تاريخچه احزاب و تشكل هاي سياسي در سده (1)

ارسال در خبر و گزارش

انقلابيون در اروپا زير لواي احزاب برنامه ها و نيازهاي جامعه را با سلايق متفاوت به داوري مردم گذاشتند و منورالفكرها و فرنگ رفتگان و سياسيون ایران نیز پديده احزاب و تشكل ها را از اروپا به کشور منتقل كردند.


آخوندزاده اولين متفكري بود كه لزوم تشکیل احزاب را براي اصلاحات اجتماعي-سياسي-اقتصادي مطرح نمود و پيش از او ملكم خان و پس از او سيدجمالدين اسدآبادي و...
اما هيچ كدام از اين روشنفكران و مصلحين از سوي شاه قاجار تحمل نشده و طرد و سركوب گرديدند چرا که شاه قاجار اين پديده را منحوس و سوغات غرب مي دانست كه آمده تا مملكت محروم آنها را دچار آشوب بكند.


ناصرالدین شاه آنقدر ضرورت تغيير و اصلاحات را برنيافت تا آنكه ميرزا رضا كرماني كه ماه ها با شكوایيه اي درب كاخ شاه منتظرمانده و جواب نگرفته بود،گلوله اي به مغز فرسوده او شليك و مملكتي را از بن بست قرون وسطايي خارج نمود.


با مرگ ناصرالدين شاه تمام تشكل هاي محفلي به انجمن ها و تشكل هاي سياسي-مذهبي- ادبي ظهور و بروز يافتند و استبداد را برنتافتند.


انقلابيون و فرنگ رفتگان و ايرانيان مقيم استانبول ایجاد اصطلاحات را يك ضرورت دانستند و دلسوزان و سينه سوختگان آماده فداكاري در راه آن شدند و محافل و انجمن ها، علني و علني تر شد ولي هنوز استبداد مطلقه كه حافظ منافع حكام ولايات بود و قانون را مخل منافع خود مي پنداشت اجازه حركت هاي اجتماعي را نمي داد.


به طور مثال ظل السلطان، ملك المتكلمين را از اصفهان تبعيد كرد و سيدجمال الدين واعظ را نیز همچنين، عبدالخالق سدهي را هم تحت تعقيب قرار داد. مبارزان آذربايجان و تبريز هم وضع بهتري نداشتند، مبارزان به تهران رفتند و دركاروانسراها بيتوته كردند وكم كم تپيدن هاي دل ها ناله شد و آهسته آهسته رساتر گشته و تبدیل به فرياد شد.


اولين تشكل سياسي ايران شمول «كميته انقلاب» بود كه با توجه به ضرورت هاي زمان و جامعه توسط افراد خبره و آشنا به مشكلات در چهاردهم ربيع الاول1322ه.ق در باغي بيرون از شهر تهران اعلام موجوديت كرد و برنامه كوتاه مدت خود را تشكيل عدالتخانه و برنامه بلند مدت را تشكيل حكومت مشروطه از زبان ملك المتكلمين، سيدجمال الدين واعظ و عبدالخالق سدهي اعلام نمود.