کیسه کش ها

ارسال در سایرعناوین

nishkhandkise-kesh-haچاپلوسی و تملق به گونه ای با موضوع مطلق نگری یعنی یا خوب یا بد و ندیدن نقاط مثبت و منفی عملکردها و آدم ها با هم که بحث روز است مرتبط می باشد و به سبک نیشخند به آن می پردازیم.

 

تا همین بیست سی سال پیش که حمام های عمومی رونق داشت طبقه ای بنام کیسه کش ها وجود داشتند که البته بجز کیسه کشي، کار حجامت، بردن کارتهای دعوت مراسم، پذیرایی در مراسم، و بردن هدایای عروس و دامادها را روی طبق ها به خانه های طرفین به عهده داشتند.

امروزه این شغل در حال پیوستن به تاریخ است گرچه نوع تکامل یافته آن یعنی ماساژورها در بعضی هتل ها و تیم های ورزشی حضور دارند

اما آنچه از این کیسه کشها از بین نرفته و پایدارتر هم شده بر پایه ضرب المثلی است که می گوید: «کیسه کش ها پشت همدیگر را کیسه می کشند» که آدمی در مواردی که ذکر می شود مصداق آنرا می یابد:

1- هر وقت جلسه معارفه یا تودیع و یا مناسبتی است عده ای از همدیگر همینطور تقدیر و تشکر می کنند و هیچ وقت نشده که بصورت کارشناسی از کارهای خوب برای اینکه رویه شود تعریف و تمجید شود و کارهای ضعیف و یا انجام نشده نقد شود.

2- برخی شعرا و نویسندگان و مداحان و قاریان در نوشته ها و مطالب خود در رسانه ها و مراسم، حتی مراسم ختم محلی دائم پشت افراد خاصی را کیسه می کشند که صد البته یا قبلاً پشت آنها مثلاً با ورق های اسکناس و موارد مشابه کیسه کشیده شده و یا امید کیسه کشیده شدن می رود. این رفتار بی خود و بی جهت می تواند افرادی را بزرگ کند.

3- بعضی اطلاعیه ها و بیانیه ها مثلاً از روابط عمومی ها که بوی کیسه کشی می دهد. این اخلاق و رویه منحصر به موارد گفته شده نمی شود ولی نتیجه آن اینست که پشت ها بخصوص از آن مدیران و مسئولین و رؤسا به کیسه عادت کرده و اگر مواردی مانند آنچه در حکایتی که نقل می شود پیش آید که مثلاً فردی کیسه کش نباشد و انتقادی، نقدی، پیشنهادی يا طرحی را مطرح سازد مورد هجوم پشت های معتاد به کیسه قرار بگیرد.

 

حكايت 

آورده اند که در دورانی از دورانهای بیشمار تاریخ، پدری کودک خویش به مکتب خانه برد تا جور استاد همی کشد و لوح ها بنگارد. کودک سالها نزد اساتید مختلف در این کار جدیت نمود و مشق ها کرد. اما وقتی بزرگ شد و جویای کار، و در مشاغل کتابت و دبیری و دیوانسالاری هیچ شغلی نیافت پدر را هم که از دست داده بود و کسی نبود تا سفارشی برای او کناد. القصه تلاش های وی بی فایده ماند و شغل مناسب رشته نیافت و چون بیم از دست دادن گلنار نامزد خود داشت به هر کجا سر زد تا کاری هر چند نامرتبط بیابد، عاقبت در گرمابه ای که یک کیسه کش داشت و يكي دیگر می خواست به کار گمارده شد.

روزی چند گذشت و او از بامداد تا غروب مشتریان حمام را کیسه می کشید و البته بزرگان سهم کیسه کش با تجربه بود. تا روزی کیسه کش قدیمی از او خواست که پشت او را کیسه کشد و این را وظیفه بی مزد و مواجب وی دانست که بایستی هر چند روز یکبار تکرار شود.

جوانک دلیل آن را پرسید چون كه این رویه او را ناخوش آمد زیرا هرچه لوح هایی را که نزد اساتید خوانده بود در ذهن مرور کرد، لوحی موافق این رفتار نیافت، پس از این کار سر پیچید و زیر بار نرفت. کیسه کش قدیمی نزد گرمابه دار ماجرا بگفت ولی نصایح او هم سودی نبخشید تا اینکه کیسه کش شکایت نزد قاضی که هم او حاکم شهر هم بود ببرد و روزی دو کیسه کش به نزد قاضی خوانده شدند.

کیسه کش پیر معتاد به کیسه کشي پشت، شکایت خود مطرح کرد و گفت: چون این جوان از این قاعده کیسه کشیدن پشت همدیگر پیروی نمی کند چرک ها در پشت من انبوه شده و تحمل بار آنها را ندارم و قاضی از کیسه کش شاکی خواست تا در محضر دادگاه جامه خود بالا زند تا پشت او ببینند شاید شاهدی برای مدعی باشد. کیسه کش شال و قبا بدور کرد و جامه خود بالا زد و قاضی چون پشت او بدید سر برگردانده گفت: «پشت تو چرک نما شده است» و جرم تو ای جوان مشهود است، اگر پشت او را به موقع کیسه می کشیدی، چنین چرک ها جمع نمی شد تا چرک نما گردد و آنها نمایان شوند، پس باید سیاست شوی. منشی دادگاه هم جرم کیسه کش جوان را چرک نمایی کتابت کرد و به این ترتیب جرمی به جرم های بی شمار انسانها یعنی جرم چرک نمایی افزوده شد و جوانک نیز که خامی نموده بود سیاست همی شد.