پيشنهادي براي تغيير تعطيلات رسمي (بخش دوم)
در بخش اول این نوشتار، ضمن بررسي آسيبهاي تعطيلات در ايران و برشمردن دو اشکال مهم آن يعني پراکندگي و تعطيلات غيررسمي، بر اين نکته تأکيد شد که معضل تعطيلات در ايران نه پرشماري آن بلکه بيضابطگي آن است و بر همين اساس پيشنهادهايي با رويکرد تمرکز در تعطيلات و حذف تعطيلات غير رسمي ارائه شد.
در بخش دوم (و پاياني) به بررسي تعطيلات پايان هفته و همينطور تعطيلي مراکز آموزشي ميپردازيم.
اما قبل از آن با توجه به واکنشهاي مختلف به پيشنهادهاي بخش اولِ اين نوشتار ضمن تشکر از نظرات مطروحه، نکاتي گوشزد ميگردد:
1. تعطيلي يک مناسبت، يک راهکار عرفي و قراردادي به منظور پاسداشت و تکريم آن مناسبت بوده و فيالنفسه فاقد اصالت و ارزش است. به طور مشخص در مناسبهاي مذهبي آنچه اصالت داشته و مورد تأکيد پيشوايان ديني ماست «درک فلسفهي آن مناسبت» و «عمل به مناسک و فرائض مربوط به آن» است. البته در اعياد و سوگواري ائمهي اطهار(س) نيز «رعايت آداب و شؤون شادي و حزن» هماهنگ با پيشوايان ديني از نشانههاي مذهب ما شمرده شده است. بر همين اساس حتي اگر اشتغال به کسب و تجارت در ايام حزن و سوگواري را ناشايست بدانيم اين امر به هيچ عنوان به معناي بهتعطيلي کشاندن امور جاري کشور در اين ايام نيست. توجه داشته باشيم کهدر تاريخ صدر اسلام و زمان حکومت رسول گرامي اسلام(ص) نيز هيچ نشانهاي دال بر بهتعطيلي کشاندن امور مسلمين در مناسبتهاي ديني وجود ندارد. از سوي ديگر آيا در حال حاضر تخصيص تعطيلي براي تنها برخي اعياد و سوگواريهاي مذهب تشيع بهمعناي بيحرمتي و بيتوجهاي به ساير معصومين(س) است؟! بنابراين صبغهي ديني دادن به تعطيلات رسمي کشور و بهنوعي تقديس بيمورد آن فاقد پشتوانهي ديني است.علاوهي بر آن در کشوري که امروزه بيش از هر چيز به مجاهدت اقتصادي و تلاش مضاعف براي توسعه و پيشرفت نياز دارد، تعطيلي مفرط کشور حتي با نيت تکريم مناسبتهاي مذهبي نارواست.از سوی دیگر قياس تعطيلات اعياد ايران با برخي کشورهاي مسلمان منطقه (که توزيع کار و ثروت در آنها تفاوت ماهوي با ايران دارد) معالفارق است واز همه مهمتر اينکهدر حال حاضر مصلحتِ تقويت و توسعهي ايران اسلامي به عنوان امالقراي اسلام از هر مصلحتي بالاتر است.در نظامي که بر اساس فقه پويا و متعالي شيعه، امکان صدور جواز تخريب و تغيير مکان يک مسجد بر اساس مصالح مهمهي مسلمين و يا تعطيلي موقت برخي واجبات بر اساس اضطرار،توسط ولي امر مسلمين وجود دارد، تغيير و تعطيل يک مصلحتِ مستحب جاي خود دارد. کوتاه سخن اينکه: اگر در کشوري که با معضل پراکندگي و بيضابطگي در تعطيلات خود مواجه است و نياز مبرم به توسعه فزاينده دارد، ارادهاي براي ساماندهي تعطيلات وجود داشته باشد، در ميان خيل تعطيلات متنوع و پراکندهي مذهبي مشتمل بر ولادتها، وفاتها، شهادتها و اعياد ديني و مذهبي، اولويتو چارهي کار چيست؟ ... به نظر ميرسد جواب آن روشن است! البته همانگونه که در بخش اول اين نوشتار نيز اشاره شد، هدف نه حذف تعطيلات بلکه ساماندهي آن است که در جاي خود منطق آن به صورت مفصل تشريح شد.
