سده؛ نامي كه از دوران قاجار بر شهر چند هزارساله ما نهادند

ارسال در تاریخ

بلديه سده دراسفند سال 1310ه.ش رسماً تأسيس و از سال 1311ه.ش شروع به كار نمودو همین ممکن است این شائبه را در ذهن برخی به وجود بیاورد كه سده تا قبل از آن شهر نبوده و از زمان تأسيس شهرداري تبديل به شهر شده است و برای اثبات این تصورشان به کلمه «سده» استدلال می کنند.اینکه یک محدوده جغرافیایی را زمانی به عنوان یک شهر به رسمیت بشناسیم که بلدیه یا همان شهرداری اش تأسیس شده، شاید منطقی به نظر بیاید اما حداقل در مورد خمینی شهرِ ما کمی دور از انصاف است. بلدیه سده در اسفندماه سال 1310 ه.ش رسماً تأسیس شد و سال 1311 ه.ش شروع به کار کرد. اگر چه سده که از آن برداشت سه تا ده می شود در طول تاریخ، اهمیت خود را در جایگاه یک شهر چه از نظر جمعیت و چه از نظر فعالیت و کالبد شهری در کنار اصفهان حفظ کرده است، اما پادشاهانی که اصفهان را به عنوان پایتخت بر می گزیدند همواره در تلاش بودند که اصفهان هر چه با شکوه تر و پرجمعیت تر باشد و به عنوان شهری نمونه به دنیا معرفی شود و از آنجا که یکی از لوازم این شهرت این بود که شهرهای اطراف در حد و اندازه یک ده باقی بمانند، سده نباید بزرگ می شد و اجازه نداشت ببالد. اصفهان در سال 1000 ه.ش پایتخت ایران شد؛ شهری که باید در برابر بغداد عثمانی با ساکنانی سنّی قد علم می کرد و خودی نشان می داد و خمینی شهر از همان دوره و حتی تا دوران پهلوی عنوان روستا را یدک می کشید. بنابراین در طول تاریخ از سده با عنوان روستا نام برده می شد ولی به اندازه یک شهر روی آن حساب می کردند و این سیاستی بود که دیوان داران در تقسیمات کشوری به آن دامن می زدند اما علی رغم تمام این پنهان کاری ها و مقاومت ها، برخی از نویسندگان و جغرافی دانان از این دیار با عنوان شهر نام برده اند.

ما در این مجال اندک سعی داریم قدمت زادگاهمان را به عنوان یک شهر به خوانندگان ثابت کنیم و مهر باطلی بزنیم پای نوشته هایی که آگاهانه یا ناآگاهانه به شهر هزار ساله ما عنوان روستا دادند:

1-    برخی نویسندگان و جغرافی دانان در کتابهایشان از این دیار به عنوان مدينه، ولايت، پهله، كهندژ ياد كرده اند كه هر چهار مورد به معناي شهر مي باشد.

حافظ ابونعیم اصفهانی كه در قرن چهارم و پنجم مي زيسته در یکی از کتاب هایش آورده است: اصفهان داراي 3 استان،30 رستاق (بخش)، 120 طسوج (دهستان)، 5 هزار قريه(ده) و هفت مدينه(شهر) بوده که اسامي شهریش از اين قرار است: كهثه، جار، جي، قه، مهربن، دررام، سارويه. از اين هفت شهر چهار شهر ويران شده و تا زمان ورود اسلام سه شهر جي، مهربن و قه بر جاي مانده بود.

از اين متنی كه در قرن 4 و 5 نگاشته شده بر مي آيد كه از آن زمان مهربن یا همان مهربين يا ماربين کنونی وجود داشته و قدمتش به عنوان یک شهر به قبل از اسلام نيز می رسد و نكته دوم اینکه نمي توان گفت که منظور نويسنده از شهر، دهستان و روستا بوده چرا که تقسيم بندي ها به صورت کامل آمده است.

