بالتازار و دکتر سیادت

ارسال در خبر و گزارش

 دکتر بالتازار و دکتر سیادت گرچه از دو ملیت هستند اما به شکلی جالب، زندگی مشابهی دارند. هر دو در سال 1908 م به دنیا آمدند، هر دو تحصیلات خود را در فرانسه و در رشته پزشکی طی کردند، هر دو...

دهه شصتی ها پروفسور بالتازار را به عنوان مخترع پیری می شناسند که برای یک اختراع، مدت بسیاری فکر می€Œکرد، اهرم دستگاه عریض و طویلش را می چرخاند و بعد، چند قطره مایع را داخل لوله آزمایش می ریخت و با ریختن آن مایع روی زمین اختراعش نمایان می شد. به همین سادگی!

پروفسور بالتازار یک سریال انیمیشن قدیمی است که آن را یک انیماتور کروات در یوگسلاوی سابق (کرواسی) ساخت.
اما شاید کمتر کسی بداند که این شخصیت انیمیشن نه تنها تا حدودی واقعی بوده بلکه مدت زیادی را در شهرستان کبودرآهنگ همدان زندگی کرده و خدمات زیادی هم به مردم ایران در زمینه پزشکی انجام داده است.


مارسل بالتازار دانشمندی است که زندگی اش از فرانسه آغاز شد و به ایران رسید و در همدان ادامه پیدا کرد؛ پزشکی که ریاست انستیتو پاستور ایران را بر عهده داشت و بعدتر، در ۶۳سالگی در زادگاهش از دنیا رفت، اما نامش همیشه روی انستیتو پاستور ایران و مرکز درمانی کبودرآهنگ همدان ماندگار شد.
گرچه موضوع واقعی بودن پروفسور بالتازار و سالها حضور او در ایران برای مخاطب ایرانی بسیار جذاب است و دوست دارد در مورد چند و چون این مساله بیشتر بداند اما هدف این نوشتار چیز دیگری است.


زندگی دکتر بالتاز فرانسوی شباهت زیادی با دکتر حامد سیادت سدهی دارد، هر دو در سال 1908 م. به دنیا آمدند، هر دو تحصیلات خود را در فرانسه و در رشته پزشکی طی کردند، هر دو برای مدتی مدید راهی ایران شدند تا در انیستیتو پاستور تهران به تحقیقات علمی بپردازند و هر دو در این تحقیقات به نتایج ارزشمند و تقریبا هم سطحی رسیدند.
در اینجا کوشیده شده تا بین این محقق فرانسوی و پزشک سدهی از دو منظر "جایگاه علمی و خدمات" و نحوه "تجلیل و بزرگداشت" مقایسه کنیم.

 

مارسل بالتازار
مارسل بالتازار Marcel Baltazard)) (زاده ۱۳ فوریه ۱۹۰۸ €“مرگ اول سپتامبر ۱۹۷۱ ) یک محقق علوم پزشکی و پزشکی فرانسوی است. او به€Œخاطر فعالیت€Œهایش در زمینه بیماری طاعون و هاری معروف می€Œباشد. بالتازار مدتی ریاست انستیتو پاستور ایران در تهران را بعهده داشت و پس از آن رئیس بخش همه€Œگیرشناسی در انستیتو پاستور پاریس شد.
بالتازارد تقریباً ۱۷ سال در ایران زندگی کرد و پس از آن همکاری خود را با همتای ایرانی€Œاش، دکتر مهدی قدسی تا سال ۱۳۴۶ ادامه داد تا اینکه در سن ۶۳ سالگی در فرانسه درگذشت.
پروفسور بالتازار برای انجام تحقیقات پزشکی به ماموریتی در روستای اکنلو شهرستان کبودراهنگ ایران فرستاده شد. این پزشک فرانسوی با همکاری پزشکان ایرانی پایگاه تحقیقاتی انستیتو پاستور ایران را با حمایت مالی یک فرد خیر در روستای اکنلو کبودراهنگ تاسیس کرد و به آزمایش€Œهای مختلفی در این منطقه مشغول شد و به نتایج ارزشمندی در زمینه بیماری طاعون دست یافت. سازماندهی واکسیناسیون جمعی علیه بیماری آبله و سل هم از دیگر اقدامات او بود. آزمایشگاه و دفتر کار پروفسور بالتازار در کبودرآهنگ همدان گردشگرانی را به خود جذب می€Œکند.

