بچه ها مشغول كارند، اوقات فراغت تعطيل است!!
"در مملكت ما به واسطه عدم وسایل تفریح و تفرج، حقیقتاً كسی كه بخواهد در ۲۴ ساعت دو ساعت وقت خود را صرف تفریحاتی بكند متعجب خواهد بود چه بكند. هیچ نیست.
نه گردشگاههای مخصوص و نه كنسرتâها، نه نمایشات، نه تئاترها و مجالس تفریح دیگر. در نتیجه همین عدم وسایل است كه فوج فوج جوانان این مملكت خود را در میان امراض گوناگون و خطیر انداخته نسل آتیه را تهدید میâنمایند یا دچار انواع اخلاق سوء و ناامید گردیده و ناراحتی خود و خانواده را فراهم میâسازند."
این بخشی از یک مقاله است که سایت سیمرغ به نقل از روزنامه اطلاعات مورخ 16 مرداد 1309 آورده است یعنی درست 81 سال قبل و من چند روز پیش یعنی 11 مرداد 1390 ساعت حدوداً 3 بعد از ظهر با صحنه ای مواجه شدم که تمام این کلمات را توی ذهنم تداعی کرد:
دو نفر پشت یکی از میزهای تک نفره سالن مطالعه الغدیر نشسته بودند. تکه های اسفنج و کاغذهای سفید و رنگی و باقی وسایلشان زیر میز بود و گواش و مقوا و قیچی و کلی وسیله ریز و درشت دیگر روی میز. مقواهای A3 را با مداد رنگ، رنگ آمیزی کرده بودند و حالا داشتند با گواش تکمیل می کردند و شکل هایی را كه با کاغذ در آورده بودند می چسباندند روی مقواها که اگر اشتباه نکنم به این کار " کلاژ" می گویند.
Â
پرسیدم: چه کار می کنید؟
خندیدند: خودمان هم نمی دانیم.
Â
- کلاس نقاشی می روید؟
نه، مربیگری کودک
Â
- محصلید؟
بله دبیرستانی هستیم.
Â
- پس چه زود به فکر کار افتاده اید؟
خب از حالا باید دنبال کار باشیم دیگر.
- حالا چرا اینجا کارهایتان را انجام می دهید؟
مجبوریم، باید با هم تمرین کنیم، از ساعت 12 اینجاییم.
- خب چرا خانه های همدیگر نمی روید؟
اجازه نداریم...
با خودم حساب کتاب کردم دیدم خب! پارک که توی این ساعت از روز برای دو تا دختر جوان محیط مناسبی نیست، باغ بانوان هم که توی این ساعت تعطیل است، آموزشگاهشان هم که قطعاً حالا باز نیست، باشد هم فکر نمی کنم فضایی داشته باشد که برای تمرین در اختیار این بچه ها بگذارد، پس می ماند همین میز تک نفره سالن مطالعه که این هم اگر پشت کنکوری ها توی سالن بودند گیر این دو تا هنرجو که می خواستند از اوقات فراغتشان استفاده کنند نمی آمد.
Â
بعضی مرتضی ها و مریم های شهر ما
امتحانات خرداد ماه تازه تمام شده بود که خبر آوردند چند تا نوجوان آن دست خیابان روبروی دفتر نشریه به جان هم افتاده اند و مردم 110 را خبر کرده اند، ما همان موقع گفتیم: اوقات فراغت شروع شد. همان دوشنبه اول یک پسر بچه آمد با قفس کبوترهایش نشست میان پرنده فروش های سر دوشنبه بازار و حتما قرار بود از این به بعد روزهای بلند تابستانش را هر روز توی یکی از محله ها به شب برساند و با همه جور آدمی هم لابد سر و کله بزند.
و یک پسر بچه دیگر را هم هر روز می دیدم که دم مغازه میوه فروشی می ایستاد و وظیفه دست های کوچکش این بود که مقوا را بالا بگیرد که همه بفهمند اینجا سیب زمینی کیلویی 400 تومان است و شلیل جعبه ای 2000 تومان.
کار کردن خوب است، بچه را اجتماعی بار می آورد اما کار داریم تا کار...
مثلا این " مرتضی حاجیان" 15 ساله که امسال قرار است دبیرستانی بشود هم کار می کند اما چه کاری؟ ویندوز نصب می کند، سیستم می بندد بی آنکه جایی آموزش دیده باشد، خودش توی خانه تمرین کرده است و حالا دارد کم یا زیاد پول در می آورد. یک مدت هم پیش دایی هایش قطعه ماشین قالب بندی می کرده است اما از آن جا که دوست دارد از همه چیز سر دربیاورد امسال رفته است توی کار کامپیوتر. کلاس روباتیک هم می رفته، یک روبات مسیریاب هم ساخته است، گریزی هم به نجوم زده اما از این به بعدش را می خواهد خودش مطالعه کند. در روز یک ساعت بیشتر صرف بازی کامپیوتری نمی کند، سريال هاي ماه رمضان را هم نبیند مهم نیست و چون دوست دارد مهندسی الکترونیک قبول بشود از همین حالا شروع کرده است به مطالعه کتاب های دبیرستان.
