گزارشی ویژه از کارآفرینی زنان خمینی شهری

ارسال در سایرعناوین

از همان روز اولی که تصمیم گرفتم بروم دنبال این موضوع یعنی اصلا از همان لحظه که سردبیر پیشنهاد کرد که ستون خانه‌ی سبز را بسطش بدهیم و برویم سراغ کارآفرینی و البته فعلا منحصرا زنان کارآفرین،؛ می‌دانستم که راه دور و درازی در پیش است اما نتیجه‌اش سفید است و قشنگ، به قشنگی گلهای ارغوانی زعفران و به سفیدی قارچ‌های صدفی که دستان پرکار زنان کوشکی می‌پرورانند.

اول از همه باید اطلاعات کسب کنم و نیاز دارم یک سری پیش‌زمینه‌هائی داشته باشم و یک تعریف درست و درمانی از این اصطلاح به دست آورم.
می‌نشینم پشت رایانه و دنیای جذاب اینترنت: "نوآوری هنر کشف آینده و کارآفرینی ثمره‌ی این هنر است." اما این تنها تعریفی نیست که ارائه شده است بلکه اولین سایت جامع خلاقیت و نوآوری و کارآفرینی ارائه‌ی تعریفی دقیق و قطعی برای این مفهوم را مانند سایر مفاهیم علوم انسانی کاری دشوار و غیر ممکن می‌داند اما مرکز توسعه نوآوری وکارآفرینی دانشگاه تهران با ارائه تصویری از سر در دانشکده‌ي کارآفرینی دانشگاه تهران تمامی ساخته‌های بشر را حاصل خلاقیت و نوآوری می‌داند که ریشه در موفقیت طلبی و نوجوئی ذات انسان داشته و منجر به نوآوری و کارآفرینی می‌گردد.
و حالا آمده‌ام کتابخانه‌ی الغدیر و میان این قفسه‌ها و طبقه‌ها دنبال کتاب می‌گردم. حدودا می‌دانم کجاست، خودش است کتاب سبز رنگی که تصویر روی جلدش 4 تادست است که انگشتهایش در هم آمیخته: راههای توسعه و کارآفرینی زنان در ایران.
نویسنده بعد از طرح تعاریفی از کارآفرینی و مسائل پیرامونی، محدودیت‌ها، ابتکارات و تدابیر 20 زن کارآفرین شهری و روستائی در کشور را مورد مطالعه قرار داده است.
از "زهره بهارلو" بگیر که کشاورز است و صاحب مزارع گندم تا" بهجت بشارت" که صاحب کارگاه تولیدی لباس محلی است و " صدیقه گیاهی" که موسس و مدیرعامل شرکت تعاونی " الزهرا" با زمینه‌ی فعالیت کشاورزی، قالیبافی، ابریشم دوزی و قلاب‌بافی است. و جالب اینکه سرگذشت هر کدام را که می‌خوانی از همین آموزشگاه‌های خیاطی شروع کرده اند و از همین کارگاههای ساده و خانگی قالیبافی و از کنار دست مادر نشستن و نگاه کردن و هنر آموختن، همه بدون استثناء پله پله آمده‌اند بالا و دوره‌های پراز رنج و زحمت را با شکیبائی پشت سر گذاشته اند تا یک روز رسیده‌اند به آنجا که مثلا بشوند صاحب کارگاه و مزرعه و عضو هیئت مدیره و مدیر عامل و ... و از همه مهم‌تر همه با مشکلی به نام نگهداری فرزندان و مخالفت همسر روبه‌رو بوده‌اند که بدون جنگ و دعوا و مدبرانه به بهترین نحو راه پیشرفتشان را هموار کرده‌اند.
