اوزون ولاتی 9

ارسال در تاریخ

 

 

لغت

صدا

معنی

جار

ǰâr

لوستر - (واژه هندی است) (بر اساس گفته دکتر کوروش صفوی)

جر دادن

Jer dâdan

پاره کردن

جر گفتن

Jer goftan

دری وری گفتن - حرف بی حساب زدن

جعده

ǰade

جاده - راه

جلدی

ǰaldi

فوراً

جوق

ǰoq

جوی - محلی به نام جوق آباد وجود دارد

جوم

ǰum

جام - کاسه

جیگر

ǰigar

جگر

چاپول کردن

Čâpul - kardan

دست - کف زدن

چاخان کردن

Čâxân kardan

چاپلوسی کردن - حرف بگزاف زدن

چاخ چاخو

Čâx Čâxu

نوعی بازی با مسابقه بین دو گروه کودکان و نیز سنگ چخماخ - سنگ آتش زنه

چار

Čâr

چرخ

چاروادار

Čâr vâdâr

کسیکه اسب و گاری کرایه می دهد یا به وسیله آن نفر و بار بین شهرها جابجا می کند

چارو

Čâru

محل عبور دو جوی از روی همدیگر

چاره

Čâre

وسیله ای که در بقالی از آن استفاده کنند برای برداشت حبوبات و غیره

چاشته بندی

ČâŠtebandi

سفره نان - چاشته بندی زما = سفره نان داماد

چاشه

ČâŠe

چادر کرباسی مخصوص زنان قدیم

چپه

Čape / y Čape

کف دست - یک چپه - یک مقدار

چخ لو - پاخلو

Čaxlu

وسیله ای که با آن دانه پنبه دانسه را از آن بیرون آورند- معنی پاخلو نامعلوم است - این دو وازه در بازی با سنگ استعمال می شود

چدو

Čedu

چطور هستی - ترا چه شده

چزو - چِزی

Čezu / Čezi

چرا

چزیدن

Čezidan

کسی را گول زدن - کسی را گزیدن

چفت

Čeft

زنجیری که بوسیله ریزه و قفل درب را می بستند

چفتک

Čeftak

گره زدن دو دست به یکدیگر به نحوی که کسی بتواند پای خود را روی آن بگذارد و بالا برود

چلاسی

Čelâsi

هر چیز چندری - پلاسیده معمولا با پلاس می آید : چلاس و پلاس

     
     

مثال:
چند بیت از شعر کت کولو که مرحوم خاسته برای سعید بیابانکی سروده آورده می شود.
خِبُود بو خونت خَسّه نَبی کَت کولو / بازم بوخون یه فرد اِبی کَت کولو

همین نَه شِعرات خِبو وُ مَقبولند / چِش نَخِری، خودم خِبی کت کولو

شِعرادا بِفرس نِه بَرا اَونوَر اُو / تا بُوخُونو برا اِبی کت کولو

معنی:
خوب خواندی خسته نباشی "کرت کلوخی" / باز هم یک بیت دیگر بخوان "کرت کلوخی"

نه تنها اشعارت خوب و دلنشین است / چشم نخوری خودت هم تو دل برو هستی "کرت کلوخی"

اشعارت را برای آن سوی آب ها بفرست / تا برایت ابی بخواند "کرت کلوخی"
خب: خوب
بو: بود
خونت: خواندنت
نبی: نباشی
مقبول: دلنشین
خبو: خوب است
خبی: خوب هستی
بفرس نه: بفرست
بوخونو: بخواند
براد: برایت