گفت و گو با ديگر از افتخار آفرينان خميني شهري در كنكور 1390

ارسال در علمی

konkoor--1konkoor--2سعيد كريمي خوزاني/ رتبه 30 منطقه 1 و 74 كشوري در رشته علوم تجربي جوان پرافتخار شهرما است كه مدال افتخارش تاج سر همه ي ما است . چرا كه ثابت كرد خواستن توانستن است .خوانندگان عزيز فرصت ! لازم است بگوييم اگر كنكوري ديگري در شهر مي شناسيد كه حائز رتبه ي افتخار آميز شده، لطفا با فرصت تماس بگيريد تا جا نيفتند.

 

چطور از رتبه ات خبردار شدي؟

يكي از دوستانم بهم خبر داد.

عكس العملت بعد از شنيدن رتبه ات چي بود؟

شوكه شده بودم. خيلي دوست داشتم مثل بقيه اعضاي خانواده ام جيغ بزنم ولي ترجيح دادم به خاطر قولي كه به بچه ها داده بودم، اول به دوستانم تلفن كنم.

خانواده ات چه عكس العملي نشان دادند؟

رسم توي خانواده ي ما اين بود كه براي اطلاع از  نتيجه كنكور، همه غير از مامان و بابا كه پايين مشغول دعا بودند مي رفتيم طبقه بالا. وقتي نتيجه را ديديم دو دقيقه فقط جيغ بود و شادي.

فكر مي كردي دو رقمي بشوي؟

قبل از كنكور فكر مي كردم يك رقمي بشم. بعد از كنكور و بيرون آمدن از جلسه فقط اميدش را داشتم چون سوالات ادبيات خيلي سخت بود و اين اولين درس عمومي حسابي روحيه ام را خراب كرده بود و براي بقيه ي امتحان روحيه ام را باخته بودم. همه مي گفتند كه امسال ادبيات خيلي سخت بوده است و هيچ سالي اين قدر بد نبوده.

درصد دروست در كنكور به يادت هست؟

ادبيات 60، عربي 76، ديني 85 ، زبان 71 ، زمين شناسي 4، زيست 92، رياضي 73، فيزيك 93، شيمي 84 زمين شناسي براي زيرگروه هاي 1 (پزشكي و دندان پزشكي) ضريب صفر دارد . اين نمره هم مربوط به همين زيرگروه است.

روزي چند ساعت درس مي خواندي؟ برنامه ريزي درسي ات چطور بود؟

خوبي من اينه كه با اعتقاد به جمله «رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود   رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود» پيش مي رفتم. غير از جمعه ها كه روز استراحت بود؛ بقيه روزها قبل از عيد شش الي هفت ساعت و دو ماه آخر روزي نُه ساعت درس مي خواندم.

كجا؟

توي خانه. كتابخانه فايده نداشت چون خيلي ساكت بود. من هميشه بين خانواده و با شلوغي هاي خانه درس خوانده بودم و عادت به وجود خانواده در كنارم داشتم.

معدلت چند بود؟

78/19

در رسيدن به موفقيتت الگو هم داشتي؟

الگو به آن صورت نه. غير از خواهر و برادرهايم كه همگي  رتبه هاي سه رقمي داشتند، يكي از اقواممان چندسال پيش رتبه 40 رياضي شده بود. من هم خيلي دوست داشتم كه به رتبه خوب دست پيدا كنم.

كلاس و آزمون هم شركت مي كردي؟ مشاور تحصيلي داشتي؟

كلاس نه! اصلا . غير از آزمون هاي جامع  سنجش، آزموني شركت نمي كردم. اما يك مشاور خيلي خوب داشتم. مريم. (خواهر سعيد كه دانشجوي پزشكي است و سعيد اگرچه هديه برايش گرفته است اما آن را كافي نمي داند و تشكر ويژه هم از او دارد) مريم هفته اي سه چهار ساعت مشاوره مي داد  و برايم برنامه ريزي مي كرد.

