«فاطمه»؛ مشكاتي كه در بر دارنده نبوت و ولايت است
مفسران در تفسير آيه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ...» بيان ميكنند كه؛ «خداوند» مخزن نور، «پيامبر» مصباح عالم، «اهلبيت» چراغ هستي و «فاطمه» مشكاتي است كه نبوت و ولايت را با تمام اوصافشان در بردارد.
با توجه به فرا رسيدن سالروز ولادت حضرت زهراي مرضيه سلامالله عليها، گروه آيين و انديشه خبرگزاري فارس در ادامه سلسله نشستهاي خود در سال جاري به برگزاري نشستي با موضوع «بررسي عصمت و علم لدني حضرت زهرا(س)» اقدام كرد. در اين نشست كه در مؤسسه علميـفرهنگي دارالحديث قم برگزار شد؛ حجتالاسلام «اميرحسين ملكپور» محقق دانشنامه فاطمي و حجتالاسلام «حميد احمدي جلفايي» نويسنده كتاب صحيفه فاطميه حضور داشتند كه مشروح آن در پي ميآيد.
* آيا حضرت زهرا سلامالله عليها هنگام تولد داراي علم لدني بودند؟ اگر قايل به علم لدني ايشان باشيم، آيا دلايل متقني براي ارائه داريم؟
ـ حجتالاسلام ملكپور: علم حضرت نه تنها از دوران كودكي، بلكه قبل از خلقت ايشان بوده است. در روايتي در كتاب «كافي» جلد 1 صفحه 460، كتاب «علل الشرايع» ص 179 به نامگذاري حضرت به نام «فاطمه» اشاره دارد. امام باقر عليهالسلام روايتي ميآورد كه وقتي بيبي سلام الله عليها متولد شدند، خداوند يك ملكي را فرستاد (و اوحي الي الملك)؛ از اين جمله بر ميآيد كه نامگذاري حضرت زهرا با وحي الهي همراه بوده است. در ادامه روايت داريم كه به ملك وحي ميشود كه زبان پيامبر را گويا كند، (فطماها فاطمه) نامش را فاطمه ميگذارند كه از زبان خداوند ميفرمايد: «إنّي فطمتك بالعلم و فطمتك عن الطّمت»؛ من تو را با علم امتياز دادم كه از بقيه افراد جدا شود. «فطمتك» به معناي بريده شده، جدا شده و در اينجا به معناي «امتياز داده شده» است.
-----------------------------------------------------------------------
علم فاطمه(س) در عالم ميثاق به ايشان اعطا شده است
-----------------------------------------------------------------------
خداوند به حضرت زهرا سلامالله عليها به خاطر خيري كه به ايشان داد، يك امتيازي داد و آن علمي است كه به حضرت زهرا سلامالله عليها داده شد، به غير از علمي كه به حضرت آدم(ع)، موسي(ع) و نوح(ع) اعطا شد، اين علم حضرت فاطمه، علم به خصوصي است كه ما تعبير ميكنيم كه حتماً «علم لدني» است، علمي كه حد و حدودش در برخي روايات بيان شده. اين علم را به خاطر اين به ايشان داد كه از نجاسات ماهانه زنانه پاك باشد، بعد امام باقر عليهالسلام قسم ميخورند كه؛ «واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارك و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالميثاق»، خداوند اين خانم را به واسطه علم و به خاطر طهارتي كه به ايشان داد، امتياز داد.
در اين روايت، عصمت حضرت سلامالله عليها در عالم ميثاق هم برداشت ميشود. علامه مجلسي از اين روايت استفاده كرده كه از كودكي به حضرت علم لدني و عصمت دادند، اما امام باقر عليهالسلام قسم ميخورند، كه اين علم را به فاطمه مرضيه در عالم ميثاق دادند.
عالمي كه خداوند عهد و پيمان گرفته كه گاهي ما يادمان هم نيست و قرآن در سوره «يس» تذكر ميدهد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ». خداوند تذكر ميدهد: يادتان نيست كه با شما عهد و پيمان بستيم كه از شيطان متابعت نكنيد، از من اطاعت كنيد.
