آفرین پسر، بارک اله دختر!

ارسال در اخلاق و اندیشه

zare-bin1نقل است که در دیاری مردی می­زیست که نوجوان پسری داشت و او را از هر کار وی خوش آمدی و دل می­مالید. روزی به گردش مشغول بودند که بر برکه­ای پر آب رسیدند پسر به آب زد و در آن به لوسگی مشغول شد و پدر را خوش آمده در آب رفت و رفت تا جایی که عمق زیاد بود.

نوجوان آموزش شنا نادیده و بی­خبر از خطرات، ناشیانه دست و پا می­زد، به زیر آب می­رفت و لحظه­ای سر برون می­آورد و با فریاد مبهم کمک می­خواست و پدر غافل برای او دست می­زد و او را تشویق می­کرد و همی می­گفت: آفرین پسر، بارک اله پسر و این سبک ادامه داشت تا نوجوان دیگر سر از آب برون نیاورد و پدر این بار می­گفت: ماشاءاله چه نفسی!

دانایی ماجرا را بدید، نهیب زد: که ای غافل! عزیز دردانه ات غرق شد و تو همچنان در جهالت به سر می­بری. پدر برآشفته شد به اطراف و اکناف می­دوید و کمک می­طلبید و نا امیدانه و گریه و زاری­کنان به زمین و زمان ناسزا می­گفت، مرد دانا گفت تو خود با تشویق­های بی­جا و نونر پروری و تربیت ناصحیح و عدم آموزش، وی را نابود کردی. اکنون همه را مقصر می­دانی. اگر عاقبت­اندیش بودی به چنین مصیبتی گرفتار نمی­شدی. دیگر دیر شده است و خودکرده را تدبیر نیست.

 

و اما حکایت ما

طی مدت انتشار دوهفته­نامه فرصت در مصاحبه­ها اظهارنظرها مقالات گزارشات و تماس­های مردم عمده­ترین معضلات فرهنگی و اجتماعی این دیار طرح و اکنون بر کسی پوشیده نیست و حال باید به ریشه­ها و عوامل و راه حل­ها پرداخت.

قانون­گریزی و قانون­شکنی، پرخاشگری و رفتارهای تهاجمی مانند نزاع و درگیری و فحاشی، اعتیاد، مزاحمتهای خیابانی حتی برای کودکان و نوجوان پسر، ترک تحصیل، رفتارهای تجملاتی و چشم و هم چشمی، آلودگی­های صوتی مانند صدای بوق و ترقه و کاروان­های عروسی و محیط زیستی مانند آنچه با زباله­ها، فضای سبز و ظروف یکبارمصرف و چشمه­ها عمل می­شود، شکستن حریم­ها و حرمت­ها و یا هنجارشکنی در لفظ و کلام و پوشش و رفتارها از اهم این معضلات به حساب می­آیند.

گرچه اینگونه مشکلات خاص شهر ما نیست ولی درصد شیوع برخی از آنها تأمل برانگیز است. حتی شدت برخی از آنها درون محلات مختلف شهر متفاوت می­باشد. به شکلی که بر اثر تکرار، برخی از آنها در جاهایی طبیعی به نظر می­رسد، اما ملاک درست یا نادرست بودن آنها، دستورات و برنامه­های اسلامی و شهروندی و حقوق شهروندی و آموزه­های دینی است نه اعتقاد و عمل عده­ای به آن.

عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی، تاریخی، جغرافیایی، مهاجرتی، تهاجم فرهنگی و تربیتی به نسبت­های مختلف ریشه­های اینگونه رفتارها را تشکیل می­دهند. از طرفی درصد خیلی از این معضلات بسیار کم است اما انعکاس آن بسیار وسیع و مخرب می­باشد.

ذره­بین با اطلاع از عوامل و ریشه­های مختلف در این شماره بر روی اصلی­ترین عامل یعنی تربیت خانوادگی و آن هم یکی از مؤلفه­های آن که تشویق و رفتار خود والدین است قرار گرفته به امید اینکه با درشت کردن آن وضعیت خود را دریابیم و به سرنوشت پدر حکایت دچار نشویم.

اگر به صحنه­های مختلفی که در جامعه شاهد آن هستیم دقیق شویم و به روی آن ذره­بین بگذاریم در عروسی­ها، جشن­ها، اعیاد، مراسم مذهبی، رفتارهای ترافیکی و شهروندی، روابط بین اعضای خانواده و فامیل و همسایه­ها و ارباب­رجوع و کارمندان شاهد چنین رفتارهایی خواهیم بود.

 

1-    پدر و مادری که برای کودک و نوجوان خود به مناسبت عروسی ترقه می­خرد و ترقه­ای به دست او می­دهد و سعی می­کند به او نشان دهد که چگونه آن را پرتاب کرده و حتی کسی را نشان می­دهد که به سمت او پرتاب کن و اگر موفق شد کلی کیف می­کند. غافل از اینکه دارد بنای یک فرهنگ مسئله­ساز را در فرزند خود می­گذارد.