اما خيلي ها در كلاس شركت مي كنند. وقتي مي شنيدي كه دوستانت به كلاس كنكور مي روند، فكر نمي كردي كه ازآنها عقب بماني؟

چرا. مي ترسيدم كه نرفتن به كلاس سبب پشيماني ام بشود چون خيلي باب شده است. با مريم ناراحتي ام را مي گفتم و او روحيه ام مي داد،  مي گفت: كسي كه نياز داره كلاس مي ره و من این طوری آرام مي شدم . هنوز هم يک موقع هايي بابام مي گوید: اشتباه كردي براي ادبيات، كلاس نرفتي.

در مسابقات علمي و المپیادها شركت مي كردي؟

نه ! سال اول شركت كردم ولي زده شدم چون زياد خوب ندادم و سوالات خيلي سخت بود. سال دوم وقتي كتاب درسي را مي خواندم مي ديدم كه همه ي سوالات آزمون پارسال از كتاب دوم بوده. اين اصلا خوب نيست. اگر مي خواهند آزمون بگذارند بايد از كتاب همان سال تحصيلي استفاده كنند.

از كي تصميم گرفتي كه درس خوان بشوي؟ از بچگي درس خوان بودي؟

من خودجوش درس مي خواندم. اما از سال سوم واقعا براي كنكور وقت گذاشتم. تشويق بچه هاي مدرسه و معلم ها و به خصوص معاون مدرسه انگيزه ام را بالا مي برد كه مرتب مي گفتند تو مي تواني و اگر بخواني موفق ميشوي و ...

به چه دروسي علاقه مندي ات بيشتر است؟

فيزيك و رياضي، رياضي ام خيلي خوب است.

دائم درس مي خواندي؟ بي هيچ استراحتي؟

نَه ! غير از مواقعي كه سنجش امتحان داشتم، سعي مي كردم كه خيلي خودم را اذيت نكنم . استراحت و تفريح به موقع هم داشتم. خودم از خودم امتحان مي گرفتم.

كدام دبيرستان بودي؟

مدرسه امام صادق (ع) . تا راهنمايي مدارس خميني شهر بودم اما دبيرستان دانشگاه صنعتی رشته ي تجربي نداشت و من هم مدرسه امام صادق اصفهان قبول شدم و گرچه رفت و آمد سخت بود اما رفتم.

غير از شما، مدرسه امام صادق رتبه دیگری هم  داشت؟

فكر مي كنم فقط يكي، همان آقای مومني سدهي.

اگر روزي دستتان به جايي برسد، براي خميني شهر چه مي كنيد؟

من مدت زيادي اينجا زندگي كرده ام. حتما براي شهرم هر كاري كه بتوانم انجام مي دهم. شهرم بايد از من، نتيجه ببيند.

برگرديم به شب امتحان. چه حالي داشتي؟

استرس به حد بالا رسيده بود. خوابم نمي برد. همه اش به فكر اين بودم كه نكند نخوابم و سر جلسه از بي خوابي بخوابم و نتوانم سوالات را جواب بدهم . فكر مي كنم حوالي ساعت سه خوابم برد.

شما كه درس خوانده بودي، چرا استرس داشتي ؟

فكر مي كنم اين يك چيز كاملا عادي است. براي همه ي بچه كنكوري ها استرس و اضطراب پيش مي آید.

سر جلسه دچار اضطراب شدي؟

اول استرس داشتم اما بعد كه برگه را دادند كم كم غرق در سؤالات شدم و فراموشش كردم. وقتي برگه امتحان را تحويل دادم نفس راحتي كشيدم. اصلا صبح كه سوار اتوبوس شديم برويم حوزه همه ناراحت بودند ولي ظهر كه بر مي گشتيم همه مي خنديدند چه خوب كنكور داده بودند چه بد. فكر مي كنم استرس آدم به خاطر جوّ كنكور است كه استرس زاست.

موفقيتت را مديون كي هستي؟

اول مريم خواهرم كه برنامه ريز و مشاورم بود و خيلي كمكم مي كرد. بعد هم بيشتر تمرين  و تكرار و پشتكار خودم .