---------------------------------------------------------------------------------------------
ارتباط مستقيمي بين برطرف شدن تب و توسل به حضرت زهرا(س) وجود دارد
----------------------------------------------------------------------------------------------
پس اين عهد و پيمانها در عالمي كه به آن «ذر» گفته ميشود. در روايت داريم، وقتي كه حضرت آدم عليهالسلام خلق شد، خداوند ذريه را به صورت ذره از صلبش درآورد و از آنها اقرار گرفت. «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى...»؛ يك عده زودتر گفتند، مانند پيامبر صليالله عليه وآله وسلم و اميرالمؤمنين عليهالسلام و اولادش. بنابراين كسي نميتواند بگويد، چرا آنها پيامبر شدند و ما نشديم، چون كه آنجا كه بايد اقرار ميكردند، نكردند. بعد از آنها، انبياء و شيعيانشان اقرار كردند، برخي ديگر اقرار نكردند و انكار كردند كه آنها دشمنانشان بودند.
منتها اين عالم ميثاق آن عالم نيست، بلكه پيش از عالم ذر است، چون حضرت زهرا عليهاالسلام و اهل بيت عليهم السلام يك خلقت نوراني داشتند و يك خلقت جسماني. عالم ذر براي آن خلقت جسماني بود كه از صلب حضرت آدم عليهالسلام ذره در ميآورند و از آنها اقرار ميگرفتند.
* ماجراي خلقت حضرت زهرا عليها السلام از ميوه بهشتي چيست؟ آيا صحت دارد؟
حجتالاسلام ملكپور: در روايتي وجود دارد كه در حد تواتر است. كلاً بعضيها درباره ميوه بهشتي ميگويند، سيب يا گلابي يا خرما بوده است. نكته جالب اينكه هر سه ميوه تببر است، «تب» آتشي از جهنم است و گاهي براي ترفيع درجه مؤمنين و يا كاستن از گناه گناهكاران بر فرد عارض ميشود.
نكته قابل توجه اينكه دعاي موجود در مفاتيح كه تب را از بين ميبرد، مال حضرت زهرا عليهالسلام است، يعني يك ارتباط مستقيم بين تببر بودن و حضرت زهرا سلامالله عليها وجود دارد، حتي در يك روايت داريم كه وقتي امام باقر عليهالسلام تب ميكردند، از مادرشان حضرت زهرا عليهاالسلام نام ميبردند و آب را روي خودشان ميريختند و تب ايشان برطرف ميشد. حتي دعاي موجود در اين زمينه در مفاتيحالجنان نيز از لسان حضرت زهرا(س) است.
حضرت زهرا(س) 2 هزار سال پيش از خلقت جسماني از طريق ميوه بهشتي، خلقت نوراني داشتهاند. البته اين 2هزار سال «عدد كثرت» است، يعني يا سال شمسي يا هجري و ... تفاوت دارد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
علم حضرت زهرا(س) «ما لم يكن» و قبل از خلقت ايشان و در عالم ميثاق بوده است
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
اينجا از روايت ديگري هم استفاده ميكنيم. در رابطه با علم حضرت زهرا عليهالسلام كه حد و حصر ندارد و در رابطه با عصمت ايشان روايتي در صفحه 54 «عيون المعجزات» وجود دارد كه عمار ميگويد: عليبن ابيطالب عليهالسلام را ديدم كه بر فاطمه وارد شد، چون چشم فاطمه بر او افتاد، گفت: اجازه ميدهي از گذشته و حال و آينده تا روز قيامت خبر دهم؟ عمار ميگويد: سپس ديدم كه اميرمؤمنان عليه السلام به عقب برگشت و به مسجد رفت و خدمت پيامبر صليالله عليه وآله رسيد، پيامبر فرمود: نزديك بيا! يا ابا الحسن! چون نزديك پيغمبر رسيد، فرمود: تو ميگويي يا من بگويم؟ حضرت امير عليهالسلام عرض كرد: حديث شما و كلام شما بهتر است و آن گاه پيامبر جريان را بيان كرد. اميرالمؤمنين در ادامه از پيامبر سوال ميكند: آيا زهرا از نور ماست، حضرت رسول ميگويند: مگر نميدانيد از نور ماست؟! اين در حالي است كه حضرت علي عليهالسلام ميداند اما ميخواهد پيامبر بگويند تا عمار هم بشنود و آيندگان از اين حديث بي نصيب نمانند.