2. فرهنگ غني ملي ما سرشار از باورهاي ارزشمندي است که هر کدام از آن مايهي مباهات و افتخار فراوان است. بهعنوان مثال: انتخاب آستانهي بهار و روز نو شدن طبيعت به عنوان مبدأ تحويل سال يکي از افتخارات بيبديل کشور ايران (و برخي از کشورهاي همفرهنگ با ايران) است که مفهوم تحول و نوشدن را به زيبايي در خود جاي داده است؛ در کنار آن هزاران ويژگي ممدوح فرهنگ ايرانيان همگي حاکي از اين است که شايستگيهاي فرهنگ ايرانيان فراوان است اما اين موضوع هرگز به معني بلااشکال بودن تمامي مختصات فرهنگي ايرانيان نيست! اعتقاد به بيعيبي فرهنگ ايرانيان به اندازهي بياعتقادي به فرهنگ کشورمان مضر است. ملتي که خود را از هر انتقاد و ايرادي مصون بدارد، راه بالندگيرا بر خود بسته است. اتفاقاً کسي که خوبيها و بديهاي يک فرهنگ را جملگي در يک کاسه ميريزد و در يک جرعه مينوشد معلوم است که خوبيهاي آن را هم بهدرستي درک نکرده و طعم خوش آنرا نچشيدهاست. ما ميتوانيم لجوجانه باور خود به نحوست 13 فروردين را در پشت عنوان پرطمطراق روز طبيعت پنهان کنيم و در همان روز به دل طبيعت رفته و بر اساس يکي ديگر از عادات زشتمان، طبيعت زيبايمان را با تلي از زباله نابود کنيم و کماکان خود را روشنفکر، طرفدار طبيعت و معتقد به باورهاي ملي تصور کنيم! اما واضح است که اين تصورات هيچکدام نه به غناي فرهنگ ما کمک ميکند و نه خدمتي به طبيعت به شمار ميرود. اگر ما علاقهمند به طبيعت و زيبايي آن هستيم (که هستيم) چرا بايد اين مفهومِ زيبا را بر يک باور خرافي بنا نهيم. انتخاب يک روز به عنوان روز طبيعت اتفاقاً کار شايستهايست بهشرط آنکه اولاً لجاجتي بر مصادف کردن آن با روز 13 فرودين نداشته باشيم، ثانياً آن را به روز نابودي طبيعت تبديل نکينم! خلاصه اينکه: يکي از وظايف حکومت مبارزه با باورهاي جاهلانه و تفکرات خرافي است. همانگونه که با رمالي، خرافهپرستي، فالبيني و ... مبارزه کرده و هرگز سعي نميکنيم با تغيير نام آن، زشتيموضوع را پنهان کنيم، بايد با باور خرافي نحوست عدد 13 نيز مبارزه کنيم. شايد همانگونه که براي مبارزه با باور غلط «صبر» در زمان عطسه، بايد «عجله» کنيم! لازم است، براي مبارزه با باور نحوست 13 نيز روز طبيعت را به يک روز ديگر (مثلاً اولين جمعهي فروردين) تغيير دهيم.
3. با توجه به اينکه يکي از رويکردهاي ساماندهي تعطيلات، حذف تعطيلات غير رسمي است، شايد لازم باشد تعطيلات ايام عيد نوروز با لحاظ همپوشاني با روز عيد، به گونهاي تنظيم شود که پايان اين تعطيلات همواره با روز پاياني هفته همراه بوده تا امکان افزايش غيررسمي تعطيلات نوروز عملاً منتفي شود.
