تبریز گدا ندارد، خمینی شهر چطور؟

ارسال در سایرعناوین

برداشت اول: به دنبال غذا در زباله ها/در جستجوی مطب پزشکی در پباده رو خیابان بوعلی راه می رفتم، چند قدم بالاتر از بیمارستان شهید اشرفی ناگهان آقایی بچه به بغل جلو آمد و تقاضای کمک مالی کرد. گفتم: آقا شما که سالم هستید، چرا کار نمی کنید؟ جواب داد: من بچه داری می کنم! با تعجب گفتم: خانمتان هم که خدا را شکر صحیح و سالم کنارتان ایستاده، پس ایشان چه می کند؟ هیچ جوابی نداشت که بدهد و من بدون این که به او کمک کنم از او جدا شدم. می دانم با این دست از صحنه ها کم توی شهر مواجه نمی شویم حتی یکی از دوستان تعریف می کرد که نصف شب برای خرید دارو به دارو خانه شبانه روزی رفته بوده که شخصی را مشغول جستجوی غذا در زباله ها دیده است!

 

برداشت دوم: صدقات ما خرج کجا می شود؟
مامور خیریه برای گرفتن صندوق صدقه به درب خانه همسایه آمده بود. خانم همسایه که صندوق را پر کرده بود، رو به مامور پرسید: آقا ببخشید می خواستم بپرسم این صدقات ما دقیقا به دست نیازمند واقعی می رسد یا صرف امور حاشیه ای می شود؟ مامور جمع آوری جواب داد: شما شخصا تشریف بیاورید ببینیدکه صدقات شما فقط برای خرید دارو های گران قیمت بیماران هزینه می شود.

 

برداشت سوم: تبریز گدا ندارد
روزنامه همشهری مطلبی چاپ کرده بود با این مضمون: با جمع آوری و یک کاسه کردن هزینه ولیمه حجاج بروجنی در این شهر مرکز درمانی بیماران سرطانی راه اندازی و تجهیز شد. هفته نامه سلامت هم یاددشتی چاپ کرده بود با این تیتر : تبریز گدا ندارد. این یادداشت که موضوعش هزینه های درمان بیماران و نقش خیرین در تامین آن بود را یکی از پزشکانی که از استادن گروه اخلاق دانشگاه تهران نیز بود، نوشته بود. نویسنده از خیرین تبریزی یاد کرده بود که چند دهه قبل تصمیم گرفتند با وحدت و هماهنگی، شهر خود را از وجود گدایان خالی نمایند و موفق هم شدند. وی در ادامه عدم همسویی خیرین و نداشتن هدف های مشخص و عدم اعتماد به سیستم های درمانی را که منجر به کمک های انفرادی از جانب افراد متمول می شود را علت وجود نیازمندان در گوشه گوشه شهرها دانسته بود. این پزشک برای صحه گذاشتن بر گفته هایش مثالی زده بود. وی به شخص متمولی اشاره کرده بود که از او می خواست شرایطی برایش فراهم کند تا هر هفته در یک بیمارستان، کودکان مبتلا به سرطان را به شام مفصلی میهمان کند، اقدامی که به نظر این پزشک درد چندانی از این کودکان دوا نمی کرد اما اگر قطره قطره جمع می شد و هر کس ساز خودش را نمی زد بسیار کارساز می افتاد.

 

برداشت آخر: خمینی شهر؛ یک شهر مذهبی و ثروتمند
در شهر ما که همه می دانیم یک شهر مذهبی و در بعضی مناطق ثروتمند است به طوری که در سال های اخیر شاهد عبور و مرور خودرو های گران قیمت در خیابان های شهر هستیم و همچنین هر روز به تعداد مغازه هایی که اجناس لوکس وگران قیمت می فروشند اضافه می شود و در برخی از نقاط شهر هم خانه های آنچنانی ساخته می شود و از سویی دیگر در شهری که تنها با کمک مردم و به طور خود جوش هیات های مذهبی ای تاسیس شده که عزا داری هایشان در حد و اندازه کشوری و بدون اغراق حتی جهانی است، شهری که به زعم برخی از فعالان فرهنگی و اجتماعی رتبه دوم یا سوم تعداد مراکز خیریه در کشور را داراست و در شهری که فارغ از این آمار و ارقام ها روحیه انسان دوستی به پشتوانه باور های مذهبی بسیار پررنگ است، چرا کمک های خیرین ما سامان نمی گیرد و یکپارچه نمی شود؟ ای کاش چنین مرکزیتی ایجاد شود و ما یک زمانی در نشریه مان تیتر بزنیم: به همت و هماهنگی خیرین، خمینی شهر دیگر نیازمند ندارد.