بعد عمار ميگويد: اميرالمؤمنين از مسجد خارج شد و من هم با او بيرون رفتم و بر فاطمه وارد شد و حضرت فاطمه(س) از آنچه علي(ع) به پيامبر(ص) گفته بود، خبر داد. بعد حضرت زهراي مرضيه عليهاالسلام به امام علي عليهالسلام خبر ميدهد كه؛ من نوري در عرش الهي بودم، خداوند را تقديس و تسبيح ميكردم، خداوند از نور من درختي نوراني خلق كرد كه در شب معراج، وقتي پدرم به معراج رفت، به ايشان خطاب شد ـبه صورت الهامـ كه به اين درخت نزديك شو و ميوهاي از آن تناول كن. وقتي پدرم از ميوه آن درخت تناول كرد، من در صلبش قرار گرفتم. يعني حضرت زهرا(س) مانند ديگر افراد و فرزندان آدم(ع) در صلب ايشان نبوده است. برخي از روايت استفاده ميكنند كه عالم حضرت زهرا سلام الله عليها، عالم ويژه و به خصوص به غير از عالم ذر بودهاست.
يعني؛ علم حضرت زهرا(س) «ما لم يكن» و قبل از خلقت ايشان و در عالم ميثاق بوده است.
البته اين احتمال است، فقط از اين روايت برميآيد، برخي هم ميگويند، نه چون از صلب پيامبر بوده، ميتوانيم بگوييم، خلقت در همان عالم ذر بوده، اما از اين روايت استفاده ميشود كه ايشان عالم ذر به خصوصي داشته كه وقتي از اين ميوه تناول ميكند، نطفه حضرت زهرا عليهالسلام در صلب پيامبر منعقد ميشود.
پس از اين دو روايت معلوم ميشود كه علم حضرت قبل از خلقت ايشان بوده است.
* درباره عصمت حضرت زهرا(س) چه ادلهاي براي ارايه وجود دارد؟
حجتالاسلام ملكپور: در باب عصمت بي بي دو عالم، به هر حال از آيه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» چنين استنباط ميشود كه طهارت ايشان، يك طهارت خاص است. خدواند در عالم ميثاق به ايشان ميفرمايد: من به تو امتيازي دادم به پاكي از دماء ثلاثه بانوان (حيض، نفاس و استحاضه). هر چند اين روايت به نظر سنگين ميآيد، اما در حد تواتر است. دهها روايت داريم كه براي دختران انبيا مكروه است كه حيض ببينند.
يك روايت علامه مجلسي در «بحارالانوار» جلد 43 صفحه 19 از كتاب «مصباح الانوار» نقل ميكند كه امام باقر عليهالسلام فرمود: فاطمه زهرا چون از هرگونه پليدي و گناه پاك بود، «طاهره» ناميده شد. هرگز فاطمه زهرا خون حيض و يا خون نفاس نديد.
طهارت از هر رجس، از آلودگيهاي نسبي مانند نفاق، شرك، كفر كه در نسب حضرت زهرا به هيچ وجه نبود. در يك كلام ايشان در هيچ يك از رذايل اخلاقي، آلودگي نداشت، به همين خاطر نامش را «طاهره» گذاشتند.
حالاشايد بگوييم دختران انبياء هم اينچنين بودند، اما ايشان يك طهارت ويژهاي علاوه بر طهارت ظاهري هم دارد و حتي هنگام به دنيا آوردن فرزند نيز از آلودگي مبرا بودند.