سهم خانواده در موفقيتت؟

آن ها موقعيت درس خواندن را برايم فراهم كردند . حكومت نظامي مامان مثل وقت كنكور بقيه خواهر برادرهام، براي من هم بود. خاموش شدن تلويزيون، زود خوابيدن همه، خاموش شدن چراغ ها و ... . پدرم هم مي گفت من برایت هر چقدر لازم باشد خرج مي كنم، اگر بخواهي كلاس بروي خودم مي برم و مي آورمت. درواقع فقط من كنكور نداشتم هفت نفر توي خانه ي ما كنكوري بودند .

گاهي وقتي پدر و مادرها به بچه ها مي گويند برو درست را بخوان، به بچه ها بر مي خورد و تازه سر لجاجت مي افتند . شما با آن وضع به قول خودتان حكومت نظامي مامانتان چطور كنار آمديد؟

به من نمي گفتند برو بنشين درست را بخوان و اصرار به نحوه ي درس خواندنم نداشتند فقط موقعيت و فضاي خانه را فراهم مي كردند. خودم حواسم به درسم بود . گه گاه بازي كامپيوتري هم مي كردم . با دوستانم تفريح هم مي رفتيم .

سهم پشتكار و تلاش خودت؟

اين اصلي تر است چون بقيه موقعيت را فراهم مي كنند و من از موقعيت استفاده كردم .

سهم هوش و استعدادت؟

بيست درصد. زياد سهمي ندارد چون خيلي ها هستند كه با تكيه به هوش، رتبه خراب مي آورند. چون درس ربطي به هوش ندارد . بايد تا آنجايي كه ملكه ذهن بشود و فهم بالا برود ، بخواني .

سهم معلم هايت؟

بعضي ها خوب  و دلسوز بودند. شيمي و فيزيك معلمش خيلي خوب بود و من را بيش از اندازه علاقه مند كرد ولي بعضي از معلم ها با وجود اين كه دروس تخصصي بود، بد درس مي دادند ولي من وقت مي گذاشتم و خودم مي خواندم كه ارزشش را هم داشت. دانش آموز بايد خودجوش باشد و خودش برود بخواند .

سهم دعا و اعتقادات؟

در حدي كه آدم به اطمينان نفس و آرامش برسد. مواقعي كه استرس داشتم خيلي مي گفتم خدايا كمكم كن و صلوات و چهارقل و هر چي بلد بودم مي خواندم و آرام مي شدم. غير از اين كه خودم و خانواده ام هم نذرهايي داشتيم كه انجام دادي، كه هركسي از كار خوب و خير لذت مي برد در زندگي .

براي آينده ي چه برنامه اي داري ؟

مي خواهم كلاس موسيقي و ورزشي بروم.

منظورم آينده درسي تان است. چه رشته اي؟ كدام دانشگاه؟

پزشكي. دانشگاه تهران را زده ام. احتمالاً هم مي آورم اگر اشتباه نكنم. بعد از هفت سال، انشاالله جراحي قلب را دوست دارم. گرچه مي گويند خيلي سخت است ولي دور از انتظار نيست و به هرحال خواستن توانستن است.

براي پشت كنكوري ها يا كساني كه رتبه شان خوب نشده، چه توصيه اي داري؟

زياد وقتشان را سر كلاس هاي مختلف نگذارند. بچه هايي بودند كه يك كلاس را با دو معلم مي رفتند و وقت تمرين جزوه هايي كه معلم ها مي دادند را نداشتند اگر وقتشان را مي گذاشتند و در خانه همان جزوه هاي يك كلاس را تمرين و تكرار مي كردند، نتيجه ي بهتري مي گرفتند. كلاس رفتن، وقت آدم را مي گيرد. رفتن و برگشتن به مدرسه وقت گير است ديگر نيازي به كلاس اضافه تر نيست.

از رتبه اي كه آورده اي راضي هستي ؟

آدمی بي نهايت طلب است. اولش كه ديدم انتظارش را هم نداشتم اما بعد پيش خودم مي گفتم كه من براي يك رقمي شدن درس خوانده بودم و ... اما در نهايت اين كه واقعا انتظار نداشتم رتبه ي 30 بشوم، زمان از دستم رفت در ادبيات، وقتي پاسخنامه را مي ديدم ستون عمومي ها خيلي خالي به چشم مي آمد.

