نتایج اخلاق منفعت گرا برای ما انسان ها چه بود؟

ارسال در مهم ترین خبرهای استان و کشور

در این نوع اخلاق، هر فعلی که منفعت خود یا اطرفیان را به خطر اندازد، غیر اخلاقی است.
همه انسانها در داشتن احساس مشترکی به نام اخلاق شریکند؛گوهری که می توان آن را به فطرت پاک الهی که در انسانها به ودیعه نهاده و سلسله جنبان تمام وجود "آدمیت" است، نسبت داد.

امین ترین افراد برای نگهداری و صیقل دادن این درّ بی نظیر، انبیا الهی و صالحین و صدیقین بوده اند.درمقابل افراد شریر، حاکمان خونریز و افرادی که خوی حیوانی شان، وجود انسانی آنها را مسخ کرده و به حقوق دیگران تجاوز کرده و همچنین کسانی که دارای رذائل فردی اخلاق بوده اند، ضد اخلاق معرفی شده و در نظر عامه مردم از هر آئین و مذهبی منفور بوده اند.

امروزه، با توجه به پیشرفت علمی بشر و رشد فوق تصور جنبه های حسی علم، در ک ما از اخلاق تفاوت پیدا کرده است.

چون بشر، به ظاهر با کشف بسیاری از مجهولات دوران ماقبل تجدد و با پدید آمدن عصر ارتباطات، اکنون بسیاری از پرسشهای او پاسخ داده شد والبته هزاران پرسش بدون پاسخ نیز پدید امده

است راز و رمز بسیاری از قضایا را علم(science) مکشوف نموده است.

این که، بشر امروز با غرور ادعا می کند چیزی به نام حکمت های اخلاقی باقی نمانده است و هر چه هست ما در "رفتار" اشخاص کشف نموده ایم.پس آن قوانین مقدس و دست نخورده"اخلاق" معلوم شد که فقط برای ترساندن کودک نابالغ عصر ماقبل تجدد بوده و با کشف سلسله علی و معلولی، با کنار زدن نقش مذاهب آسمانی از صحنه زندگی، "اخلاق فضیلت گرا" که نتیجه درک موهوم ادیان و مذاهب گذشته بوده، دیگر جای خود را به مدل اخلاقی دیگری می دهد به نام "اخلاق منفعت گرا".

در این نوع اخلاق، هر فعلی که منفعت خود یا اطرفیان را به خطر اندازد، غیر اخلاقی است.پس اخلاق حکم می کند مبادا فعلی مرتکب شویم تا فردی یا افرادی به واسطه آن ناخرسند یا متضرر شوند.

در این مدل دایره حق و تکلیف خود را می دانیم به هم احترام می گذاریم و همانند گذشتگان از افراد متجاوز به حقوق دیگران به عنوان" ضد اخلاق ها" برائت می جوییم.

البته دایره اخلاقی فقط بین انسانها تعریف شده و سطحی است. ما به هیچ دین و مذهب آسمانی و به

ماورا طبیعه بدهکار نیستیم و کاری هم به "خود سازی"-که امر بی فایده ای می باشد نداریم.

اما اگر همین توازن به هم خورد و یک طرف از همه طرف های متعامل، قدرت گرفت، آنگاه تعریف اخلاق، حق و تکلیف به سرعت دستخوش تغییر می گردد.آنگاه طرف " قدرتمند" قاعده بازی را تعیین می کند.یعنی آن تعادل و دایره حقوق دیگران فقط در ذهن مصداق داشت!!

اکنون در عالم واقع مدرنیته و در حالی که جوامع در فضای تعریف شده " اخلاق منفعت گرا" تنفس می کنند و این مدل به همه جوامع رسوخ کرده این نوع اخلاق چه خدمتی به بشر کرده است؟چه خیانتی به جوامع نموده است؟مهمترین خدمتی که اخلاق منفعت گرا به جوامع کرده، با برداشتن موانع محدود کننده، "لذت بیشتر" را تولید نموده است. حالا همین "لذت بیشتر" که منشاء خواستهای طبیعی انسان است چه نتایجی در برداشته است؟

اکنون در عصر انسان خردمند (!) نتایج واقعی آن درو شده و به دست آمده است.