-------------------------------------------------------------
حضرت زهرا(س) از نجاسات زنانه مبرا بوده است
-------------------------------------------------------------
يك روايت ديگر در كتاب «عللالشرايع» در صفحه 180، «معاني الاخبار» صفحه 364 موجود است كه اميرالمؤمنين از پيامبر ميپرسند: چرا حضرت زهرا(س) را «بتول» ناميديد؟ پيامبر(ص) فرمود: «البتول التي لم تر حمرة قط أي لم تحض ، فإن الحيض مكروه في بنات الأنبياء»؛ بتول آن خانمي است كه هيچ وقت حيض نميبيند و حيض در دختران انبياء مكروه است.
اما در روايت اول كه از امام باقر خوانديم كه فرمود «و الله...» ـ كه سندش بسيار محكم است و در كتاب «كافي» نقل شده است ـ در عالم ميثاق قبل از به دنيا آمدن جسم حضرت صديقه كبري(س)، خداوند ايشان را از نجاسات ظاهري ـكه همه زنها ميبينندـ پاك كرد. اين بر عصمت ويژه حضرت زهرا سلام الله عليها دلالت ميكند، به ويژه آنكه امام باقر عليهالسلام بر اثبات آن قسم ياد ميكند.
* با توجه به اين موارد، به نظر ميرسد كه علم حضرت زهرا(س) به نوعي علمي بالاتر از علم لدني بوده است. زيرا بيان كرديد كه اين علم بالاتر از علم انبياء است.
ـ حجتالاسلام ملكپور: علم لدني، علمي است كه خداوند داده و نميتوان گفت كه بالاتر است.
ضمن اينكه وقتي بيان ميشود علم ايشان از انبيا بالاتر است، پيامبر اكرم صليالله عليه وآله وسلم در اينجا استثناء است. يعني؛ در روايات ديگري ايشان و اميرالمؤمنين استثنا شدهاند. اما اين تعبير علم «ما لم يكن» كه به حضرت زهرا(س) اختصاص داده شده است در باره هيچ معصوم ديگري نديدهام.
----------------------------------------------------------------------------------------
شيعه و سني در اينكه حضرت زهرا(س) جزو اهل كساء بودند؛ اتفاق دارند
----------------------------------------------------------------------------------------
* در اين صورت آيا مشكلي در كفو بودن حضرت زهرا(س) با امام علي(س) به وجود نميآيد؟
ـ حجتالاسلام ملكپور: خير، زيرا ميتوان ثابت كرد كه با دلايلي پيامبر(ص)، اميرالمؤمنين(ع) و اولادش از اين دايره خارج ميشوند.
علامه اميني كتابي به نام «فاطمة الزهرا» دارد كه در اين كتاب ولايت مطلقه حضرت زهرا را اثبات كرده است.
روايتي داريم كه؛ پيامبراكرم در شب زفاف آن حضرت، دست فاطمه را در دست علي گذارده و فرمودند: اي ابوالحسن! اين وديعه خداوند و وديعه رسول او نزد توست. خدا را در نظر داشته باش و نيز علاقه مرا در مورد او در نظر داشته باش! همچنين پيامبر به اميرالمومنين وصايت دارد كه دست فاطمه را در دستان علي قرار داده فرمودند «يا أبا الحسن ... هذه وديعة الله ووديعة رسوله محمد عندك، فاحفظ الله واحفظني فيها»؛ اي علي! فاطمه به خدا قسم امانت الهي و امانت رسول او نزد توست. با حفظ او خدا و رسولش را حفظ نما.
همين سخن دليل كفو بودن از هر لحاظ، از لحاظ علم، عصمت و ولايت است.
البته همانطوري كه بر زهراي اطهر واجب بود كه ولايت اميرالمؤمنين را داشته باشد، بر اميرالمؤمنين نيز واجب بود ولايت فاطمه زهرا را داشته باشد، بنابراين وقتي بعد از ماجراي سقيفه به خانه آمد و ديد كه حضرت علي(ع) زانوي غم بغل كرده و مانند بچهاي در بغل مادر نشسته است، رو به ايشان فرمود: چرا اقدام نميكني؟! اميرالمؤمنين عليهالسلام با اينكه از طرف پيامبر مأمور به صبر بود، با دستور حضرت زهرا قيام كرد، چرا كه امر حضرت زهرا عليهاالسلام براي اميرالمؤمنين واجب اطاعت بود، امام بلند شد و قيام كرد كه مؤذن اذان گفت و علي(ع) فرمود اگر ميخواهي نام پدرت از مأذنه شنيده شود، بايد صبري كني كه ايشان هم امر خود را برداشت.
