پدر هاي خمینی شهر شب ها چه چیزهایی را برای فرزندانشان تعریف می کنند؟

ارسال در سایرعناوین

sarmaghaleدر تاریخ 16 تیر 1390 در شماره 1299 روزنامه اصفهان زیبا مطلب کوتاهی در ستون طنز در مورد واقعه خردادماه خمینی شهر آورده شده بود که با چند بار خواندن چیز زیادی از آن نمی فهمید جز اینکه این مطلب اصلاً طنز نیست،  حتی هجو هم نیست و یک نو ع کنار هم چیدن شبه جملات است و دیگر اینکه سعی شده است که با استفاده از قرینه و فضا سازی ماجرای خردادماه را که در بسیاری از نواحی حتی آمریکا هم بوده است و تکرار شده برای نسبت دادن مسائلی به مردم شریف یک شهر با هویت بکار گیرد که برجسته ترین آنها میل اهالی یک شهر کوچک و پرت افتاده بی هویت برای مثلاً معروف شدن و لابد کسب هویت کاذب و نیز افتخار به بزهکاری و بزهکاران خود می باشد که شبه جمله هایی که از متن آورده می شود دلیل براین ادعا می باشد.

1-دیلنجر (نماد تبهکاران) به خاطر کارهاش باید نفرت انگیز و ترسناک می شد ولی برعکس برای مردم شهرش اسطوره شد.

2- می خوام بگم بعضی شهرها اصلاً به خاطر داشتن فلان تبهکار یا بهمان سرقت بزرگه که شهرت جهانی پیدا کردند دیگه.

3- حداقلش اینه که نمیشه براش موزه درست کرد که مردم و توریست ها برن توش و بگردن یا پدره شب برای پسر بچه هی این داستان رو تعریف کنه دیگه.

4- میل شهرها به داشتن جان دیلینجز خودشون «تبه کاری که شهر او با خمینی شهر مترادف شده است»

در هم آمیختن نام دو شهری که یکی به تبهکارش افتخار می کند و حتی برای او موزه می سازد و دیگری که با نشان دادن واکنش و بر پا کردن اجتماع خود جوش خواستار پاک کردن شهر از لوث وجود آنها می شود و اشد مجازات را برای آنها خواستار می شود، استفاده از روشهای شناخته شده روانی و القاء غیر مستقیم و رساندن مردم به این باور است که خمینی شهر برای معروف شدن تبهکار تربیت می کند و به آنها هم افتخار می کند چون حرفی برای گفتن ندارند و اصلاً هویتی ندارند و حتی شرایط هم برای آنها مناسب نیست که مثل شهر مورزویل موزه ای برای کثافت کاریهای خود بزنند و آنقدر کار زشت است که در حالی که چیزی برای گفتن برای فرزند خود ندارند این مطلب را هم نمی توانند برای آنها تعریف کنند.

در هر حال اینگونه سم پاشی ها و القائات مسموم و مغرضانه سبب شد که همشهریهای روزنامه خوان و فهیم و نکته سنج و شریف که آزرده خاطر شده بودند موضوع را مطرح و خواستار نوشتن مطلبی شوند. نگارنده اصولاً علاقه ای در وارد شدن به جریانات انفعالی و فرعی و فرصت سوز و تنش زا  ندارد و ترجیح می دهد اگر قلمی هست در خدمت نشر مطالب با هدف، افزایش سطح دانش و آگاهی و فرهنگ سازی و نیز شناخت و ریشه یابی معضلات شهری و طرح مطالب مفید و موثر در تدوین فرهنگ شهروندی و رشد و تعالی بکار رود اما از آنجا که چند شبه جمله از مطلب مذکور که در ابتدای مطلب ذکر گردیددست آویز خوبی برای طرح مطالب و مسائل و تاریخچه و هویت شهر و طرح معضلات و بی مهریها به مردم شهر می باشد اقدام به نگارش مطالبی که می خوانید گردید:

بعضی از شهرها مانند خمینی شهر فعلی یا سده یا همایونشهر یا مهربین که تعدد اسامی هم به دلیل تاریخ کهن آن است حداقل از زمان هخامنشیان تاریخ ثبت شده دارند و درکتب مختلف از آنها نام برده شده است، اینگونه شهرها گرچه ممکن است به دلایلی به یک کلان شهر که خود فی نفسه افتخاری نیست تبدیل نشده باشند حتی پاره های از آن هم جدا شده باشند، اما بزرگی و عظمت آنها نه در ابعاد و مساحت در طول و عرض است و نه در قیل و قال و سر و صدا و تبلیغات بلکه در هویت مستقل و قابل دفاع و استقامت و پایداری و رفتار شرافتمندانه و افتخار آفرین ساکنان آن و نقش آفرینی آن در تاریخ منطقه و کشور و سرافراز بیرون آمدن از امتحانات و حوادث و بحران ها و تاخت و تازها و روابط در تاریخ یک کشور و یک منطقه و نیز نقش و جایگاه آنها در تولید و صنعت و علم و دانش و فکر و اندیشه و هنر و ادبیات و معرفی فرزانگان که هرگاه بررسی آماری دقیقی صورت گیرد فراتر از استعداد جمعیتی و جغرافیای سرانه کشوری خواهد بود می باشد، لذا این شهرها هزاران سال است که مطرح هستند و اسم آنها در تاریخ آن هم به دلیل افتخارات ثبت شده است و نیازی به شهره شدن آن هم با روشهای منفی ندارند، ساکنین این شهرها مثل دیار ما راه خود را قبل از اینکه خیلی ها به دنیا بیایند و یا خیلی از شهرها ساخته شوند بدرستی طی کرده و ادامه خواهند داد و به همین دلیل هم مانده اند و پایدار هستند و گرنه تا کنون از صفحه روزگار حذف شده بودند.

از طرف دیگر چنین شهرهایی مانند برخی شهرها وکشورهای نو پدید نیستندکه نیازی به دزدیدن و مصادره بزرگان و فرزانگان و نویسندگان و علما و آثار تاریخی و دیگر مؤلفه های هویت داشته باشند که بخواهند موزه ای عَلَم کنند و چیزهای از دیگر مکانها در آن جمع و به آن افتخار کنند، کوچه پس کوچه ها و محله ها آرامگاه ها ، گلزار شهدای سید محمد، گلزار فروشان و کوشک و درچه مساجد جامع، بنا های تاریخی، آثار ماندگار شعرا و نویسندگان و چهره های  ماندگار آن خود موزه اند گرچه مکان خاصی هم  بعنوان موزه دارند.

فیض علما و دانشمندان و بزرگان و متخصصین این شهر حتی بیش از خود شهر به دیگر مردم کشور و جهان هم رسیده است.

آیا می دانید چنین شهری با تاریخ چندین هزار ساله و پر افتخار دورانهای مختلف تجاوز بیگانگان به کشور و مبارزات دوران ستم شاهی و دفاع مقدس هزار داستان و حرف و گفتنی در سینه پدرانشان دارد که از اوایل طفولیت تا سنین دانشگاه اگر آنها را برای فرزندانش بگویند پایان نمی پذیرد و تازه وقتی فرزندانش وارد دانشگاه شد با اساتید دیار خود همچون دکتر ابراهیمی و تألیفات آنها چون آثار فیض السلام و ابو البراکات و دیگران آشنا خواهد شد که وی را با فلسفه زندگی و علم و معرفت آشنا خواهد کرد و اگر هم سری در حوزه ها داشته باشد کتابها و درسهای آیت ا.. معرفت و آیت ا...جبل عملی و ده ها عالم دیگر را روبروی خود خواهد دید.

اما فکر می کنید یک پدر خمینی شهری چه چیزهایی دارد که برای فرزندانش شب هنگام تعریف کند؟

او ماجراهای مقاومت های تاریخی اجداش را در مقابل تهاجمات مغول و محمود افغان و دیگران در گوش فرزندش نجوا خواهد کرد تا مقاومت در مقابل بیگانگان و تهاجم فرهنگی را بیاموزد. یا میدمیستش

او داستان هفت برادران را با شوق و ذوق برای او بازگو می کند و به او می گوید چگونه وقتی شهرهای بزرگ مقابل متجاوزان تسلیم شدند پدرانش تسلیم نشده و مقاومت کردند.