***
... و اما تعطيلات پايان هفته:
آنگونه که در آموزههاي ديني تأکيد شده است، يک روز را بايد به سه قسمت تقسيم کرد که يک قسمت به کار، يک قسمت به استراحت و تفريح (لذت حلال) و يک قسمت به عبادت اختصاص يابد. سؤال مهمي که بر اساس اين تقسيمبندي به ذهن ميرسد اين است که اگر استراحت هر روز در همان روز منظور شده است پس فلسفهي تعطيلي جمعه چيست؟ پاسخ اين است که بر خلاف تصور غالب، روز جمعه روز جماعت است و نه روز تعطيل! يعني پس از 6 روز پرداختن به امور شخصي و کسب و تجارت، روز جمعه را به امور اجتماعي و جماعت مسلمين بپردازيم! در سورهي مبارکهي جمعه نيز به تعطيل کردن کسب و تجارت در هنگام نماز جمعه (که آن هم خود يک تکليف جمعي است.) اشاره شده است. بنابراين تنها تفاوت روز جمعه با ساير ايام هفته تفاوت تکاليف در اين روز با ساير ايام هفته است و نه تعطيلي و بيمسؤوليتي. بنابراين در مييابيم که حتي تعطيلي جمعه به شکل امروزين آن نيز چندان صبغهي ديني نداشته و بيشتر ناشي از يک قرارداد اجتماعي در جوامع اسلامي است (از اين گزاره در جاي خود استفاده خواهيم کرد.).
اما آنچه که مسلم است اين است که فرايند کار و استراحت در جامعهي امروزي به دلايل مختلفي دستخوش تغيير و تحول شده است. به طور مثال بر خلاف جوامع گذشته در ساختارنظامهايمدرن امروزي، با تأسيس نهاد دولت، امورات اجتماعي آنچنان گسترده است که پرداختن بدان ديگر در انحصار روز خاص و يا گروه خاصي نيست. بنابراين بسياري از افراد، وظايف و مسؤوليتهايشان صرفاً در قالب خدمات اجتماعي تعريف شده و مفهوم کار و تلاش آنها با پرداختن به امورات شخصي کاملاً متفاوت است. از سوي ديگر در کلانشهرها، فرايند حضور در محل کار و برگشت به خانه و مشغلههاي روزانه آنچنان طولاني و زمانبر شده است که تعادل بين کار و استراحت را بهکلي بر هم زده است. با اين حساب روشن است که در جامعه امروزي لازم است راهکارهاي مناسبتتري را تنظيم و چرخهي کار و استراحت را مجدداً تدوين کنيم.
همانگونه که اشاره شدتعطيلي روز جمعه، با مفهوم مصطلح و امروزين آن،دقيقاًمعادل تعريف ديني آن نيست. درواقع جوامع اسلامي به منظور تدوين ساختار جديد کار و استراحت، روز جمعه را به عنوان روز تعطيل انتخاب کردهاند که البته با توجه به تعريف ديني اين روز، بهترين انتخاب بوده است. ولي بايد دقت نماييم که کارکرد فعلي جمعه را نه به عنوان يک باور ديني بلکه به عنوان يک قراداد اجتماعي در جوامع اسلامي نگاه کنيم. با اين رويکرد تغيير در شمارگان روزهاي تعطيل، متناسب با شرايط جامعهي امروزي، ميتواند راهکاري براي بهسامان رساندن برخي مشکلات جامعهي امروزي باشد؛ هرچند لازم است چرخهي هفتروزهي هفته با توجه به پشتوانهي ديني و يافتههاي علمي امروزين به عنوان بهترين الگوي فرايند کار و استراحت و در کنار آن «جمعه» به عنوان نماد تعطيلات مسلمين کماکان جايگاه خود را حفظ نمايند.
با اين حساب اگرچه 6 روز کار و استراحت و يک روز پرداختن به امور اجتماعي کماکان مطلوبترين راهکار توزيع کار و استراحت در طول هفته بوده و هنوز هم براي جوامع کوچک و بسيط بهترين الگو بهشمار ميرود وليکن تمرکز کار و تلاش در 5 روز هفته و تجميع استراحت در دو روز ديگر(خواه پنجشنبه و جمعه و خواه جمعه و شنبه) در شرايط کنوني کلانشهرها و زندگي مدرن شهري به بهرهوري بيشتر کمک خواهد کرد، چرا که اولاً: نيرو و هزينههاي ناشي از آمد و شد به محل کار، مشکلات ناشي از ازدحام جمعيت و ... در يک روز از هفته را حذف ميکند؛ ثانياً: با فراهم سازي امکان جبران کمبود استراحت، رسيدگي به امور شخصي و عبادات هفتگي در پايان هفته، شادابي و انگيزهي نيروي کار را افزايش ميدهد.
