اوستا خرت نلنگه!
اهل تسنن بزرگداشت نوروز را بدعت دانسته و تشیع را محکوم می کرد که سنن منسوخ مجوس را احیا می کند و این در حالی است که مشایخ بزرگ شیعه امامیه از جمله شیخ طوسی، شهید اول، شهید ثانی، و فقیهانی چون صاحب الجامع للشرایع، صاحب کاشف الغطاء، صاحب کشف اللثام و صاحب حبل المتین و ...
آداب و اعمال و ادعیه نوروزی را در کتب خود آورده و برای نوروز اعتبار شرعی قائل شده اند. بنابراین بی گمان مردم خمینی شهر نیز به پیروی از رساله فقهی فارسی روزگار صفوی يعني جامع عباسی، و بحار الانوار و وسائل الشیعه و ... بر اجرای آداب و اعمال نوروزی مطابق با احادیث امامان معصوم (ع) تأکید و جدیت فراوان از خود نشان می دادند.
شیخ الطایفه طوسی (460 ق) درکتاب مصباح المتهجد روایتی از قول امام صادق (ع) درباره نوروز نقل کرده که فرمود «هر گاه روز نوروز شود غسل کن و پاک ترین پیراهنت را بپوش و با خوشبوترین عطرهایت خود را خوشبو کن و آن روز را روزه باش. پس از خواندن نمازهای نافله و ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بخوان، در رکعت اول پس از حمد، ده بار سوره قدر و در رکعت دوم پس از حمد ده بار سوره کافرون، در رکعت سوم پس از حمد ده بار سوره توحید و در رکعت چهارم پس از حمد ده بار سوره فلق و ده بار سوره ناس را بخوان. پس از چهار رکعت نماز سجده شکر به جا آور و در آن دعا کن که گناهان پنجاه سال تو را بیامرزد»
شیخ انصاری نیز روایات فضایل نوروز را پذیرفته و بخش هایی از روایت بلند مهذب را نقل کرده است و بر همان اساس اعتبار شرعی نوروز و آداب و اعمال آن را ثابت کرده است. در این روایت امام صادق (ع) سی روز آریایی باستان را به گونه ای که در اوستا موجود است نام برده و نیک و بد این روزها را بیان می کند.
از سلمان فارسی نقل است که خداوند یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان برای زینت بندگان پدیدآورد و فضل این دو بر ایام مانند فضل یاقوت و زبرجد است به جواهر دیگر. پس ملاحظه می شود که حضرت سلمان فارسی فضل و برتری ویژه ای برای جشن نوروز و جشن مهرگان قایل بوده است. درکتاب الهفت الشریف آمده که: سلمان فارسی اسرار نوروز و مهر را گوشزد می کردند. امام صادق (ع) فرمودند: نوروز از ایام ما بود ایرانیان آن را نگهداشتند و شما عرب ها آن را ضایع کردید.
و اما نوروز و سده اي ها...
مردم ایران از روزگار کهن جشن نوروز را که روز اول فروردین ماه شروع می شود عزیز و محترم می شمردند و مراسم مربوط به آن را با دقت به جا می آوردند. نوروز جشن شروع گردش طبیعت است که ریشه و پیشینه آن در سده به روزگار حضور آریاییان در مهربین می رسد. نامواژه دیمیتر در فروشان که دلالت بر زایش مجدد بهار است از قدمت آیین های فصل بهار در سده (گوک) خبر می دهد. صحرای دیمیتریون مکان اجرای جشنواره مرگ و تولد در مهربین بوده است. ایرانیان قدیم را اعتقاد چنین بود که در فروردین ماه که ماه فروهرهای درگذشتگان است فروهرهای نیاکان برای سرکشی بازماندگان از آسمان فرود می آیند و ده شبانه روز در خان و مان خود به سر می برند و سپس به آسمان عروج می کنند (فروش پریشن) ثعالبی نیز می گوید: زردشت پیامبر گفت که روان مردگان در ایام فروردین به خانه های ایشان باز می گردد و امر کرد که در آن ایام خانه ها را پاک کنند و فرش های پاک بگسترند.