و البته این تنها حافظ ابو نعیم نیست که مهربین را شهر می داند بلکه چند نويسنده و جغرافي دان دیگر نیز به شهر بودن مهربین اشاره داشته اند. در همین راستا نويسندگان ديگري از «شهر» با عنوان «پهله» ياد كرده اند، صاحبان لغت و فرهنگها پهله را اسم مطلق شهر می دانند و مخصوص شهر اسپاهان و زبان اصلي پهله را پهلوي می گویند يعني شهري اما اعراب آن را ولايتي یا حالیه گفته اند، چون محلي است در ميان كوه آتشگاه و كوه سيدمحمد كه با لهجه ولايتي (ولاتی) حرف مي زنند، تصور مي شود همان جا محل شهر پهله باشد.

صادق هدايت نیز از دیگر نویسندگانی است که در سال 1311هـ ش از كوه آتشگاه ديدار می کند و می نویسد: "به روايتي شهر پهله در قديم پاي همين كوه بوده است ... وقتي كه انسان با شهري وداع مي كند مقداري از يادگار احساسات و كمي از هستي خودش را در آنجا مي گذارد و مقداري از يادبودها و تأثير آن شهر را با خودش مي برد. حالا مي خواهم برگردم. مثل اين است كه چيزي را گم كرده باشم يا از من كاسته شده باشد و آن چيز نمي دانم چيست؛ شايد يك خرده از هستي من آنجا در آتشگاه مانده باشد". (نقل از کتاب آتشگاه، نوشته کاظمی)

با این تفاسیر «سده» را چه شهر می خوانده و چه كوره ده می دانسته اند، ساختار شهری این دیار قابل کتمان نیست. کهندژ که پیش از اسلام و احتمالاً دوره ساسانیان به وجود آمده در وسط شهرها ساخته می شده است. در تعریف كهندژ آمده است: كهندژ اسم جنس است براي هر قبيله اي كه در وسط شهري بزرگ باشد و كمتر شهري است از خراسان و ماوراءالنهر كه كهندژ نداشته باشد. چنانكه نيشابور و سمرقند و هرات و مرو و بخارا هر يك كهندژي است. در فرهنگ معماری نیز آمده است كه به دژهايي کهندژ می گفتند كه هسته اصلي شهري بوده اند.

2- یکی دیگر از شواهد ادعایي ما مبنی بر شهر بودن «سده» وجود مسجد جامع و بازار است، بعد از اسلام مناطقی مسجد جامع داشته اند كه از جمعيت مناسبي برخوردار بوده اند و جالب اینکه هر سه محله ورنوسفادران، خوزان و فروشان به صورت مستقل مسجد جامع و امام جمعه داشته و چگونگی ادای نماز بسته به زمان و مكان خود متفاوت بوده است. وجود بازار نیز يكي دیگر از عناصر شهري است و همینطور ميدان، خيابان و نظام محلات و نظام همسايگي از دلايل و عناصر شهر بودن سه ده است.

3- اما از همه مهمتر جمعيت چشمگير اين ديار است. طبق تاریخ در پايان دوره صفويه، خوزان از يك هزار باب خانه برخوردار بوده و بازار ورنوسفادران دارای دويست دكان پنبه زنی بوده و حتی بیمارستان نیز داشته است.

وجود اين عناصر در محلات و اين نوشتار در كتب تاريخي نشان از اهمیت هر سه محله داشته و ارزش هرکدام را در حد يك شهر بالا می برد تا آنجا که اگر همین شهر جزو دهات دور از شهر اصفهان بود شايد خیلی زودتر نام شهر به خود مي گرفت. جواد مختاري از پژوهشگران عرصه ماربین شناسی و مخصوصاً سده مي گويد: "نام سده عمري در حدود يك صد سال دارد اين اصطلاح براي ناميدن اين منطقه در كتب تاريخي نیست و از دوره ناصرالدين شاه متداول شده است."

اگر به برگ زرين تاريخ مقاومت سده در برابر افغانها نیز نگاهی بیندازیم به هیچ عنوان با واژه "سده" مواجه نخواهیم شد و می بینیم که تنها اسم محلات به صورت جداگانه مطرح شده است.