عترت پسر بو تراب را

در بند چهارده، به بیعت مجدد با امام (ع) اشاره می کند و اینکه امام (ع) در شب تاریک، عهد خویش را از گردن آنان برداشت و آنها را در بازگشت از ورطه خطر مخیر داشت:

چون شب فرو گرفت جهان را شه شهید / اصحاب را بخواند پی بیعت جدید

فرمود یافتم همه اصحاب خویش را / اندر وفا یگانه و اندر صفا فرید

برداشتم ز گردنتان عهد خویش را / جنت دهد جزای شما خالق مجید

لیکن برون روید از این ورطه خطر / شب تیره و به خواب گران لشکر عنید

گفتند کز تو باز نخواهیم داشت دست / گیریم ما چگونه سر خویش و تو وحید

در این ترکیب بند یکایک جزئیات بدون فروگذاشتن هیچ مطلبی شرح داده شده است. جنگ تن به تن اصحاب با لشکریان دشمن همراه با جزئیات آن نقل می شود تا اینکه در ظهر روز دهم با شهادت امام حسین(ع) و دیگر اصحاب با تصویری بدیع و تازه، سرو را که نماد سرافرازی است، اینگونه می خواند:

جایی که سرو قامت اکبر فتد ز پای     شرمنده باد سرو که سرسبز و خرم است

در بند دوم، داستان واقعه کربلا را، از رسیدن یزید به حکومت آغاز و به نامه هایی که کوفیان به امام حسین(ع) نوشتند، اشاره می کند:

چون رایت ستم به یزید لعین رسید / از کوفه نامه ها به امام مبین رسید

کای گشته انس و جان به سلیمانیت مقّر /  در دست دیو سفله به ناحق نگین رسید

آدم صفت بیا و زمین را خلیفه باش / کابلیس را خلافت روی زمین رسید

گر دستگیری ما نشوی روز بازخواست / گوییم دست ما نه به حبل المتین رسید

چون نامه را بخواند بدانست شاه دین    کاو را گه شدن به دم تیغ کین رسید

در واقع این ترکیب بند را که به شصت بند سروش نیز معروف است می توان منظومه مستقلی دانست که همه حادثه کربلا را جزء به جزء مانند مقتل تعریف می کند. در بند سوم، به ماجرایی اشاره می کند که حضرت امام حسین(ع) پیامبر را در خواب می بیند و با او گفتگو می کند:

کردند آنچه بعد تو با خاندان تو / در حیرتم که شرح دهم بهر تو کلام

بر من هر آنچه رفت و رود از مخالفان / درخدمت تو چون برسم بشمرم تمام

بهر شهادتم به سوی کوفه خوانده اند /  با پای خویش می روم اینک به سوی دام

خوابش ربود ختم رسل را به خواب دید/ کای نور دیده خیز و سوی کربلا خرام

بهر شهادت تو مقامی است در بهشت / رو کشته شو که منتظر توست آن مقام

این منظومه تا رفتن بازماندگان به کوفه و شام و در نهایت بازگشت به مدینه ادامه می یابد. در بند پایانی شاعر درخواست های صمیمانه خود را مطرح می کند و اشعار را با دعای پادشاه به پایان می برد:

یا رب مرا به دوستی هشت و چار بخش / جرم من ار یکی است و گر صد هزار بخش

فردا که سر برآورم از خاک خشک لب / از آب کوثرم قدح خوشگوار بخش

جرم مرا به جز تو نداند کسی شمار / بی پرسشی به شافع روز شمار بخش

پاداش هر دو بیت من از بهر اهل بیت / یک باغ و یک سرای به دار القرار بخش

تا سیل در غم شهدا رانم از مژه / چشم مرا مؤونت ابر بهار بخش

رحمت فرست بر پدر و مادر سروش / او را به حب حیدر و آب کبار بخش

از بهر نیست کردن اعدای ملک و دین / شمشیر شاه را اثر ذوالفقار بخش

یا رب معین ناصر دین پادشاه باش / او خلق را پناه و تو او را پناه بخش