ـ حجتالاسلام احمدي جلفايي: بايد بين سه موضوع مرزبندي شود: در خصوص «علم»، «عصمت» و يك بحثي كه ممكن است شبهه پيش بيايد، آيا ايشان مطابق علم و عصمت، «امامت» هم داشتند يا خير؟
برخي شبهات كه به ذهن خطور ميكند از اختلاط اين سه مرز است. علم سيد نساءالعالمين يك مبحث جداست، علم لدني است كه ايشان داشته و روايت زيادي وجود دارد كه به غير از پيامبر(ص) علم ايشان از همه انبيا بالاتر بوده است.
اما درباره عصمت و امامت ايشان، ممكن اين شبهه ايجاد شود كه از آنجايي كه ايشان معصوم بودهاند پس امامت و رسالت دارند. اين جاست كه محققان مختلف در بعضي از روايات تصريح دارند به اين مطلب كه؛ موضوع «عصمت» و «امامت و رسالت» دو موضوع جداگانه است و رابطه آنها «عموم و خصوص مطلق» است. يعني همه امامان ما بايد معصوم باشند، كسي كه رسالت و امامت برعهدهاش است بايد معصوم باشد و هر كسي كه به آنها پناهنده شد، مطمئن باشد كه بالاخره رستگار ميشود.
قبل از اسلام هم بانواني داشتيم كه معصوم بودند، اما رسالت و امامت نداشتند، مانند حضرت مريم سلامالله عليها. حضرت فاطمه در تطهير و عصمت با ساير ائمه مشاركت داشته، منتها باري از امامت بر دوش ايشان نبوده است.
در اينجا جمعي از نويسندگان و محققان در كتابهايي كه دستچندم محسوب ميشود، اين قضيه را مطرح و عصمت را با امامت مقايسه كردهاند. به طور كلي دو دليل بر عصمت حضرت زهرا عليهاالسلام مطرح شده و حدود پنج قرينه و شاهد نيز ميتوان بيان كرد.
يك دليل مشهور «آيه تطهير» است: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (آيه 33 سوره احزاب)، البته شأن نزول اين آيه مربوط به ماجراي «كساء» است كه پيامبر، اهلبيت خود را زير كساء جمع كرد و بعد از ماجراهايي كه پيش ميآيد، فرمود: «اللهم، هولاء اهل بيتي»، اينها اهلبيت من هستند و دعا فرمودند كه خداوند اينها را از رجس و پليدي مصون بدارد. خداوند سپس اين آيه تطهير را نازل فرمود.
اجمال قضيه اين است كه اولاً مفسران شيعه به اتفاق كلمه «رجس» را در اينجا «عدمالعصمة» قلمداد كردهاند.
بيشتر منابع اهل سنت و شيعه حضرت زهرا عليهاالسلام را جزو اصحاب كساء و از مصاديق اين آيه شريفه ذكر كردند و با بيش از 20 طريق از جمله «انسبن مالك»، «ابوسعيد»، «واصلبن عطاء»، «ام سلمه»، «عايشه» شهادت دادند كه فاطمه زهرا عليهاالسلام جزو اهل كساء بودند و بعد از آن همه به طرق مختلف از سنيها، از ابنعباس نقل شده كه بارها پيامبر(ص) مقابل خانه حضرت زهرا عليهاالسلام ايشان را جزو اهل بيت معرفي كرده است.
روايت متعدد ديگري از شيعه و سني است كه كسي كه از اهلبيت محسوب ميشوند، به حكم آيه شريفه معصوم است و عصمتش هم ذاتيست. در تفسير كلمه «رجس» هر گونه خطا و لغزش را گفتهاند، حتي برخي از مكتب شيعه استفاده كردند كه عدم عصمت از حضرت زهرا عليهاالسلام دور است. يعني اگر عصمت نداشت، جزو كساء نبودند.