و حالا با کسب این اطلاعات بیشتر مشتاق شده‌ام زنان کارآفرین شهرم را بشناسم، گفته‌اند اول باید بروم فرمانداری. پله‌ها را دو تا یکی رفته‌ام بالا تا رسیده‌ام پشت در اتاق امور بانوان،‌ درخواستم را مطرح می‌کنم و بی صبرانه منتظرم تا اسامی را لیست کنم اما تنها یک کارگاه جوراب بافی بهم معرفی می‌شود که آن هم گزارشش توی آخرین شماره‌ی سال 88 به چاپ رسیده است.
پس چه کسی خبر دارد یا باید خبر داشته باشد؟
-یک سری به اتاق برنامه ریزی بزنید شاید بتوانند کمکتان کنند.
اینجا هم می‌گویند هیچ آمار رسمی در دست نیست و هیچ لیستی نمی‌شود ارائه کرد، به آمار غیررسمی هم رضایت می‌دهم اما متاسفانه دریغ از معرفی یک کارگاه یا یک شخص، می‌گویند احتمال دارد اداره‌ی کار اطلاع داشته باشد. از فرمانداری می‌آیم بیرون اما با تعجب، شاید " فرصت" باید برای اولین بار راه بیفتد و یک لیست ارائه بدهد به مراکزی که انتظار می‌رود بیشتر از اینها از شهر و شهروندان خبر داشته باشند! شايد بايد براي دفتر امور بانوان فرمانداري شرح وظايفي تازه نوشت!
بعضی‌ها هم می‌گویند باید یک سری به کمیته‌ي امداد و بهزیستی بزنم و بعضی نظرشان این است که هستند نه اینکه نباشند اما باید خودت کشفشان کنی چون نامشان هنوز جائی ثبت نشده و كسي هم متولي نيست! اما در این میان یک نفر پیدا شد که درست راهنمائیم کرد: باید یک سری به اداره‌ي فنی‌حرفه‌ای بزنی آنجا فکر می‌کنم یک کارهائی دارد انجام می‌شود.
پرسان پرسان آمده‌ام تا رسیده‌ام به شمالی‌ترین نقطه‌ی شهر – ارغوان - و اداره‌ی فنی و حرفه‌ای شهرستان و از آنجا به ساختمان اداری و از آنجا به اتاق مهندس آقاجان ریاست اداره.
دو‌هفته‌نامه‌ی فرصت نشسته است روی میز وسط اتاق و من از آقای آقاجان در مورد کارآفرینی پرسیده‌ام و تعریفش و اینکه خیلی از ماها هنوز تعریف درستی از کارآفرینی نمی دانیم.
دور میز غیر از آقای آقاجان، آقای رضائی مربی کارآفرینی اداره و خانم مسجدی در پست روابط عمومی نیز حضور دارند. مهندس آقاجان از نحوه‌ی عملکرد مرکز می‌گوید و از اینکه در 2 سال اخیر این عملکرد تغییر کرده است یعنی الان مراکز فنی و حرفه‌ای در سرتاسر کشور موظفند قبل از برگزاری هرگونه کلاس آموزشی هم نیاز بازارشان را بسنجند و هم امکانات محیط آموزشی را، مثلا توی محیط روستا مسلما کلاس‌های آموزش کشاورزی خیلی بهتر و بیشتر جواب می‌دهد تا رشته‌های فنی مثل برق و مکانیک و ....
برای همین هم هست که خانم مهندس نیک نداف را فرستاده‌اند کوشک تا زنان کوشکی کمپوست‌های قارچ را داخل کمد‌ها و زیر میزهایشان نگهداری و آبیاری کنند و بعد از بیست و چند روز قارچ صدفی برداشت کنند و توی باغچه‌هایشان زعفران کشت کنند و دست کم زعفران مصرفی خانواده را تامین کرده باشند و حالا تبدیل بشوند به زنان کارآفرینی که سوژه‌ی گزارش مایند.
مهندس آقاجان "کارآفرینی " را فعالیتی می‌داند که همراه با خلاقیت و ریسک‌پذیری باشد و همچنین اشتغال زا و درآمد زا.