 

2-    والدینی که از همان دوران طفولیت موتور را وارد زندگی فرزند خود می­کنند و حتی اولین باری که توانست فرزندش بوق موتور را بزند قیافه بشاش و رضایتمندی به خود بگیرد، همان قیافه­ای که والدین یک کودک ژاپنی وقتی فرزندشان رباتی ساخت به خود می­گیرد! این پدر و مادر هیچ گاه بعداً تلاشی نخواهند کرد فرزند خود را برای آموزش موتورسواری و رعایت اصول ایمنی و مقررات استفاده درست از آن تشویق کنند و اگر هم روزی پلیسی جلوی نوجوانشان را گرفت به هر در می­زنند که موتور را آزاد کنند و پلیس را به عنوان یک عامل مزاحم به فرزند خود معرفی می­کنند.

3-    پدر و مادری که به مناسبت اعیاد و جشن­ها و یا دریافت نذری سوار بر ماشین و موتور به خیابانها می­روند و با زیر پا گذاشتن تمام قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی و اخلاقی و شهروندی با دیدن یک ظرف شربت و شیرینی وسط خیابان به روی ترمز می­زنند و با حرص و ولع آن را می­گیرند ترافیک ایجاد می­کنند می­خورند و زباله­های و لیوان یکبار مصرف را به وسط خیابان پرت می­کنند و حتی گاه فرزند خود را سرزنش کنند که چرا اینقدر بی­دست و پایی مثلاً چرا دو تا کیک برنداشتی؟!

اما آیا این والدین عزیز هیچ گاه فرزند خود را به کتابفروشی نمایشگاههای مختلف ادبی و هنری برده­اند؟

 

4-    بزرگتری که فرزند، برادر، نوه یا خواهر خود را همراه دارد و سینه یک صف منتظران نذری را می­شکافد، غذایی می­گیرد، مزمزه می­کند، اگر باب طبع بود می­خورد وگرنه در جوی خیابان و یا گوشه­ای نعمت خدا را رها می­کند و به سراغ جای دیگری می­رود تا برای چندین بار غذای نذری بگیرد و معلوم نیست آقا یا خانم چگونه و کی از این غذاها تبرک می­یابد. اما آیا این کوچکِ ناظر رفتارهای ما روزی به یک چپاولگر بزرگ و حتی دین­گریز تبدیل نخواهد شد؟

 

5-    پدر و مادری که هنگام رانندگی به همه کس ناسزا می­گویند، بوق­های بی­جا و ممتد می­زنند، ویراژ می­دهند، پرخاش می­کنند، غافل از اینکه دردانه­اش هم که شاهد امروزی است روزی چنین رفتارهای تهاجمی و پرخاشگرانه را خواهد داشت اما شاید با زنجیر، نانچیکو و چاقو.

 

6-    پدر و مادری که هرگونه زیرآبی رفتن فرار از قانون عدم پرداخت عوارض و حتی ندادن یک بلیط اتوبوس و غیره را زرنگی حساب کرده و کلی جلوی فرزندان دلبندشان که لابد دوست دارند سالم عمل کنند پز می­دهند، بی­توجهی به اینکه با رفتار خود و اتخاذ روشهای تشویقی چه دسته گلی تحویل جامعه می­دهند.

 

7-    مادری که تنها آموزش­های وی به دختر دلبندش که حتماً می­خواهد سعادتمند شود انواع آرایش­ها مدهای لباس چشم هم چشمی و مصرف­گرایی بدبینی به اقوام شوهر و درگیریها و سوء­ظن­های بی­مورد است، دریغ از آداب و سنن شهرداری وظائف همسری و مادری و خانه­داری.

 

8-    والدین که عمل و حرفشان متضاد است فرزند را به رفتار و عملی توصیه می­کنند که خود در عمل خلاف آن می­کنند. معلم شریفی می­گفت روزی پدر یکی از دانش­آموزان به مدرسه آمد و گفت پسر من نماز نمی­خواند پدر و پسر را روبرو کردیم پسر گفت آقا اجازه بابام خودش هم نماز نمی­خواند و پدر با کمال تعجب گفت آخر من از اول نماز نمی­خواندم ولی تو باید بخوانی!

 

9-    مصادیق زیاد می­باشند و این قصه در تمام موارد و اعمال و رفتاری و اخلاقی ما جاری است. بنابراین برای تربیت فرزندان صالح و با فکر و رفتار سالم باید تضادها را در خود حل کنیم رفتارها را تصحیح نماییم با عمل به فرزندان خود آموزش دهیم و دقت کنیم که آنها از ما می­آموزند می­شود گفت از کوزه همان برون تراود که در اوست. اگر خود فرهنگ صحیح و بهداشت روان نداشته و از مؤسسات و افراد واجد صلاحیت برای آموزش فرزندانمان استفاده نکنیم و در این راه حتی حاضر نباشیم یک نشریه یا کتابی برای فرزندمان بخریم چه انتظاری جز بروز معضلات فرهنگی و اجتماعی و بزرگتر شدن آنها داریم؟ غفلت کنیم به سرنوشت پدر حکایت دچار می­شویم. همه اینها مسؤولیت را از دیگر عوامل مانند ارشاد، آموزش و پرورش، روحانیون و مساجد، کانونهای تربیتی و فرهنگی، هنرمندان، رسانه­ها، نیروهای انتظامی و قضایی سلب نخواهد کرد. رفتار هماهنگ و متوازن همه عوامل نتیجه­بخش خواهد بود.