مهمترين دليل عصمت ساير ائمه كه فاطمه زهرا (س) در آن شريك است و ذريه ايشان تا امام زمان عجلالله تعالي فرجهالشريف در آن شراكت دارند، همين آيه تطهير است. هم شيعه و سني در تعيين مصداق اين آيه، حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام را شريك ميدانند.
راويان مختلف اهل سنت نقل كردهاند كه بعد از نزول اين آيه شريفه، پيامبر(ص) هر موقع كه از خانه حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام عبور ميكردند، صبر ميكردند، رو به خانه حضرت ميايستادند و سلام ميكردند و بعد اين آيه شريفه را ميخواندند: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
آيه تطهير و مقايسه حضرت زهرا با حضرت مريم، دو دليل اصلي عصمت زهرا(س) است
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
دليل ديگري كه معصوم بودن فاطمه زهرا عليها السلام استفاده ميشود، اينكه در برخي روايات وجود نازنين حضرت را با حضرت مريم (س) مقايسه ميكنند، حضرت مريم مطابق قول مشهوري كه هم در شيعه و سني است، معصوم بودند.
در اين زمينه يك روايت از امام صادق عليهالسلام در كتابهاي زيادي از شيخ صدوق(ره) نقل شده و روايت جالبي است كه حضرت زهرا را با حضرت مريم مقايسه ميكند.
امام صادق(ع) ميفرمايد: حضرت فاطمه «محدثه» ناميده شده است، چرا كه ملائكه از آسمان بر ايشان نازل ميشدند. اين روايت نيز دليلي بر علم ويژه و عصمت ويژه حضرت است، چنانچه در قرآن كريم آمده است: وَإِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ.
در روايات آمده است: يا فاطمه، إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ؛ «خداوند شما را برگزيده و مطهر كرده است شما را از همه نقصها، شرور و عيبها و گناهان و خطاها. خود فاطمه زهرا عليهاالسلام از گوينده پرسيد كه اين آيه در مورد حضرت مريم عليهاالسلام است و ايشان «نساءالعالمين» عنوان شدهاند، جواب آمد كه؛ «مريم كانت سيدة نساء عالمها»؛ حضرت مريم(س) بين زنان زمان خودش، سيد و سرور بوده است، و در ادامه روايت بيان ميشود كه خداوند متعال فاطمه زهرا عليهاالسلام را بين عموم زنان، از ابتداي عالم خلقت تا قيام قيامت برتري دادهاست.
برتري وجود نازنين فاطمه زهرا عليهاالسلام بر حضرت مريم در «علل الشرايع» جلد 1صفحه 182 حديث اول، «امالي» شيخ صدوق صفحه 176 و صفحه دهم «دلايل الامامة» نقل شده است.
----------------------------------------------------------------------------------
ماجراي «مباهله» يكي از قراين عصمت حضرت زهرا(س) است
----------------------------------------------------------------------------------
حدود 6 قرينه يا شاهد براي برخورداري حضرت زهرا(س) از علم ويژه مطرح شده كه در صورت تحليل بيشتر شايد بتوان برخي از آنها را به عنوان دليل نقلي مطرح كرد.
يك قرينه كه ميتوان براي عصمت حضرت زهرا(س) نقل كرد، ماجراي «مباهله» است. سني و شيعه به روايت مختلف نقل كردند كه حضرت زهرا جزوشان بوده و با تعبير «نساءنا» در قرآن كريم از ايشان ياد شده است. پيامبر همه جمع را اهل بيت خود معرفي كرده و مطابق با اين آيه شريفه، حضرت زهرا(س) معصوم است.
يك روايت از امام علي عليهالسلام در كتاب «عيون المعجزات» ميفرمايد: «نور فاطمة من نورنا»؛ نور زهرا، از نور ماست.
بعضي نويسندگان استفاده خيلي لطيفي از اين روايت كردند و گفتند كه در اين روايت نميفرمايد كه «نورنا من نور فاطمة» كه يك وقت بفرمايد، نور ما اهل بيت از نور حضرت زهرا است، گاهي ممكن است تاويل داشته باشد كه اميرالمؤمنين كه زاده حضرت نيست. منتها اين روايت بر عكسش را روايت ميكند. نور در مباحث عقيدتي و كلاً مبحث فلسفي و مباحث گستردهاي دارد كه ماحصلش اين است كه همان علوم ويژه و عصمت ويژه است.
