آرمانهاي مبنايي انقلاب اسلامي و ضرورت پرهيز از ظاهرگرايي
كلمات و واژه ها مهم هستند، چرا كه فضاي فكري و رويكردهاي عملي را نشان ميدهند و دغدغهها و حساسيتها و معيارهاي موضعگيري را بيان مي كند. گروههايي كه به نظامهاي ارزشي و فكري مختلف تعلق دارند؛ هر كدام از دايرهي واژگان متفاوت و يا واژگان يكسان اما با معاني و ارزشگذاريهاي متمايز برخوردار هستند.
واژهها و نسبتي كه ما با آنها برقرار ميكنيم هويت ما را مشخص ميكند. برخي افراد در هويت مبهم هستند، يعني هويت مشخصي ندارند، به اين دليل كه صاحبان واژگاني مستقل نيستند؛ به نظام معنايي مستقلي تعلق ندارند و ارزيابي آنها از واژهها و معناها مبهم است؛ ضابطه مند نيست و از منطق معيني پيروي نميكند و اين عدم برخورداري از هويت مشخص، فقط به عرصه نظر مربوط نيست؛ در حوزه عمل نيز خود را به صورت روشها و رويكردها بيمبنا و متناقض نشان ميدهد .
اين نكته براي همه مردم و نيز تشكلها و گروههايي كه ميخواهند جايگاه خود را در نسبت با انقلاب اسلامي مشخص نمايند مهم است كه انقلاب اسلامي فقط يك تحول اجتماعي و سياسي نيست؛ بلكه از پشتوانه يك نظام معنايي و ارزشي معين برخوردار است. از اين منظر ميتوان به انقلاب اسلامي به عنوان مبنايي براي شكلگيري يك هويّت مستقل نگريست. ميتوان در آينهي انقلاب اسلامي يك نظام فكري منسجم را به نظاره نشست؛ با ادبيات و شعارهايي متعدد كه نشان ميدهد اهداف ويژهاي را دنبال ميكند و پيامآور برقراري نسبتي متفاوت با خدا و انسان است.
انقلاب اسلامي، بي بنياد نيست، هويت مستقلي دارد. صاحب موضع گيري است؛ جاذبه و دافعه دارد. با هر رويكردي سنخيت ندارد؛ برخي روشها با آن سازگار است و برخي ديگر را بر نميتابد. انقلاب اسلامي منسوب به اسلام است اما نه هر اسلامي و اساساً بخشي از هويت انقلاب اسلامي در نفي اسلامهاي انحرافي به بروز ميرسد و معنا ميشود.
برخي واژهها و شعارها در كانون مفاهيم معرفي كنندهي محتواي انقلاب اسلامي جاي دارند كه حذف آن از دايرهي واژگان و ادبيات انقلاب اسلامي با حقيقت پيام آن ناسازگار است؛ نه اينكه نتوان اين واژگان را از فضاي عمومي جامعه انقلابي حذف كرد؛ بلكه مقصود اين است كه به ميزان كتمان و انكار واژگان اساسي انقلاب اسلامي از حقيقت انقلاب دورافتادهايم. برخي از اينگونه واژگان و مفاهيم عبارت است از:
اسلام ناب، اسلام آمريكايي، استضعاف و استكبار، نفي نظام سلطه، استقلال، آزادي، عدالت اجتماعي، وحدت و برابري، حاكميت اخلاق و معنويت، تعهد در هنر، فقر ستيزي، اشرافيت گريزي، حكومت به مثابهي عرصهي خدمت، مسؤوليت همراه با پاسخگويي، ولايت فقيه، جمهوري اسلامي، طرفداري از جامعيت ارزشها با رعايت تعادل و توازن بين آنها، ضرورت مشروعيت روشها براي رسيدن به هدفها حتي به قيمت از دست دادن موقعيتها، قرآن به مثابه كتاب زندگي، اهلبيت(ع) به مثابه الگوهاي زندگي، زندگي جهادي، تكليفگرايي، تقدم مصلحت عمومي بر منافع فردي، دانشگاه كارآمد و معطوف به رفع نيازها، نفي تحجر و التقاط، نفي مصرفگرايي و راحتخواهي، اعتقاد به كرامت انساني، نفي بياعتنايي به نسبت به محيط و نسبت به سرنوشت، حضور در عرصه سياست به عنوان يك تكليف، نفي انحصارطلبي در عرصههاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي، تأكيد بر خودباوري، جمع آرمانخواهي با واقعبيني، همراهي تعهد با تخصص و مديريت توأم با عقلانيت... اينها و مواردي از اين قبيل، فقط سلسلهاي از واژهها و شعارها نيستند؛ بلكه نمايانگر محتواي دروني انقلاب اسلامي هستند. اين واژهها و شعارها حكايتگرارزشها، هدفها و ملاكهايي براي موضع گيري هاست. واژهها و شعارهايي كه هويت انقلابي را از ابهام خارج ميكند. انكار، كتمان يا ابهام در آنها، ابهام در شناسايي هويت انقلاب اسلامي را به دنبال خواهد داشت. از جمله مهمترين و مبناييترين چالشهاي پيش روي انقلاب اسلامي، ابهام در هويت اصيل آن و بروز رخنه و انحراف در آن است.
عادت كردهايم كه با واژگان اصيل منظومه فكري انقلاب اسلامي، مواجههاي در حد اجمال داشته باشيم و حال آنكه اجمال و ابهام در دورهاي كه ناگزير از ورود به عرصهي اجرا و عمل هستيم، نزديكترين راه به بيراهه خواهد بود. ابهامزدايي از هويت اصيل انقلاب اسلامي جزء ضروريترينهاست. اين مسأله در مورد مديران جمهوري اسلامي در سطوح مختلف از اهميت ويژه برخوردار است و نيز در مورد ديگراني كه به ارزيابي عملكرد مسؤولين ميپردازند به ويژه تشكلها كه هم در نيرو سازي براي سطوح مديريتي مي توانند نقش ايفا كنند و هم در عرصه نظارت بر مسؤولين مؤثر هستند.
در بسياري موارد، قضاوت در مورد عملكرد آنها در غياب نسبت آنها با هويت و محتواي انقلاب اسلامي صورت ميگيرد. در حالي كه نحوهي انتصاب، ظاهر موجّه، سابقه مبارزاتي و تكرار شعارهاي انقلابي هيچكدام نميتواند موجب اطمينان از سلامت روش ها و رويكردها گردد. عيار نقد و نظارت، چيزي جز هويت مستقل انقلاب اسلامي نيست. بر مستقل بودن اين هويت اصرار داريم؛ چرا كه در بسياري موارد متفاوت بودن پيام انقلاب را فراموش ميكنيم.
به اجمالِ انقلاب بسنده كردن و به شعارها و به حفظ ظواهر رضايت دادن و از مؤلفههاي هويت انقلاب اسلامي غفلت ورزيدن، نتيجهاي جز تناقضهاي روز افزون نخواهد داشت.