خراطی

ارسال در سایرعناوین

 

kharatیادش به خیر آن روزهای قشنگی که نَنو (نيني) از وسایل ضروری هر خانه ای بود. بچه های بزرگ تر به بهانه ي تاب دادن ننو و ساكت كردن بچه، سوارش مي شدند و يک دل سير تاب بازي مي كردند و تا داد مادر را در نمی آوردند، دست بردار نبودند. آخر آن زمان نه پاركي بود و نه تاب و سرسره ای برای سرگرمی و بازی بچه ها، و ننو نقش تاب های امروزی را بازی می کرد.

 

ننو پارچه اي چندلایه به شكل مستطيل بود كه به دو طرفش حلقه هاي پارچه اي محكمي مي دوختند، چوب ننو از این حلقه رد مي شد. این چوبهاي استوانه اي شكل را که تقریبا يك متر طول و 10 سانتي متر قطر داشت و در دو سرش سوراخهايي تعبیه می شد برای رد کردن طناب، خراط ها می تراشیدند.

عباس حاج حيدري 59 ساله معروف به عباس عمو كازرون تنها خراط بازمانده شهرمان است که متاسفانه بیماری گریبانگیرش شده است و پاسخ سوالات ما را به سختی می دهد.

چند فرزند داريد؟

4 تا ، 2 دختر و 2 پسر.

ازدواج كرده اند؟

دخترها بله.

چند سال است كه خراطي مي كنيد؟

10ساله بودم كه پيش پدرم به اين كار مشغول شدم.

چرا شغل ديگري انتخاب نكرديد؟

خراطی آن وقت ها شغل خوب و پردرآمدي بود و محصولاتمان خواهان زياد داشت.

چرا درس نخوانديد؟

كسي ما را پی درس نفرستاد، بايد كار مي كرديم و كمك خرج خانواده مي شديم.

به غير از شما و پدر كسي ديگر از خانواده هم خراطي مي كرد؟

بله، 2 برادر ديگرم هم خراط بودند.

ادامه دادند؟

از وقتی دیدند دیگر صرف نمي کند، رفتند پي كاری ديگر كه درآمد خوب داشته باشد.

بچه هایتان چطور، آنها چرا دنبال این کار نیامدند؟

علاقه ای به این کار نداشتند، خانواده همسرم از کار من راضی نبودند.

شاگرد هم داشتید؟

نه.

از مراحل کارتان برایمان بگویید؟

چوب هایی با قطرهای مختلف می خریدیم و بعد روی دستگاه خراطی سوار می کردیم و با تیغه می تراشیدیم و صیقل می دادیم.

کمی جزیی تر توضیح می دهید؟

چوب به صورت افقی به دو طرف دستگاه خراطی متصل می شد و همانطور که می چرخید، تیغه روی آن خطوط و تراش ایجاد می کرد و آن را به اشکال مختلف در می آورد. در مرحله بعد بسته به نوع محصول وسط یا کنارش را سوراخ می کردیم. رنگ آمیزی و جلاکاری هم آخرین مرحله کار بود.

محصول کارتان چه بود؟

خرک، چوب نینی(ننو)، گبورگه، لو، دوک نخ تابی، وردنه نانوایی، گوشت کوب، نی قلیان، چوب میان قلیان و ...

خرک به چه کار می آمد؟

خرک همان روروئک امروزی است، تفاوتشان در این است که خرک را به دست بچه های نوپا می دادند تا یاد بگیرند چطور روی پای خودشان بایستند و چگونه راه بروند در حالی که روروئک های امروزی سواری خوردن را به بچه ها می آموزد.

از گبورگه هم بگویید.

گبورگه آلتی است مثل کمان که کشتی گیران با آن در گود زورآزمایی می کنند.

لو چیست؟

یکی از قطعات چرخ های پنبه ریسی.

غیر از خراطی به چه شغل دیگری علاقه داشتید؟

خطاطی را خیلی دوست داشتم شاید اگر درس خوانده بودم الان یک خطاط بودم.

حرفی برای گفتن دارید؟

بیکارم و بیماری اجازه نمی دهد کار دیگری انجام بدهم.

با مسوولان چه صحبتي داريد؟

به هر حال زندگی خرج دارد و کار ما از رونق افتاده است، بیمه ای هم در کار نیست، دولت فكري به حال ما بكند.

چند تكه چوب، چند تایی گوشت كوب و ميانه قليان و دوک و وردنه اینجا توی این دکان کوچک دارند گرد غریبی می خورند و هیچ خریداری ندارند. خراطی که از رونق افتاد عباس عمو کازرون هم بیمار شد و افتاد گوشه مغازه و حالا هر روز صبح فقط به یاد آن روزهای پر رونقی که چرخ دکانش می چرخید و چرخ زندگی را می گرداند، کرکره دکان را بالا می کشد و ظهر خسته و کوفته از بیکاری راه می افتد سمت خانه...