در همين جا اشارهي به اين نکته ضروريست که تجميع ساعات کار در 5 روز از هفته به معناي کاهش ساعت کار نيست؛ اگر چه همواره بايد مراقب باشيم که افزايش بهرهوري را با افزايش ساعت کار اشتباه نگيريم.
***
تعطيلات مراکز آموزشي
شايد بزرگترين معضل تقويم آموزشي کشور مصادف شدن تعطيلات نوروز در بدترين زمان ممکن با ايام تحصيل است. زماني که مدارس کشور ماههاي پاياني سال تحصيلي را ميگذرانند به يکباره با تعطيلات نوروز مواجه ميشوند که نه نام تعطيلات بينالتحصيل را ميتوان بر آن نهاد و نه فايدهاي بهلحاظ افزايش بهرهوري تحصيلي براي آن ميتوان متصور بود. با پايان تعطيلات نوروز نيز در حاليکه که دانشآموزانبهتازگي و مجدداً با محيط تحصيل خو گرفتهاند سال تحصيلي پايان مييابد! ... در مراکز آموزش عالي نيز همين فرايند با وضعيتي بهمراتب بدتر رخ ميدهد.
بدون شک هدف مبدعين تقويم تحصيلي کشور، که با دو پارچه کردن سال تحصيلي، نظام آموزشي را مفصلاً به زحمت انداختهاند، فرار از تابستان و استفاده از ساير فصول براي تحصيل بوده است؛ اما معلوم نيست در کشور چهار فصل ما،زحمت تحصيل در زمستان يخبندان برخي مناطق، کمتر از تحصيل در تابستان برخي ديگر از مناطق باشد. کما اينکهدر فصل زمستان نيز بهکرات شاهد تعطيلي مدارس مناطق سردسير بهدليل سرما و يخبندان هستيم.از سوي ديگر امکانات و فضاي آموزشي کشور در حال حاضر قابل قياس با ساليان گذشته (که لابد تحصيل در تابستان طاقتفرسا بوده است.) نيست. ضمن آنکه سال تحصيل همواره ترکيبي از دو سال شمسي بوده که تبيين مبدأ و پايان آنهمواره با دشواريهايي همراه بوده است. با لحاظ ايرادات فوق شايد لازم باشد در تقويم تحصيلي کشور يک تجديد نظر جدي صورت پذيرد.
با اين اوصاف به نظر ميرسد يکپارچهسازي سال تحصيلي در يک سال شمسي و جلوگيري از همپوشاني با تعطيلات نوروز ميتواند راهکاري براي خلاصي از اين معضلات باشد. به طور مشخصاگر سال تحصيلي از ابتداي ارديبهشت ماه شروع شده و تا انتهاي ديماه پايان پذيرد. علاوهي بر آنکه سال تحصيلي به دليل برخورد نکردن با تعطيلات نوروزي به دو بخش شديداً نامتقارن تقسيم نميشود، با تعريف دقيق ابتدا و انتهاي سال تحصيلي امکان سوءاستفاده و افزايش تعطيلات غير رسمي (که بهصورت اجتنابناپذير در ايام نوروز رخ ميدهد) نيز از بين خواهد رفت.
در مراکز آموزش عالي نيز همين رويه ميتواند پياده شود، بدين ترتيب که: نيمسال اول از ابتداي ارديبهشتماه تا 15 شهريورماه و نيمسال دوم پس از 15 روز از ابتداي مهرماه تا 15 بهمنماه تعيين شود. البته همزمان با تعطيلي دو هفتگي بين دو نيمسال، مدارس کشور نيز ميتوانند به عنوان تعطيلات ميانسالاز اين تعطيلي استفاده نموده و امکان تنفسي کوتاه براي دانشآموزان در ميانهي تحصيل فراهم شود. با اين شيوه دو ماه پاياني سال و ماه اول سال نو به عنوان تعطيلات ساليانهي مراکز آموزشي منظور خواهد شد.