مریم هم خیلی دوست دارد برود کلاس کامپیوتر اما کامپیوتری در خانه ندارند و پدرش هم گفته پولش خیلی زیاد می شود، فقط صبح تا شب نشسته است پای تلویزیون و هیچ کلاسی نمی تواند برود، تازه باید پول هایش را هم جمع کند تا برای مدرسه اش لباس بخرد، شاید هم مجبور بشود قبض آب و برقشان را بپردازد. مریم 11 ساله آرزو دارد پلیس بشود.
Â
امسال هم مثل پارسال: گلسازی و شنا و زبان
آمده ام کتابخانه کوچک کودک واقع در کتابخانه مرکزی شهر، اینجا چند تا قفسه کتاب هم مخصوص نوجوانان دارد و رفت و آمد خیلی زیاد است. چند تا دختر بچه نشسته اند دور میز و نقاشی می کشند. زهرا 9 سالش است و تابستان هیچ کلاسی نمی رود و گاهی با دختر خاله اش می آیند اینجا با هم نقاشی می کشند، فاطمه هم 4 جلسه رفته است کلاس کاراته و تعدادشان که ریزش پیدا کرده کلاس تعطیل شده است و حالا او هم می آید با این دو تا دختر خاله اینجا و گاهی نقاشی می کشند و خوشحال و راضی اند. سحر هم از خانم مدیرشان راضی است که برایشان کلاس زبان گذاشته، می رود کلاس زبان چون امسال می رود راهنمایی و باید زبانش خوب باشد. عبدالغفار هم کلاس وُرد می رود و زبان، بدمینتون را هم دوست دارد و هر وقت که بخواهد بازی می کند. مائده هم شنا را خیلی دوست دارد اما مادرش اجازه نمی دهد به استخر برود. مرجان 12 ساله هم در کلاس آموزشی علوم تجربی شرکت می کند، برای دوم راهنمایی، والیبال و زبان هم ثبت نام کرده است. این یکی دوست دارد فضانورد بشود اما اصلاً به فکرش نرسیده است که برود کلاس نجوم. نسرین هم ترجیح می دهد قصه های افسانه ای بخواند برای همین هر هفته یک سر می آید کتابخانه و کتاب مورد نظرش را امانت می گیرد، کلاس زبان هم می رود. ابراهیم و مهران هم فکر می کنند هر کلاسی دوست داشته باشند بروند توی شهر پیدا می شود و فقط موسیقی در سطح شهر کم است. سمیه 26 ساله هم همین را می گوید، آن دو تا دختر دبیرستانی هم که توی سالن مطالعه نقاشی تمرین می کردند هم همینطور. فقط علی دوست داشت در کلاس های الکترونیکی شرکت کند که پیدا نکرده بود مگر در اداره فنی و حرفه ای، دنبال ورزش رزمی " پارکو" هم بود که توی خمینی شهر نیافته بود، علی خراطی را هم دوست داشت. مریم کوچولوی شاعر هم باید هفته ای یک روز از کوشک با مادرش می آمدند تا باغ بانوان تا یک مربی خصوصی روی شعرش کار کند آن هم در شهری که 400 تا شاعر دارد. یگانه هم به آرایشگری علاقه دارد که دارد آموزش می بیند.
Â
شهروندان کم توقع و قانع
می بینید شهرمان چه بچه های قانعی دارد؟! چه شهروندان کم توقعی! همه راضی اند به آنچه که هست و بیشتر نمی خواهند، همین یک کتابخانه کوچک بس است دیگر برای کودکان شهرمان، مدرسه هم که کلاس زبان و شنا و قرآن گذاشته است، مثنوی خوانی هم که هر هفته رایگان برگزار می شود، کانون های هنری هم که سالهاست انواع کلاس های گلسازی، قلاب بافی و خیاطی را برگزار می کنند، به تعداد باشگاه های بدنسازی و ایروبیک هم که هر روز دارد اضافه می شود.
یکی از شخصیت های فرهنگی شهر می گوید: توقعات ما پایین نگه داشته شده است، سطح ما خیلی بالاتر از اینهاست که به همین که هست رضایت بدهیم، مطالبه باید از جانب ما صورت بگیرد تا مسوولین تکانی به خود بدهند.
Â
بسیار سفر باید...