او ماجرای مبارزان دوران ستم شاهی و بزرگانی از آنها هم چون آیت ا...احمدی را که در مقابل رژیم شاهنشاهی ساکت ننشستند بگونه ای که شهرهای دیگر همچون اصفهان را هم تحت تاثیر قرار دادند را برای فرزندانش بازگو می کند و ساده زیستی و مرد دین و عمل بودن را به او می آموزد.

او از توطئه های ضد انقلاب و استکبار جهانی در ابتدای انقلاب و حضور فرزندانش چون شهید شفیعی برای مقابله با آنها خواهد گفت و نیز جهاد گران شهرش را که در کرد ستان و سیستان و بلوچستان و لردگان و بشاورد که برخی شهید هم شدند را به وی معرفی می کند.

او هم پیمانی شرق و غرب پشت سر مهره فریب خورده ای چون صدام را برای نابودی کشورش تعریف می کند و از آن روزهایی که اتوبوس اتوبوس جوانان شهرش به جبهه های می رفتند تعریف های زیادی دارد که از رشادت های حدود سه هزار شهید و60 فرمانده و سردار و بیشترین میزان جانبازان در استان را برای فرزندانش بازگو می کند.

او می گوید چکونه سردار شهید رضا مؤذنی به فرمان خمینی کبیر که نهیب برآورد حصر آبادان را بشکنید مردانه وارد عمل شد.

او می گوید چگونه برادران یزدان پناه علم و دانش خود را در راستای خدمت به محرومین کردستان بکار گرفتند و شهیدجهالت و نادانی و مزدوری گروهکهای ضد انقلاب شدند

او می گوید چگونه سردار شهید عمو شاهی فکر می کرده، می زیسته و مبارزه کرده و شهید شده است و تازه داستانهای شهیدانی چون مجیری، فاتحی، شاهمرادی، لری، دیباجی و هزاران مبارز شهرش باقی می ماند.

او مي گويد چگونه مردم از بذل جال و مال خود به جبهه ها كوتاهي نكردند و حتي زنان شهرستان با پخت غذا و تهيه البسه رزمندگان حضوري زينب گونه داشند و نيز او از استقامت زنان كه جانبازان قطع نخاعي را پرستار شدند داستانهاي زيادي براي تعريف كردن دارد.

او از جانبازان خواهد گفت كه با وجود جراحات و نقص عضو چگونه از كسب علم و دانش نماندند و افراد متخصص شدند كه بجز شهر خويش استان و كشور هم از آنها سود مي جويد و وقتي يكي از آنها پس از تحمل سختي ها و خدمت به بيماران شهيد مي شود در كتابخانه شخصي اش شانزده هزار جلد كتاب يافت مي شود.

او از عرضه شعر و ادب براي فرزندانش گفتني هاي دارد كه شب هاي زيادي وقت لازم است تا آنها را بازگو كند

او مي گويد چگونه هجده سال كنگره شعري به همت مردم شهر برگزار و به مدت سه شب هرشب حدود ده ساعت شعراي شهر و كشور در مدح سالار شهيدان و ائمه اطهار ( عليه السلام) شعرها خواندند

او از شعراي بزرگ شهرش در قديم و عصر معاصر كه در كشور هم مطرح هستند چون سروش، طلائي،‌ باغبان، بيابانكي، زهتاب، حاج حيدري و عباسی و عمومي و هادي و ديگران خواهد گفت و نمونه هاي از اشعار آنها را برايشان خواهد خواند.

او از هنرمندان شهرش در حوزه هاي مختلف تئاتر،‌ فيلم، و نقاشي و خطاطي و هنرهاي دستي نيز گفتني هاي زيادي دارد او از فرهادي و اميريوسفي و فيلم هاي آنها گفتني زياد دارد او از عمادي و همکارنش و تئاتر خاله خانم گوشه هايي را تقليد مي كند كه لبخند فرزندش را ببيند.