 

سایر مسوولیت ها:
- عضو کمیته کارشناسی هاری سازمان بهداشت جهان (۱۹۵۰-۱۹۵۷)
- عضو کمیته کارشناسی طاعون سازمان بهداشت جهانی (۱۹۵۶)
- عضو رابط آکادمی پزشکی (۱۹۶۱)

دکتر حامد سیادت (1287ش برابر با 1908م)؛ بنیانگذار طب عفونی در ایران
وی در سال 1309ه.ش در کنکور اعزام به خارج شرکت و با کسب رتبه اول عازم فرانسه شد تا تحصیلات پزشکی را در این کشور ادامه دهد. سیادت در دوره تحصیل موفق شد مدارک متعددی با درجه ممتاز از دانشگاه پاریس، ژنو و بیمارستان کودکان فرانسه دریافت کرد.
وی پس از ده سال تحصیل در فرانسه، به ایران بازگشت تا دانش خود را در اختیار هموطنانش قرار دهد. او در طول خدمت خود، تقریبا به اکثر نقاط ایران و به ویژه نقاط محروم کشور برای مبارزه با بیماری ها و درمان بیماران به ماموریت رفت.
از سویی دیگر دکتر سیادت در انیستیتو پاستور و انیستیتو رازی به تحقیقات خود ادامه داد. وی تحقیقات گسترده ای در زمینه های تشخیص آزمایشگاهی، درمان و مبارزه با بیماری های عفونی و واگیردار مانند تیوفوئید، سیاه زخم، تب مالت، اسهال خونی، مننژیت، انواع اسهال های عفونی، انگل های روده ای و تک یاخته ها مثل آمیپ ها و ژیاردیا و بیماری هایی چون تراخم، وبا، طاعون، مالاریا و هاری انجام داد که نتیجه آن چاپ 33 مقاله علمی در مجلات معتبر داخلی و خارجی به زبان های فارسی و فرانسه بود.
تحقیقات و تلاش های وی منجر به یافته های ارزشمندی در زمینه های طب عفونی و مقابله با آن گردید به گونه ای که از وی به عنوان بنیانگذار طب عفونی کشور یاد می شود.
وی همزمان در دانشگاه های مختلف از جمله در کشور فرانسه تدریس می نمود. وی در آبانماه سال1370 درگذشت و در امامزاده سیدمحمد دفن گردید.

 seyadat

 شباهت های دو محقق

دکتر بالتازار و دکتر سیادت گرچه از دو ملیت هستند اما به شکلی جالب، زندگی مشابهی دارند. هر دو در سال 1908 م (1287 ش) به دنیا آمدند، هر دو تحصیلات خود را در فرانسه و در رشته پزشکی طی کردند، هر دو برای مدتی مدید راهی ایران شدند تا در انیستیتو پاستور تهران به تحقیقات علمی خود بپردازند. هر دو در تحقیقات خود به نتایج درخشانی دست یافتند (یکی در زمینه طاعون و دیگری در زمینه بیماری های عفونی) و توانستند در کنترل و مهار بیماری ها در سطح کشور نقش موثر و ارزنده ای ایفا نمایند. هر دو علاوه بر تحقیقات در آزمایشگاه های انیستیتوپاستور راهی شهر و روستاهای دور دست شدند تا تحقیقات خود را با خدمت به مردم به نتیجه عینی و عملی برسانند.

 baltazar

بی تفاوتی تامل برانگیز...
گرچه بین زندگی و خدمات این دو محقق شباهت بسیاری دارد، اما درخصوص نحوه تجلیل و تقدیر از خدمات ایشان حرف ها و گفتنی های بسیار زیادی وجود دارد.
با الهام گیری از زندگی دکتر بالتازار، کارتونی شیرین و دوست داشتنی تولید و به کشورهای مختلف صادر کردند تا نام و یاد بالتازار در جهان زنده بماند.
از سوی دیگر، زندگینامه وی در قالب کتب متعددی به چاپ رسیده است. تنها در ایران زندگینامه دکتر بالتازار در قالب کتابی به نام «بالتازار، ماجراجوی طاعون» به رشته تحریر درآمد، خیابانی به نام وی نامگذاری شد و... اینها تنها گوشه ای از تلاش ها جهت بزرگداشت خدمات ارزشمند این پزشک و محقق برجسته است.
در این سو اما شرایط کاملا متفاوت است. دکتر سیادت از سوی همشهریان و هموطنانش مورد بی مهری قرار گرفت. در ایران و در زادگاهش خمینی شهر نامی از این محقق دیده نمی شود، کتابی پیرامون تلاشهای وی به نگارش در نیامد، کنگره ای در بزرگداشت وی برگزار نشد، تهیه فیلم و مستند که هیچ.
و تاسف بارتر اینکه دکتر سیادت در حالی در امامزاده سید محمد دفن است که حتی در حد یک شهروند معمولی نیز سنگ قبری ندارد تا مهر تاییدی بر غربت وی و سایر مشاهیر بزرگ شهر و کشورمان باشد.

 

سپاسگذار مفاخرمان نیستیم!
دکتر سیادت تنها نمونه ای از بی مهری به مشاهیرمان است. پروفسور سیدحسن میردامادی موسس ایمونولوژی در ایران دیگر پزشک سدهی است که سالها در انیستیتوپاستور تهران به تحقیق و پژوهش پرداخت والبته سرنوشتی مشابه چون حامد سیادت دارد.


اینها همه نمونه هایی هستند که از بی اعتنایی ما به مشاهیرمان حکایت می کند. مشاهیری که می توانند برای جوانان جامعه الگو باشند و البته به راحتی و به گونه ای سنگدلانه از طرف ما کنار گذاشته می شوند تا آشکارا نشان دهیم سپاسگذار مفاخرمان نیستیم....