و حالا آقای رضائی که خود یک دوره مربیگری کارآفرینی را پشت سر گذاشته کارآفرینی را توام با تنوع، خلاقیت، نوآوری، ثروت افزائی و ریسک پذیری معرفی می‌کند و می‌گوید حرفه‌آموزانی که در این مرکز برای رشته‌هائی ثبت نام می‌کنند که به بیش از 300 ساعت آموزش نیاز دارد مثل رشته‌های برق و خیاطی، باید 50 ساعت کارآفرینی را هم در کنارش بگذرانند که طی آن مهارت‌هائی از قبیل مدیریت، خودمدیریتی، تصمیم گیری، مهارت‌های فروش، حسابرسی، ریسک پذیری و بازاریابی در قالب‌های متنوعی ارائه می‌شود که از جمله‌ی آن می‌توان به پخش فیلم زندگی کارآفرینان موفق دنیا اشاره کرد.
خانم مسجدی در ادامه می‌گوید: ما حتی از افراد ورشکسته به طور خاص در هر رشته‌ای دعوت می‌کنیم تا برای کارآموزان آن رشته از دلائل ورشکستگی خود بگویند.
میزان اهمیت و تاکید آموزش کارآفرینی از دید مسئولان فنی و حرفه‌ای شهرستان آنقدر بالاست که مهندس آقاجان به فرمانداری پیشنهاد کرده است که برای واگذاری وام اشتغال به متقاضیان، گواهی پایان‌دوره‌ی کارآفرینی را نیز به مدارکی که متقاضی باید ارائه بدهد اضافه کنند.
و گاهی اگر پیش بیاید که برای حرفه‌آموزان و هنرجوها حرفی بزند سعی می‌کند کارآفرینی را به طور غیر رسمی بهشان بیاموزد مثلا به هنرجویان خیاطی توصیه می‌کند که از همان ابتدا خودشان را صاحب یک کارگاه تولیدی ببینند که مثلا می‌خواهند با شهرداری و بیمارستان و.. .. قرارداد ببندند.
به نظرم خیلی قابل تقدیر است. اداره‌ی فنی و حرفه‌ای باید به سختی توانسته باشد مراکز سیارش را ببرد توی کوچه پس کوچه‌های کوشک و درچه و اصغرآباد مستقر کند تا بانوانشان را با پرورش گیاهان خانگی آشنا کرده و قارچ‌های صدفی را به بازارهای محلی‌شان عرضه نماید و از همه مهم‌تر گل‌های ارغوانی زعفران را میهمان باغچه‌هایشان کند تا تبدیل بشوند به زنانی کارآفرین که بتوانند توی این وانفسای اقتصادی برای خودشان آب باریکه‌ای دست و پا کنند.
آنجا که یک زن توی باغچه‌ی خانه‌اش بذر زعفران بکارد و گل زعفران بردارد، آنجا که دانه‌های سفید برنجش را با زعفرانی که خودش پروریده رنگ و عطر و طعم ببخشد چه لذتی دارد و چقدر خدا پیداست و چقدر زندگی زیبا می‌شود.
خانم رفیعی رئیس کانون بانوان عفیفه - همان جا که شده است پایگاه سیار فنی حرفه ‌ای در کوشک - می‌گوید: از بهار امسال به همت مهندس آقاجان که از ابتدای خدمتشان نگاه ویژه‌ای به مناطق محروم شهرستان داشتند، دوره‌ی پرورش قارچ و زعفران در کوشک برگزار شد و با استقبال بی‌نظیر بانوان کوشکی روبرو گشت چراکه کلاس‌های آموزش فنی و حرفه‌ای محدودیت سنی و تحصیلی ندارد و ما از هنرآموز 15 ساله داریم تا 60 ساله. او همچنین به برگزاری سه دوره آموزش رایگان پرورش قارچ در سال 81 با همکاری اداره‌ی جهاد کشاورزی اصفهان اشاره کرد و باز از استقبال قابل توجه بانوان در آن زمان تعریف کرد.