-------------------------------------------------------------------------------------
قرينه دوم در عصمت حضرت زهرا(س) كفو بودن با امام علي(ع) است
-------------------------------------------------------------------------------------
دليل ديگر؛ كفو بودن اميرالمؤمنين عليهالسلام با حضرت زهرا عليهاالسلام است. هم شيعه و هم سني اين نسبت كفويت را نقل كردهاند. اين روايت، حديث قدسي محسوب ميشود كه خداوند متعال تنها كفو اميرالمؤمنين عليهالسلام را حضرت زهرا عليهاالسلام و تنها كفو حضرت زهرا را اميرالمؤمنين نقل ميكند.
روايت ديگري كه بعضي از نويسندگان از جمله مرحوم «علامه عسگري» از آن استفاده كردهاند «فاطمة بضعة مني» است. پيامبر صليالله عليه وآله وسلم حضرت زهرا عليهاالسلام را قطعهاي از خودش، جزيي از خودش، به منزله قلب در جسد معرفي ميكند. وقتي كه يك مجموعهاي خودش معصوم باشد، قطعاً يك جزيي از آن هم به تبع از ويژگيهايش برخوردار ميشود.
در دسته چهارم روايات، اهلبيت عليهم السلام به عنوان «سفينه نوح» مطرح شدهاند (مثل اهل بيتي، مثل سفينة نوح) كه هر كسي وارد آن شود، نجات پيدا ميكند و هر كه جا بماند، غرق ميشود.
در اين كشتي معاني زيادي نهفته است و در واقع، حضرت زهرا عليها السلام ستوني براي اين كشتي معرفي ميشود. دستهاي از محققان از اين روايت چنين برداشت ميكنند كه وجود نازنين فاطمه زهرا عليهاالسلام بايد از يك عصمت ويژهاي برخوردار باشند تا براي تمام بيانات، سيره و رفتار ايشان يك چنين جايگاه ويژهاي را قايل شد.
در يك روايت ديگر رسول اكرم صليالله عليه وآله وسلم ميفرمايد: «اَوَّلُ شَخْص يَدْخُلُ الْجَنَّةُ فاطِمَةُ». در «مناقب» ابن شهرآشوب آمده و جالب اينجاست كه ذهبي در «ميزان الاعتدال» ـكه جزو منابع اهل سنت استـ اين روايت را نقل كرده كه نخستين شخصي كه وارد بهشت ميشود، حضرت فاطمه عليهاالسلام است.
در برخي روايات مراد از اولين شخص را اولين زن دانستهاند. حتي اگر اين روايت را بپذيريم، به دليل اين كه اعتقاد داريم برخي بانوان قبل از اسلام معصوم بودند و بر اساس اين روايت، حضرت زهرا عليهاالسلام پيش از آنها وارد بهشت ميشود، بنابراين اين خود ميتواند يك شاهد و قرينهاي براي برخورداري ايشان از يك عصمت ويژه باشد.
-----------------------------------------------------------------------------------
حضرت زهرا(س) مشكاتي است كه هر دو نور نبوت و ولايت را دارد
-----------------------------------------------------------------------------------
* برخي مطرح ميكنند كه حضرت زهرا(س) داراي جايگاه «نبوت» است. چگونه ميتوان اين موضوع را با توجه به خاتمالنبياء بودن پيامبر(ص) مطرح كرد؟
ـ حجتالاسلام ملكپور: امام خميني(ره) در جايي به اين مضمون ميفرمايد كه؛ اگر بنا بود بعد از رسولالله ـكه خاتمالانبياء استـ باز هم پيامبري بيايد، آن پيامبر «زهرا» بود چرا كه ملك به ايشان نازل ميشد، همچنين طبق آيه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ» از سوره مباركه نور، زهرا سلامالله عليها داراي نور نبوت و نور ولايت هستند.
