مقاومت و پیروزی سدهی های غیرتمند بر تاتارها و مغولان

ارسال در تاریخ

 

tarikh--logoاصفهان هر چند از دیرباز به علت موقعیت خاص خود مورد توجه مهاجمان بوده اما هنگامی که حمله مغول تحت نظر چنگیز خان شروع و ارتش مغول بیشتر نواحی شرقی و شمالی ایران را مورد تاخت و تاز قرار داد با درایت اتابک فارس، شهر اصفهان نیز مدتی از حمله آنان محفوظ ماند.

اما سؤال این است که چرا مورخانی نظیر جوینی و خواجه رشید الدین فضل ا... سخنی درباره تصرف اصفهان به وسیله مغول ها و مقاوت بلوک های اصفهان منجمله بلوک ماربین (سده) در مقابل تاتارهای خون ریز در آثار خود نکرده اند؟ چرا جوینی در این مورد مهم سکوت کرده و سکوت او در مورد این مقاومت ها سبب سکوت رشید الدین فضل ا... شده است؟ تنها منهاج السراج جوزجانی آن هم به طور مختصر به این موضوع پرداخته است. سؤال بعدی این است که روایت های تاریخی که نسل به نسل در بین مردم خمینی شهر در خصوص مقاومت اهالی این شهر در مقابل مغولان گفته شده چیست و چگونه است و آیا می توان پذیرفت حافظه تاریخی این مردم کهن دیار، برخی از روایت های تاریخی مربوط به این مقاومت و پیروزی همچون روشن کردن آتش بر روی مقابر را با حماسه های اعجاب انگیز خود در مقابل هجوم افغانها ترکیب کرده اند؟ آنچه مسلم است این است که ساکنان سده در قرن هفتم هجری (حدود 700 سال پیش) شافعی مذهب بوده و از اختلافات مذهبی موجود در اصفهان مبرا بوده اند اما متأسفانه وجود اختلافات داخلی که بین روحانیون متنفذ به ویژه بین صاعدیان حنفی و خجندیان شافعی روی داد راه را برای ورود مغولان به این شهر به سال 632 ه.ق باز کرد. کمال الدین اسماعیل ملقب به خلاق المعانی در مذمت این اختلافات می گوید:

 

ای خداوند هفت سیاره     پادشاهی  فرست خونخواره

تا که دردشت را چو دشت کند   جوی خون آورد ز جوباره

عدد مردمان بیفزاید    هر یکی را کند دو صد پاره

سر انجام اوکتای قاآن که بعد از چنگیزخان سلطان شد در رسید و شهر اصفهان را به خاک و خون کشید و در آن واقعه کمال الدین اسماعیل نیز کشته شد. منقول است که شافعیان اصفهان با مغولان تبانی کرده و دروازه ها را به روی آنها گشودند به شرط آن که پس از فتح اصفهان حنفی ها را براندازند. با این خیانت شافعیان، مغول های خونخواره پیروز شده و پس از ورود به اصفهان هر دو دسته و بسیاری از مردم را قتل عام نمودند بنابر این نفاق و برادرکشی بین دو خانواده آل خجند و آل صاعد قبل از حمله مغول شهر اصفهان را به ویرانی کشیده بود.

روایت های محلی از به آتش کشیدن منجنیق های مغولان به وسیله اهالی و استفاده از قاروره خبر می دهند گویی تاریخ دوباره تکرار شده است و مردم این دیار کهن (سده) که پیش از این به فرماندهی آذرهمایون مقابل اسکندر یونانی ایستادگی کردند این بار باید همان حماسه را دوباره تکرار نمایند:

سکندر چو فرمود کردن شتاب   بر آن خانه، خانه گردد خراب

زن جادو از هیکل خویشتن    نمود اژدهایی بدان انجمن

چو دیدند خلق، آتشین اژدها     دل خویش کردند از آتش رها

ز بیم وی افتان و خیزان شدند    به نزد سکندر گریزان شدند

که هست اژدهایی در آتشکده   چو قاروره در مردم آتش زده

تعدادی دیگر از پیشکسوتان شهر نیز بیان نموده اند که از پدرانشان شنیده اند که در تهاجم سپاه مغول، سدهی ها از سفال هایی آتشین و حتی دیگ هایی با مایع های قابل اشتعال استفاده می کردند و درون این دیگ هاي سفالی را از قیر و رزین و چربی کلیه بز و موارد دیگر پر می کردند. به آتش کشیدن منجنیق های مغولان به وسیله سدهی ها و نیز روشن کردن آتش در غرب اصفهان در شب هنگام باعث ترس و وحشت سپاه مغول شد. به خاطر داریم که همین منجنیق های مغول بود که برج و باروی شهرهایی همچون بخارا و مرو را با توپ های وحشتناک خود کوبانده و صدها هزار نفر را به خاک و خون می کشاندند. قبور سنگی عمودی هفت برادران متعلق به عصر صفوی بوده و روایت های مربوط به مقاومت در مقابل مغولان شاید مربوط به اسماعیل خان متوفی (639 ه.ق) است. در سال 625 هجری به جلال الدین خوارزمشاه خبر رسید که مغولان به سرداری 5 نفر از تاتارها عزیمت عراق کرده اند. سلطان چهار هزار نفر از لشکریان خود را بین ری و دامغان مستقر نموده خود به اصفهان رفت و بلوک اصفهان و منجمله سده را به مناسبت اجتماع طرفداران و مهیا بودن اسباب کار جنگ مرکز اردوی خویش قرار داده و در آنجا مقیم شد و چون مغولان به شمال اصفهان رسیدند جلال الدین امرای لشکر را به حضور رسانیده و ایشان را به پایداری فراخواند. در سده نیز مردم این دیار کهن (سده) تحت فرماندهی ابو اسماعیل آماده مقاومت شده و با شبیخون به دشمن در دهکده سین منجنیق های آنان را به آتش کشیدند.