در صحنه سیاسی کشورها عملی اخلاقی است که "منافع ملی" را بسنجد- هم ملت ها از حکومتها می خواهند و هم شعار دولتمردان است منفعت هر طیفی فقط سرکوب و غارت زیر دستان بوده و به قانون جنگل منتج شده است هر چند که با ساز و کارهایی سازمانهای بین المللی تاسیس شده، اما همه دیده اند که هر گاه اقویا بتوانند با هر بهانه ای امکان حمله به ضعفا را دارند(میراث داروینیسم).

در عرصه اقتصادی، با توجه به توجیه به دست آوردن ثروت با استفاده از توان طبیعی(!)به مسابقه استثمار ضعفا و تخریب محیط زیست منتج شده است.بطوریکه ویرانی محیط زیست و افزایش فاصله فقر و غنا از نگرانیهای تمامی عقلا و بسیاری از مردم عادی شده است.

در زمینه نظامی، کافیست با رشد فناوریهای حیرت انگیز-هزینه های نظامی انسان خردمند امروز را با هزینه های بهداشت، آموزش، خدمات عام المنفعه و غیره مقایسه کنیم!

انسان امروزی یاد می گیرد چگونه هدفمندانه و هوشمندانه قدرت کشتار بشر را-بدون هیچ محدودیت اخلاقی-بالا بَرَد.امروزه، ترومن آنچنان بی گناه و ضد "خشونت" است که نرون، آتیلا، چنگیز و تیمور خشن و بی رحم(!!)

در زمینه هنر، قبا و چارقد حیا همراه رمز زدایی از دین از تن آدمها در آمده و برهنگی به عنوان محور زیباشناختی هنر، سوژه لذت و هنرمندی انسان دوران ما شده است. چشم ها و گوش ها از نتایج هنر بشری خسته شده اند و مجال هیچ استراحتی نمی یابند.هنر برای لذت بیشتر، سرگرمی و از طرفی کسب " سود بیشتر " است. تعالی در هنر مرده است.عشق به خاک افتاده و هم جنس بازی برخلاف اصول اساسی طبیعی مرد و زن برای خود هنری است!!

در صحنه خانواده اخلاق سودا گر، نقش زن و مادر را دگرگون گرده است. فردگرایی، به هم زدن بنیان خانواده و از بین رفتن لذتهای بسیط، ولی عمیق کانون خانواده، عاطفه بین اعضای خانواده را به شدت به بحران تبدیل کرده است.چون گل لطیف خانواده زن تبدیل به ماشین پول شده است!

و فرد امروز دچار بحران هویت، ناآرامی درون، اشتهای سیری ناپذیر برای کسب لذت و سود بیشتر، افزایش بیمارهای صعب العلاج جسمی، روحی و روانی و در نتیجه پایان بی معنایی خواهد بود.

که مطمئنا"این مصائب، فقط گوشه کوچکی از نتایج دهشتناک این نظریه ضد انسانی بوده اند.

اینجاست که بشر ظلوم و جهول با تغییر مسیر از حرکت فطری خود، در حالیکه روبه سوی تعالی و انسان کامل شدن داشت، با پشت سر نهادن نصایح متخلقین بزرگ الهی، عمدا" و سهوا" خود را به پرتگاه حیوانیت سوق داد؛موجودی که می توانست خود و هم دیگران را رشد دهد، با نگاه به لذائذ حیوانی، خوی سبعیت خود را تقویت نموده و تا برای گوهر اخلاق فضیلت گرای انسان بدل بد ترکیبی به نام اخلاق منفعت گرا پیدا کند و با آن بتواند درد گم شدن آن گوهر ناب را فراموش کند که صد البته فطرت پاک او بیدار خواهد شد و از لجنزار ضد اخلاق بیرون خواهد آمد.

اخلاق منفعت گرا برای انسان، بهشت دنیایی هم نیاورد.