فقط کافیست همین مریم کوچولوی شاعر یکبار رفته باشد باغ غدیر اصفهان تا جدای از جنبه تفریحی اش که شهریست برای خودش و پذیرای جمع های خانوادگی و دوستانه و انفرادی، سری به لیست کلاس هایی که آن جا برگزار می شود زده باشد. کافیست مریم یکبار با مادرش برود فقط کلاس ها و کارگاه های متعدد و متنوع ادبی را که گروه قلمستان برگزار می کنند نگاهی بیندازد. آن وقت است که جرقه می زند توی ذهنش که چرا من توی شهرم نباید از این امکانات برخوردار باشم. حالا دیگر فرهنگ سراها و پارک ها و باغ های مخصوص بانوان و مجموعه شهربانوهای تهران بماند.
مسئله این است که به قول آن استاد عزیز تا مقایسه ای صورت نگیرد مطالبه ای شکل نخواهد گرفت و پیشرفتی حاصل نخواهد شد. تا هر وقت سرمان مثل کبک زیر برف باشد و هیچ کس دیگر را نبینیم فکر می کنیم بهترینیم و کم و کسری نداریم. کافیست کمی با دقت بیشتری اطرافمان را بپاییم.
Â
نمونه هایی از برنامه های اوقات فراغت در شهرستان...
- انجمن سینمای جوان خمینی شهر زیر نظر انجمن سینمای جوانان ایران و تحت حمایت اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان یکی از 10 دفتر نمونه کشور است. دوره های فیلمنامه نویسی، عکاسی، تصویربرداری، فیلم شناسی و... را که با ابلاغ انجمن تهران برگزار می کند اما کلاس بازیگری و فن بیان را به درخواست هنر جویان برگزار کرده است. این انجمن به صورت غیر مستقیم یک نیاز سنجی صورت داده و این دو دوره را با دعوت از اساتید مطرح کشوری برگزار می کند.
- کانون فرهنگی مسجدالزهرایÂ منظریه هم که از جمله کانون های تحت نظر اداره ارشاد است با برگزاری کلاس های مختلف هنری و قرآنی پای نوجوانان و کودکان زیادی را به مسجد باز کرده است و بهتر است بگوییم پابندشان نموده است.
- نشاط و شادابی پسربچه های کانون فرهنگی قرآنی صادق آل محمد هم آن هنگام که مسوول پذیرایی از مجالس مهدویت می شوند واقعا دیدنی است.
- سپاه هم برنامه اوقات فراغتش را بازهم تحت عنوان " نشاط وتعالی" به حوزه های بسیج ابلاغ کرده است و در پایگاه ها به اجرا درآمده است که شامل همان کلاس های هنری همیشگی می شود و ورزشی و آموزشی. البته هر سه حوزه خواهران، امسال به برگزاری Â 5 جلسه هم اندیشی دختران جوان پرداختند و در آن مسائل و شبهات روز را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
- پایگاه "مرضیه" خیابان آزادگان هم اردیبهشت ماه، رابطان کوچه ها را فراخواند و خواست تا با نیاز سنجیÂ و نظر سنجی به ارائه کلاس های هنری و ورزشی و آموزشی Â مورد نیاز بپردازد.
- حوزه علمیه مکتب الزهرای خوزان هم از جمله مراکزی است که هر سال قبل از تابستان میان طلاب به نظر سنجی و نیاز سنجی پرداخته و به برگزاری دوره های مورد نیازشان می پردازد.
- کانون فرهنگی تبلیغی حضرت معصومه (س) واقع در خیابان هفده شهریور که از کانون های تحت نظر اداره تبلیغات اسلامی است علاوه بر برگزاری دوره های عقیدتی "هسته های فرهنگی جوان "که هر سال تابستانÂ از سازمان ابلاغ می شود، اقدام به برگزاری کلاس های درسی مثل زبان انگلیسی و ریاضی کرد که با استقبال خوبی از جانب بچه های محل روبرو شد.
علاوه بر همه این ها آنچه به ایجاد نشاط Â در جامعه خیلی کمک می کند برگزاری اردوهای تفریحی برون شهری ودرون شهریست که از جانب تمامی کانون ها وموسسات و مراکز متولی اوقات فراغت به صورت متععد و متنوع برگزارمی شود و با استقبال بسیار خوبی هم روبروست.
Â
اوقات فراغت را بسازیم
علی آقامحمدی از چهره های ادبی و فعالین فرهنگی شهر می گوید: متاسفانه همیشه اوقات فراغت را منحصر در دانش آموزان می بینیم در صورتی که اوقات فراغت را باید برای خانمی که صبح تا شب درگیر مشکلات خانه وروزمرگیهاست بسازیم، برای کسی که دو شغلِ وسه شغلِ بودن اصلا برایش وقتی باقی نگذاشته است. پیشنهادات باید متنوع باشد تا شخص خودش به انتخاب بپردازد و از اوقات فراغتش استفاده کند. اگر می خواهیم مثل گذشته ها آتش ذوق و قریحه مان در کنج خانه ها خاموش نگردد باید اوقات فراغت را جدی بگیریم و این فرصت را غنمت بشمریم.