در دوران قاجار (احتمالاً فتحعلی شاه) و در ماه اسفند جوانان سده مردی را به اسم ابوچندر (پیک نوروز) را سوار بر اسب سفید ریق افتاده ای کرده و در کوچه ها و بازار می گرداندند. لوطی ها هر یک چوبی به دست می گرفتند و شعرهایی می خواندند. شاید این شخص با این تشریفات مسخره تا سیزده نوروز خود را حاکم سده تصور می کرد. فرمانده سده در حالی که بر اسب خود سوار بود در دست خود بادبزنی و در دست دیگر چماقی در دست داشت که مرتباً خود را باد می زد. آنها ساعت ها به پایکوبی و آواز و زدن طبل و نواختن ساز می پرداختند. نتیجه مهم این کارناوال که در آن از پیر تا نورس شرکت داشتند جمع شدن مردم بدور هم بود و چه بسا از این مراسم زمینه ازدواج بین دخترها و پسرها بوسیله ننه پیروک های غرغری در سال جدید فراهم می شد.
سخن در پرده می گویم، چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
آیین های نوروزی در سده
شامل بلاگردانی (کوزه شکستن، اسفند دود کردن، به صحرا رفتن، دباغ خانه، سودن قلیا، تخم مرغ شکنی)، بخت گشایی (گره گشایی، گردو شکستن)، فال گوش و فالگیری (فال بولونی)، آجیل و آش شب چهارشنبه آخر سال، قاشق زنی و آش ابودردا، پیش آهنگان نوروزی (مثل جشن چل مخول) بوده است که توضیح هر یک مدخل و مقدماتی برای بررسی گسترده و پژوهشی کامل به شمار می رود.
یکی از بازی های محلی جوانان سدهی در ایام نوروز بازی گروهی اوسا خرت نلنگه بود که در گروههای دوازده نفری انجام می شد.
جشن نوروز در دوران صفویه در بلوک ماربین و به خصوص به روزگار سلطنت شاه عباس با شکوه و جلال فراوان گرفته می شد. این جشن غالباً از سه تا هفت شبانه روز ادامه داشت و کوچه و بازار را آذین می بستند.
تذکره نصرآبادی از رونق تجارت پنبه در محله بن اصفهان سده خبر می دهد. پی یر دلاواله جهانگرد ایتالیایی می نویسد: مردم اصفهان روز 25 بهمن ماه را نیز عید می گیرند و آن را عید اسفند می نامند زیرا در این تاریخ گیاه اسفند از زمین می روید و این نخستین گیاهی است که رسیدن بهار را نوید می دهد. همین جهانگرد در جای دیگر از سفرنامه خود می نویسد: ایرانیان در ماه اول فصل بهار وقتی که گل سرخ می شکفد یک شبانه روز به نام عید گل سرخ مجالس شادی و طرب ترتیب می دهند و در آن روز مرد و زن از شهر بیرون می روند و به بازی و تفریح مشغول می شوند و گل سرخ بر سر و روی هم می ریزند.
با فرا رسیدن بهار، مادران و کدبانوهای سدهی کم کم گندم و عدس و تره و تیزه و کنجد را در میان پارچه ریخته و در ظرفی گذاشته و بر روی آنها آب پاشیده جلوی آفتاب می گذاشتند و شب ها ظرف ها را بر روی کرسی نهاده تا این دانه های آب کرده در میان پارچه جوانه بزند. بعد از یک هفته که گندم و عدس و کنجد و تره تیزه جوانه می زد گندم و عدس را در میان بشقابهای مسی و سینی های بزرگتر از بشقاب که آن هم مسی بود می ریختند. کنجد و تره تیزه را با پارچه بدور بطری و آب خوری های گلی می کاشتند بدین طریق که نخست پارچه خیس شده را بدور بطری یا آب خوری می پیچاندند و بعد تخم تره تیزه و کنجد سیاه و گاهی سیاهدانه را بر آن پارچه ها می مالیدند و این دانه ها بر اطراف بطری و آبخوری و گاه قلیان سبز می شدند.