در آخر وقت در اختيار شماست. اگر حرفي باقي مانده، بگو:

نه ! حرفي نمانده. از نشريه فرصت تشكر مي كنم. راستش آن موقع كه شما تماس گرفتيد فكر مي كرديم سركاريست، تا دم در هم كه آمديم همين حس را داشتيم چون از اين دست اتفاق ها زياد مي افتد.

ما هم از شما براي اين كه دعوتمان را پذيرفتيد، تشكر مي كنيم و اميدواريم كه خبر موفقيت هاي بعدي شما را در آينده اي نه چندان دور از همين نشريه به اطلاع مردم خميني شهر برسانيم.

 

 

در کنار گفتگو با کنکوری های امسال بد ندیدیم گفتگویی هم داشته باشیم با یکی از افتخار آفرینان پارسالی و باز هم در رشته ریاضی فیزیک:

پریسا کریمی/ رتبه 67 کنکور سراسری سال 1389 در رشته ریاضی فیزیک: کنکور را بزرگ نکنید

پیش دانشگاهی را کجا بودی؟

شهیده عسگری.

از اول بچه درسخوان بودی؟

از سال اول ابتدایی درس­ هایم را به موقع می­ خواندم و حتی یک بار هم نشد که مطالعه درس ها را بگذارم برای شب امتحان، برای همین بود که سال آخر فقط به مطالعه کتاب ­های همان سال اکتفا کردم.

معدلت چند شد؟

معدلم تا سال سوم دبیرستان 20 بود و در مقطع پیش دانشگاهی به 72/19 رسید.

چه رشته ای می خوانی؟

مهندسی برق دانشگاه صنعتی.

چون معمولا ریاضی ها برق را انتخاب می کنند، تو هم رفتی برق؟

نه، من برای انتخاب رشته تحقیق کردم و با توجه به استعداد و همچنین رتبه خودم این رشته را برگزیدم.

در کلاس های کنکور هم شرکت می کردی؟

برای دروس تخصصی از کتاب ­های مبتکران و برای دروس عمومی هم از کتاب ­های گاج استفاده می­کردم، در آزمون­ های گزینه دو و سنجش  هم شرکت می­کردم که معمولا رتبه­ام تک رقمی می­ شد.

اگر قبول نمی شدی چه می کردی؟

دیگر هیچ وقت کنکور شرکت نمی­ کردم زیرا معتقدم تمام تلاشم را بکار گرفته ­ام.

اگر توصیه ای به کنکوری ها داری، بگو؟

کتاب­ های درسی را خوب بخوانند، کتب تست مهم است اما در درجه دوم اهمیت قرار دارد. شب ­ها تا دیر وقت بیدار نمانند و به موقع بخوابند تا دروسی را که در طول روز خوانده ­اند از صفحه ذهنشان پاک نشود و همچنین کنکور را برای خودشان بزرگ نکنند.

تو چطوری درس می خواندی؟

من از آن ­هایی نبودم که همه چیز را تعطیل کنم برای کنکور بلکه زندگی معمولی خود را داشتم. حتی توی تعطیلات عید مثل سال ­های پیش به دید و بازدید عید هم رفتم چون فکر می کنم اگر همیشه به موقع درس بخوانیم نیازی نیست همه چیز را فدای درس کنیم، من حتی هفته آخر از رفتن به جشن عروسی هم نگذشتم.

پس بخش عظیمی از موفقیتت را باید مدیون هوش و استعدادت باشی؟

هوش و استعداد به تنهایی در موفقیت موثر نیست و من موفقیت خودم را بیشتر مرهون تلاش خود هستم.

نقش خانواده چطور؟

از پدر و مادرم تشکر می­کنم به خاطر اینکه محیط آرامی را برایم فراهم کردند و تا آنجایی که در توانشان بود برایم کتاب خریدند و در کنکورهای آزمایشی هم ثبت نامم کردند.