او از علماي شهرش چون آيت ا...معرفت، جبل عاملي، املايي، فيض السلام، شهيد محراب اشرفي و ديگران درسهايي زيادي براي آموزش به فرزندش در سينه دارداو به فرزندش مي گويد به هر دانشگاهي كه سر بزني اگر سراغ استادي از همشهريهايت بگيري يافتن او بعيد نيست حتي اگر در انگليس، قرانسه و آمريكا و آلمان و كانادا باشد و اگر درجائي مدير و كارمند و کارگر جدی و سخت کوش و مبتکر و شجاع حضور داشت احتمالاً اینکه از ديار تو باشد بعيد نيست.

او از خيرين و نيكو كاران شهرش حرفهاي گفتنی زيادي براي فرزندش دارد ،‌از محموديه و خدمات گسترده آن به معلولين كه عمده آنها از شهرهای همجوار هستند و هزینه های آن را سخاوتمندان شهرش پرداخت مي كنند، از خانه های گلها که کودکان بی سرپرست عمدتاً غیر خمینی شهری را نگهداری می کنند و مکان های آنها به وسیله پزشک خیّر و کاسب دلسوز وقف شده و مردم هزینه هایش را پرداخت می کنند  و از ده ها موسسه خيريه و حمايتي از ايتام و بيماران خاص و غيره براي او خواهد گفت.

او مرد نمونه مدرسه ساز يعني اقاي داور پناه را به فرزندش معرفي مي كند كه تا حدود 4 سال قبل 250مدرسه در سراسر كشور و در محرومترين نقاط كه فقط دو تاي آن در خميني شهر است ساخته بود و به او مي گويد اين خميني شهري هيچ ميل مبهم آنهم برای شهرت ندارد ولي ايمان واضح و روشني به ساختن هزار مدسه در سراسر كشور دارد تا با بيسوادي و جهل و ناداني مبارزه كند.

او از آيت ا... سيد ابوالحسن عماد الشريعه براي فرزندش خواهد گفت كه زماني كه همه در بي خبري بودند براي اولين بار در استان اصفهان يك باب دبستان ويك باب دبيرستان تاسيس كرد تا پرچمدار آموزش های نوين و علم ودانش باشد و از فرزند ارشد وي آيت ا... دكتر سيد مير حامد حسين سيادت كه شهرت جهاني يافت و همه محافل علمي زمانه او را به عنوان يك سده اي مي شناختند و خدماتش تمامي كشور را فرا گرفت گفتني ها زياد دارد.

او از متمولين درد آشناي شهرش كه در گلريزان ها اول مي شوند و ده ها انجمن خيريه و كمك به مستمندان را اداره مي كنند خواهد گفت

او از جوانان شهرش و موفقيت آنها در عرصه ها ي علم و دانش و ورزش كم سخن ندارد كه تعريف كند، جواناني از شهرستان نشان فرزندش مي دهد كه در هند بال، بسكتبال و دوميداني و وزنه برداري در عرصه تيم هاي بزرگ و ملي و جهاني با وجود كم مهري ها و سوء مديريت ها درخشيده اند

او دانش آموزان و دانش جويانی را نشان فرزندش مي دهد كه در مسابقات علمي و المپيادها و مسابقات دانش آموزي مثل نجوم و حتي كنكور سراسري مقامات قابل تقديري بدست آورده اند و جوانان مخترع و مبتكري را به وي نشان مي دهد كه غم بكار گيري فكر و انديشه خويش را در راه سربلندي و سرافرازي شهرستان مي خورند.

او از كارافرينان و زحمتكشان شهرش خواهد گفت كه چگونه اجداش با زحمات زياد و حفر قنوات آبرا به اين منطقه رسانده و در دشت مستعد ماربين كشت وكار مي كردند تا ديگران نیز از آن بهره گيرند و چگونه حجارانش به جنگ سنگ ها مي رفتند تا آنرا رام كنند و چگونه هنر سنگ كارانش بر برجهاي معروف كشور مي درخشد و اكنون نيز با سرمايه گذاري در صنايع سنگ و پوست و چرم و پشم و مرغداري و كشتار دام و طيور كار آفريني مي كنند ولي حيف كه عليرغم ميل باطني خود بايد ماليات و عوارض خود را به شهرهاي ديگر پرداخت كنند.