حدود بیست روز مانده به نوروز كه کم کم بوی بهار در کوچه و بازار و خانه و کاشانه می پیچید. مردم همگی به غبارروبی خانه و کاشانه مشغول می شدند تا غبار حاصل از گذشت سال و سیاهی زمستان را از چهره ارسی ها، طاقچه ها، خورشیدی ها و از روی درب و دیوار تمامی قسمت های خانه، مطبخ، مهتابی ها، اطاقهای سه دری، پنج دری، اطاقهای زاویه، گنجه، راهروها و هشتی ها و ... پاک نمایند. پدر و مادرها به فکر تهیه رخت و کفش عید بچه ها بودند. در این میان گیوه سدهی که خود از اقلام صادراتی خمینی شهر بود طرفداران بسیاری داشت و کفاش ها حتی از اصفهان برای خرید این گیوه سفارش هایی را دریافت می کردند.
چوبدار و سلاخ و به طور کلی قصاب ها در سده رسمی جالب داشتند که در نوع خود بی نظیر بود. فرزند آخر قصاب صبح عید بره سفیدی که گاه آن را تزیین و یا حتی حنا بسته بودند توی اتاق برده و در دهان آن توت خشکه می گذاشت و قصاب به فرزند خود عیدی می داد. پس از آن که بره را پدر از خانه بیرون می برد همان فرزند به تمام اتاق ها و گوشه و کنار خانه رفته و عیدی می گرفت و شاید فرزند آخر نشانه خوش یمنی تلقي می شد.
یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه آخر سال آن بوده که کوزه کهنه ای را که در آن مقداری نمک و ذغال بود سکه ده شاهی میان کوزه انداخته و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخانند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام به کوچه می افکند و می گفت درد و بلای ما بره توی کوزه و بره توی کوچه.
یکی از زیباترین و سرگرم کننده ترین سنت های چهارشنبه آخر سال علی الخصوص در ورنوسفادران، فال بولونی است. بدین گونه که در قدیم زنان و دختران دسته دسته در خانه ها گردهم آمده و به تفأل می پردازند.
زنان و دختران سدهی یک بولونی آب ندیده را برمی دارند و هر کس نشانه ای مانند انگشتر، سنجاق، گوشواره، ریگ، دگمه، سکه، انگشتانه، و امثال آنها درکوزه می اندازد. سپس روی دهانه کوزه سینی، یا پارچه، کیسه حنا می گذارند. دختر نابالغی کوزه را در تنور می نهد و سینی را روی آن. روز چهارشنبه سوری بعد از خوردن آش رشته، همان دختر بولونی را زیر دامنش قرار می دهد و یک نفر هم دیوان حافظ را در دست می گیرد. دخترک اشیاء را یکی یکی بیرون می آورد و فال خوانده می شود که شعر فال صاحب نشانه است. چنین مراسمی در خراسان بزرگ (تحت عنوان فال چل بیتو رایج است) جالب است بدانیم که شباهت بسیاری بین اسم روستاها در اطراف بخارا با سده فعلی وجود دارد که می توان از آن یک نوع مهاجرت را استنباط نمود. (نگ به سده در گذر زمان)
مقدمات نوروز در سده شامل سبزه، لباس، خانه تکانی، خوراک ها و شیرینی های نوروزی مثل سمنو و کماج و آجیل است. روز پیش از نوروز را بی بی حور گویند که در شب نوروز به خانه ها می آید و باید که تنور گرم باشد و غذای آن شب را که مقدار زیادی از آن به جای مانده است در تنور قرار می دهند. بی بی حور دعایشان می کند و افزونی روزی شان را از خدا می خواهد. از مهمترین سنت های نوروزی در سده سفره ای است که گسترده می شود که هرکدام از اشیاء نهاده بر آن نشانه ای از زندگی است که به هفت سین معروف است.
