اندر اتوبوس

ارسال در سایرعناوین

busدرون اتوبوسها یا گنده خودروها فضای جالبی است. انگار که به قول نظریه پردازها دنیای جدید «دهکده جهانی» است و به قول بر و بچه ها «چت روم» یا «تالار گفتگو».

همه گونه افراد با افکار مختلف را درون آن می بینی؛ انسانهایی با سر و وضع های متفاوت. از آدم های شیک با شلوارهای اتوکشیده که خود را دائم جمع و جور می کنند تا مردمانی با سر و وضع معمولی تر، کودکان، نوجوانان، جوانان و میانسالان و سالخوردگان، تحصیل کرده و نکرده با سطح سوادهای متنوع، افراد دنیا دیده و با تجربه و افراد کم تجربه، افرادی با ظاهری شاد و پرنشاط و برون گرا و افرادی با ظاهر افسرده و درون گرا و در خود فرو رفته. همچنین افراد با شغلهای متفاوت که البته زنان خانه دار و کسبه و دانش آموزان و دانش جویان و کارمندان را بیشتر در بین آنها می توانی ببینی گر چه ترکیب های گفته شده مخصوصاً در مورد شغل در ساعات مختلف متفاوت است به هر حال اتوبوس در واقع شهری است درون جعبه ای.

تعدادی در هر ایستگاهی پیاده و جمعی پای در رکاب گذاشته جایی برای خود می یابند درست مانند جریان زندگی عده ای می روند، عده ای می آیند و این چرخ گردون همچنان می چرخد، باری در هر ایستگاهی افرادی به تالار گفتگو اضافه و تعدادی از آن کاسته می شوند تا در این «هاید پارک متحرک»(1) هر چه دل تنگش می خواهد بگوید و خودش را خالی کند. اما معمولاً گفتگوها ادامه نمی یابد مگر اینکه مخاطبی پیدا شود و گوینده را درک کند و یا همدردی که درد وی را خود داشته باشد. مثلاً وقتی دو جوان از شغل و کار حرف می زنند که گیرشان نمی آید. یا دو سرباز که به مرخصی می آیند و به طور اتفاقی کنار هم قرار گرفته اند و یا دو شهروند که برای کار مشابه ای به اداره ای گیر داده اند آن وقت است که حرفها اصطلاحاً گل می کند. ولی اگر فرد سالخورده ای بغل دست جوانی نشسته و از فرزندانش که وی را تنها گذاشته اند و در کنار وی زندگی نمی کنند حرف بزند، دیگر بحث نمی تواند کش پیدا کند و دو طرفه شود، چون شنونده درک درستی از شرایط او ندارد.

در این بین می توانی موضوعاتی را بیابی که ارزش فکر کردن و نگارش دارد، رفتارها، باورها، افکار، سرو وضع ها، درد و دل ها، گرفتاریها و در یک کلمه فرهنگ ها همه جای اندیشیدن دارد. در این تالارها گفتگو در این گنده خودرو بالاخره آن قدر بارش موضوعات و افکار وجود دارد که تو واقعی تر به چهره شهرت نگاه می کنی و می توانی با قلم فرسایی آن ها را به گوش مسؤولان فرهنگی و اداری شهرت برسانی، اگر خوب دقت کنی واکنش های متفاوت افراد که از طبقات مختلف جامعه هستند را در رابطه با یک موضوع مشخص می بینی و خرده فرهنگ ها و فرهنگ غالب را تشخیص می دهی و می توانی بفهمی زیر پوست شهر چه چیزهایی در جریان است چه فرهنگ هایی در حال انقراض و چه فرهنگ هایی در حال بروز است ناهنجاریها و ضدارزش ها چیست و شهرت بدون آرایش و آزک و پازک چه شکلی است. البته با انعکاس آنها دیگر شهروندان را هم به درون اتوبوس شهر می آوری و تلنگری هم به مسؤولین می زنی.

در این افکار غوطه ور بودم که پیر مرد سالخوردهای به سختی پای در رکاب نهاد و سلام رسایی کرد و جوانی جای خود را به او داد که دو موضوع را یافتم: سلام و رعایت حال افراد سالخورده جامعه و فرهنگ جوانمردی که شاید امروز کمتر انتظار آن می رود.

هنوز فرصت یادداشت دو موضوع یافته شده یعنی سلام و رعایت حال افراد سالخورده را یادداشت نکرده بودم که پیرمرد تازه وارد برای سلامتی راننده و خانواده اش صلواتی چاق کرد که صدالبته واکنش های متفاوت افراد را در پی داشت و من هم برای یادداشت کردن و سپس فکروتحقیق ونگارش موضوع سومی یافته بودم یعنی «صلوات»


1-هاید پارک: پارک بزرگی در لندن که در آن افراد در اظهار نظر و حرف زدن آزاد هستند.