اما پدر خميني شهري چه چيزهايي را براي فرزندش تعريف نمي كند؟

يك پدر خميني شهري براي اينكه فرزندش شب آرام بخوابد و خواب آشفته نبيند از دغدغه ها و مشكلات شهرستان از تبعيض ها و سوء مديريت ها از بي مهري ها و طرح هاي قفل شده و نيمه تمام از سی خيابان كه طرح آنها هم سن پدر بزرگش است ولي اجرا نشده از كمبود پاركينگ و پارك كتابخانه از مهاجرت غير اصولي به دومين شهر متراكم كشور سخن نخواهد گفت او به فرزندش نمي گويد كه در حالي كه در برخي شهرهاي هم جوار سالانه بعضي پياده رو ها سنگ فرش عوض مي كنند و آسفالت نو مي گيرند بسياري ار پياده روهاي شهرش سنگ فرش ندارند او از اينكه چگونه حدود شصت هزار نفر شب ها براي خواب به شهرش مي آيند و شهرداري بايد به آنها خدمات بدهد و يارانه اتوبوس آنها را پرداخت كند حرفي نمي زند، او نمي گويد كه دانشگاه صنعتي و زمين شهري وديگر ادارات 65 ميليارد تومان به شهرش بدهكارند و به روي خود نمي آورند، او نمي گويد كه پالايشگاه و نيروگاه و پتروشيمي و تردد ماشين هاي سنگين شهرش را آلوده مي كند و ريالي عوارض هم نمي دهند و چگونه اطرافيانش قرباني نداشتن جاده كمربندي استاندارد مي شوند، چگونه كمبود فضاي سبز دارد و فضاي سبز موجود هم به دليل كمبود بودجه حال خوشي ندارد وچمن هايش لال شده اند، چگونه طرح هاي كشوری در این شهر نا‌تمام مانده و درمقابل احداث منطقه تفريحي وخدماتي چشمه لادر و ايجاد سيتي سنتر و تالارها مقاومت مي شود و چگونه طرح هاي عمراني به نهاد ها و موسساتي كه زمين هاي شهر را روزي در غفلت مردم ثبت داده اند گير مي كند و هيچ همراهي و مساعدتي از خود نشان نمي دهند و چگونه شهرداريش از بي پولي رنج مي برد و در حالي كه براي ديگران كاغذ و امكانات فراوان است تا هرچه مي خواهند بنويسند براي فرصت اش كه حال با هويت شهر عجين شده تنگناهاي زيادي وجود دارد و اين در حالي است كه دست اندر كاران آن جهادي عمل مي كنند واز اين درد و رنج ها و كمبودها بسيار دارد كه در سينه خود حفظ مي كند كه هم بچه اش رنجور نشود و هم ...

اما بي شك خميني شهر نه ميل مبهم و نه ميل روشني براي مشهور شدن آنهم از راه منفي ندارد اما دغدغه آنچه را ذكر شد بطور واضح و روشن دارد اما بنظر مي رسد روزنامه اصفهان زيبا ميل واضحي براي  پر كردن همه صفحات خود با هر مطلب چه بدرد بخورد چه نخورد چه مشكلي بوجود آورد و چه به وجود نیاورد، دارد  و  نيز سرهم كننده شبه جملات مذكور هم ميل روشني براي طنز نويس شدن دارد ولي نوشتن طنز در استاني كه مهد هنرمندان و نكته سنجاني چون جمشيدی شاعر اصفهاني ، پریش شهررضايي و بيابانكي و حاجی حیدری خميني شهري در دوره معاصر و پدر داستانهاي كوتاه و طنز گونه در يكصد سال پيش يعني جمالزاده مي باشد و هنرمندان تئاتر و فيلم چون اكريلي و آقا رشيد و عمادي (خاله خانم) دارد به اين راحتي ها نيست وبايد مطالعه و دانش زيادي كسب كرد تا مدير كل محترم ارشاد اصفهان مجبور نباشد بگوید چند تا روزنامه شهر را مي شود در يك دقيقه ورق زد و خارج از انصاف است كه اگر از مطالب خوب و كارشناسي كه در صفحه 8 همان شماره تحت عنوان «فروريختن ديوار اخلاق در جامعه»چاپ شد تشكر نشود.