" کبری عابدان پور" یکی از زنان خانه‌دار کوشکی است از همان‌ها که از هر انگشتش یک هنر می‌بارد: قالی می‌بافد، بافتنی می‌کند، خیاطی بلد است و گل هم می‌سازد اما به همین‌ها بسنده نکرده است و بهار امسال اسمش را نوشته است برای کلاس پرورش قارچ و زعفران و قارچ‌هایش را اگرچه نفروخته است و همه را هدیه کرده به اطرافیان اما حالا دیگر دستهایش بذر و کمپوست را خوب می‌شناسند و چشمانش پین‌هِد را تشخیص می‌دهند.
کبری از یک نمایشگاه می‌گوید نمایشگاهی که قارچ‌ها را به معرض دیدها برده است و اخبار استانی شبکه‌ی 5 هم آن را از قلم نینداخته است. از خانم رفیعی درباره‌ی این نمایشگاه سوال می‌کنم و مي گويد: در پایان دوره‌ی دو ماهه‌ي پرورش قارچ نمایشگاهی از کارهای بچه‌ها در همین کانون برگزار کردیم که فرماندار، مشاور فرماندار، شهردار، رئیس شورای شهر و امام جمعه‌ی کوشک هم از آن دیدن کردند.


 " لیلا جلالی" 56 ساله است و سواد ندارد اما نشسته است سر کلاس پرورش قارچ و وقتی بقیه دارند از حرف‌های مربی جزوه بر‌می‌دارند او فقط نگاه می‌کند اما مراحل تهیه کمپوست را از خیساندن و ضد عفونی کردن پوشال‌ها تا ریختنش توی پلاستیک و لایه لایه بذر پاشیدن رویش و سوراخ کردن پلاستیک و آویزان کردنش از یک فضای تاریک و روزی 3 بار آبیاریش برایم می‌گوید.
و خانم نیک نداف دارد برای شاگردانش از صنایع تبدیلی یا فرآوری قارچ می‌گوید، طرز تهیه‌ی مربای قارچ را توضیح می‌دهد و از ترشی قارچ تعریف می‌کند.
او پرورش قارچ صدفی را درآمد زا و به صرفه می‌داند چراکه نسبت به هزینه‌ای که صرفش می‌شود محصول خوبی می‌دهد. یک کیلو بذر به قیمت 1500 تومان 5 تا کمپوست قارچ می‌دهد که هر کمپوست تقریبا 5/3 کیلو محصول دارد و اگر یک هفته استراحتش بدهی تا سه بار با همان بذر اولیه به تو بار می‌دهد و از همه مهم‌تر اینکه خانم نیک نداف حتی طرز تهیه بذر را هم به هنر جویان می‌آموزد تا مجبور نباشند از بازار تهیه کنند.


"طیبه مهرابی" یکی دیگر از بانوان پرکارکوشکی است که آمده است تا پرورش قارچ و زعفران را نیز به دیگر هنرهایش بیفزاید. او کمپوست قارچش را در حمام خانه‌اش نگهداری کرده و از باغچه‌ی پشت خانه‌اش 10 تا گل زعفران برداشت کرده است. هر گل سه تا کلاله قرمز رنگ قشنگ دارد که همان زعفران پر طرفدار ایران است.


خانم نیک نداف زعفران را یک گیاه علفی معرفی می‌کند که هفت سال عمر اقتصادی دارد و بهترین برداشتش بین سالهای سوم تا پنجم است و جالب اینکه زمینی می ‌خواهد که چندان حاصلخیز نباشد تا حشراتی مثل کنه کمتر داشته باشد و احتمال پوسیدگی بَنِه هم کمتربشود، 4 بار بیشتر در سال آبیاری نمی‌خواهد و برعکس بقیه‌ي گیاهان تابستان‌ها را تخت می‌خوابد. در آخر این خبر را به علاقه‌مندان کشت زعفران بدهم که زعفران را می‌شود توی خاک گلدان هم پرورش داد.
و اما آخر كلام؛ از خوانندگان عزیز تقاضا داریم در صورت آشنائی با اشخاصی که در چنین زمینه‌هائی فعالیت دارند، آنها را هم به دفتر نشریه معرفی کنند براي تهيه گزارش و هم به مراكزي كه متولي اند و از آمار حوزه تحت پوشش خود بي اطلاع!