در روايتي امام علي عليهالسلام ميفرمايد: نور زهرا از نور ماست. اينكه دقيقاً «نور» در اين روايت چه بوده است، ما نميدانيم و گاهي به حالت معنوي و علم تعبير شده است.
در كتاب «كافي» جلد 1 صفحه 195 ـكه از معتبرترين كتابهاي شيعه استـ و نيز تفسير «قمي» جلد 2 صفحه 102، «مشكاة» را به «حضرت زهرا» تفسير كردهاند.
«مشكاة» به ظرف شيشهاي ميگويند كه چراغ را داخل آن ميگذاشتند. چيزي شبيه گردسوزهاي قديمي و يا چراغهاي زنبوري.
خداوند در اين آيه مخزن نور معرفي شده است (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ). «مصباح» به «پيامبر» تفسير شده و تكتك اعضاي چراغ به اميرالمؤمنين و اولادش تفسير شده است تا اينكه به عبارت «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ» ميرسد كه به نور امام زمان تفسير شده است و همه مفسران در اين متفقند كه خدا با نور امام زمان بشر را هدايت ميكند. بنابراين مشكاة چيزي است كه در بردارنده نبوت و ولايت با تمام اوصافش است.
در همين رابطه، روايتي از پيامبر(ص) وجود دارد كه ميفرمايد: «من و علي يك نور بوديم كه به صلب عبدالمطلب رسيديم. سپس نور نبوت به عبدالله و نور ولايت به ابوطالب رفت» و سپس ادامه ميدهد: «زهرا(س) هر دو نور را دارند».
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مراد از جايگاه نبوي حضرت زهرا(س) پيامبري نيست، بلكه آن شأنيت و علم ويژه ايشان است
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* قايلشدن نبوت و ولايت براي حضرت زهرا (س) نوعي از غلو يا الحاد نيست؟!
ـ حجتالاسلام ملكپور: حد و مرز مشخص شده است و چنين نيست كه حضرت زهرا(س) از قدرت نبوت و ولايت خود استفاده كرده باشند و بنا هم نبوده كه استفاده كنند. خاتمالانبياء حضرت محمد(ص) است و قرار نيست بعد از ايشان پيامبر ديگري بيايد. ضمن اينكه حجت از ايشان ساقط شده است، زيرا در زمان حضورشان پيامبر بر ايشان نبوت داشته و پس از حضرت محمد(ص) نيز اميرالمؤمنين علي(ع) بر ايشان ولايت داشته است.
ـ حجتالاسلام احمدي جلفايي: براي غلو، محدودههايي مشخص شده است و هنگامي كه ميگوييم حضرت زهرا(س) داراي نور نبوت و نور ولايت بودند بدين معناست كه ايشان ظرفيت آن را داشتهاند، يعني يك نوعي از ويژگي كه بالقوه بوده و نيازي نبوده است كه به فعليت برسد.
مراد از جايگاه نبوي حضرت زهرا(س) پيامبري نيست، زيرا محمد مصطفي(ص) خاتم الانبياء است و قرار نيست بعد از ايشان پيامبري بيايد. بنابراين اگر در جايي روايتي در باره ماهيت نور، عقل و علم ائمه و حتي ماهيت بحث وحي صورت گرفته، مراد آن شأنيت و علم ويژه حضرت زهرا(س) است. ضمن اينكه ارتباط مخلوق با خالق درجات مختلفي دارد و الهام، القا و وحي با يكديگر متفاوت هستند.
وقتي ميگوييم حضرت فاطمه زهرا(س) از نور ويژهاي برخوردار هستند؛ اينطور نيست كه بگوييم چون امامت و رسالت نداشتند، وظيفه تبليغي هم نداشتهاند. گاهي وقتها پيامبر اكرم در برخي موضوعات مردم را به دخترشان فاطمه زهرا ارجاع ميدادند، منتها ادلهاي كه به دست ما رسيده آنقدر نيست كه بگوييم علم ايشان بالاتر از فرزندانشان بوده و اينكه در مقايسه با اميرالمؤمنين و پدرشان و انبياي گذشته چقدر بوده است. بشر عادي از فهم و درك اين رتبهبندي عاجز است.