این هفت سین با هفت جاودانان مقدس(امشاسپندان) و یا هفت سین نوروز، هفت جزء قرآن، هفت خان رستم، هفت طبقه بودن آسمان و ... ارتباط دارد. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه آورده که هفت سین عبارت از هفت قسم سبزه بوده که سر هفت استوانه درکنار خانه، به نوروز سبز می کردند. در سر سفره هفت سین معمولاً چیزهایی گذارده می شود که از نعمات خوردنی خداوند بشمار بیاید و از آن جمله اند: سماق، سیر، سنجد، سیب، سمنو، سبزی، سرکه و برای تبرک یک سکه صاحب الزمان(عج) و اشیاء دیگر مثل تخم مرغ رنگ کرده، نقل و نبات، لاله های بلور آویزدار یا شمعدان پایه بلور با شمع های روشن، آینه، تنگی بلور پر از آب و دارای یک ماهی کوچک قرمز، آجیل و یک قرص نان. سدهی ها سفره های سفید رنگ می گسترند. بالای سفره آینه ای بزرگ می گذارند که نشانه جهان بی پایان و نیز نماد یکرنگی و رفع کدورتهاست.
در اطراف آینه یک یا چند شمع متناسب با تعداد اطفال به منظور روشنایی خانه و طول عمر اعضای آن می گذارند و معمولاً شمعی برای طول عمر امام زمان (عج) روی آینه تخم مرغی می گذارند که مظهری از آفرینش آدمی است و معتقد بودند که به هنگام تحویل سال این تخم مرغ تکان می خورد. سنجد یکی دیگر از میوه هایی است که بر خوان نوروزی می نهادند که بوی گل و برگ و بار آن به اعتقاد عامه محرک و از مقدمات تولد و زایندگی است.
گاه یک قرص نان که معرف برکت خانه است و جامی پر از آب که چند قطره گلاب در آن ریخته شده نیز در میان سفره است و در کنار آن کوزه ای آب ندیده که شسته و پر از آب است و تا لحظه سال تحویل آب از آن خالی نمی کنند. این کوزه به وسیله دختران نو دمیده آورده و با زینتی از گردن بند تزیین می شد. جام آب از آناهیتا فرشته آب و باران و نشانه باروری و صافی و پاکی و گشایش درکارهاست که در آن سیب یا نارنج (نماد گوی زمین) می اندازند. ماهی قرمز در درون تنگه نشانه روزی حلال و زنده بودن و پایداری و رنگ قرمز نیز به معنای شادابی و نشاط است در نزدیکی چراغ و آینه، قرآن مجید و یک شمایل حضرت علی(ع) و گاه دیوان حافظ و شاهنامه قرار دارد و غالباً اسفند رنگ کرده که نشانه امشاسپندان و مقدسات است. جامی از شکر به نشانه شیرین کامی افراد خانواده و سکه نماد شهریور امشاسپند موکل بر فلزات و بودن آن موجب برکت و سرشاری کیسه است و تخم مرغ های رنگ کرده به تعداد افراد خانواده سمبل و نماد روزی اعضای خانواده است. در سده رسم است که اگر کسی در وقت تحویل سال در خانه و بر سرسفره نباشد تا آخر سال از خانه آواره خواهد بود.
پس از تحویل سال همگی به روبوسی مشغول شده و فرا رسیدن سال جدید را به یکدیگر تبریک می گویند و پس از آن بزرگترها عیدی های کوچکترها را که معمولاً سکه یا اسکناس بوده است از لای قرآن کریم درآورده و به آنها می داده اند. پس از آن افراد کوچکتر فامیل به دیدن بزرگترها رهسپار می شوند. به نظر می رسد که آیین های نوروزی محله ورنوسفادران شباهت زیادی با خراسان و آداب و رسوم نوروزی محلات فروشان و خوزان بیشتر با نواحی جنوبی و غربی استان ارتباط دارند.
1