علل کمی ثبت آثار تاریخی در خمینی شهر
تاریخ کشور ما را دشمنان و مورخان هفت خط و مدیحه پرداز نوشته اند. تاریخ محکمه ایست که به هر سندی بدبین است و زیر هر امضایی می زند. محمد تقی خان سپهر مورخ شهید علت قتل امیرکبیر را سرماخوردگی دانسته هر چند مدتها بعد پسر قاتل امیر درکتاب خود صدرالتوارخ جریان آن قتل فجیع را نوشت و یا دروغ های هرودت پدر تاریخ درباره جنگهای یونان و ایران که از آفتاب نیمروز هم روشنتر است
(قتل حسنک وزیر، قتل آن شیر بیشه تحقیق به خط جنید و ...) و یا چاپلوسان تاریخ نویسی که قفقاز را هدیه فتحعلیشاه نوشته اند. به قول یکی از مورخین عصر قاجار هدف او از نگارش تاریخ سفارشی نوشتن و این که تاریخ را نه به خاطر خود آن و بلکه به خاطر نان می نوشته است.
نُه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پا تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زنم
اگر هم شعرایی مثل فردوسی، خیام، سعدی، نظامی، ناصرخسرو، حافظ و عبیدی پیدا می شدند و از گرفتاریهای مردم می گفتند مغضوب ارباب قدرت شده و از صله و انعام و خلعت محروم می گشتند. مورخ نباید همچون عوام الناس باشد و صبح که خواست بیرون بیاید انگشتش را خیس نماید تا بداند باد از کدام طرف وزیده می شود. مورخ واقعی کسی است که با بهره گیری از علوم دیگر خود اندیشه ای داشته باشد. امروز شاید اگر محققین تاریخ و ژنتیک (تاریخ بین رشته ای) از طریق آزمایشهای دی ان ای متوجه می شوند که حدود 32 میلیون نفر یعنی یک نفر از هر دویست نفر دی ان ای مشترکی با جناب چنگیز خان مغول دارند شاید باور آن برای بعضی غیر ممکن باشد ....
اوضاع و احوال ایران پس از هجوم مارخواران اهرمن چهر را پرده ای از سکوت فراگرفته است و اصفهان در قرن دوم هجری دیه هایی بوده خراب و ویران.
بی جهت نیست ابن حوقل در قرن 4 ه.ق تصور می کند و یا به او گفته اند که مادی سرم چشمه دارد در صورتی که آن جناب مادی قمیش را با سرم اشتباه گرفته است و یا یکی از جهانگردان عصر صفوی از وجود چشمه ای در کوه آتشگاه خبر می دهد. این موارد و نمونه های دیگر نشان می دهد که ادبیات تاریخ نگاری ما تهی از تحقیق است. پس باید گفته های مورخین هر زمان را همچون جامه کنده و پیرایه ها را ستوده و پوست ها و پیرایه ها را یک به یک دور انداخت و با ذره بینی یا ریزبینی به هیچ کس رحم نکرد، رنگها را شست و تار و پودها را از هم جدا کنیم. فرضیه نگارنده درباره ماربینی بودن سلمان با وجود اختلافات فراوان درباره زادگاه آن حضرت با استفاده از علم زبانشناسی و تشابه اسم اولیه سلمان با مابه با مابرین ابونعیم و دلایل دیگر است وگرنه مافروخی درکتاب اصفهان خود (ص.72) ابومسلم خراسانی را از جوزدان ماربین تصور می کند! که بطلان آن بر همگان آشکار است. همین جناب مافروخی در همین کتاب سلمان را از دیه جی می داند در حالیکه مافروخی حدود500 سال بعد از تولد سلمان فارسی کتاب خود را نگاشته است. پس بیاییم در نوشتن تاریخ کشورمان دیرباور و بی رحم و سختگیر باشیم.
و اما درباره پرسش دیگر جناب آقای بدیحی در خصوص علل کمبود آثار تاریخی در خمینی شهر اولاً: تحقیقات علمی پروفسور گالدیری قدمت شهرستان را به 5000 هزار سال پیش می رساند ثانیاً: علل کمبود آثار تاریخی در خمینی شهر به دلایل ذیل است: 1- عوامل انسانی مثل: جنگ و شیوع بیماری (مافروخی: ص21) در سال 150 ه.ق و یا تخریب شهر مهرین، قلعه جوی آباد، مقبره ابن مردویه، سنگ قبرهای ورنوسفادران و... 2- تداوم سکونت در طول زمان زیرا از شهری که برای مدت طولانی متروک نشده و تغییر مکان نداده محوطه باستانی باقی نمی ماند 3- کاربرد مصالح کم دوام مثل خشت. برای نمونه در کتاب جغرافیای ارتش از وجود آتشگاههای ساسانی در ماربین یاد شده اما در حال حاضر اثری از آنها نیست 4- عوامل آب و هوایی مانند سیل و طغیان ویرانگر رودخانه زاینده رود در سالهای 310 و 334 ه.ق
و در پایان یادآوری می کنم مثلاً اگر در حال حاضر قلعه بن در سده وجود ندارد اما خندق های اطراف آن (جوی گاردر) و منابع تاریخی از وجود چنین قلعه مدوری به عنوان مرکز مقاومت اهالی خمینی شهر در مقابل بیگانگان یاد کرده است پس نمی توان گفت که چنین قلعه ای وجود ندارد!
بسا شکسته بیابان که باغ خرم بود و باغ خرم گشت هر آن کجا بیابان بود مولوی