شخص مسئلهدار احمدينژاد را سحر کرده است
هفته نامه شما بخش هاي مهم سخنان آيت الله مصباح يزدي رئيس موسسه آموزشي امام خميني خطاب به اعضاي حزب موتلفه اسلامي را انتشار داده است. آيتالله مصباح يزدي تاكيد كرده است:
* بسياري از محاسبات و معادلات هم اقتضائات خاصي داشتند كه عملي نشدند، ولي به هر حال تقدير الهي و برخي اقتضائات ظاهري بهگونهاي شد كه كسي روي كار آمد كه كمتر كسي پيشبيني ميكرد بيايد. يادم هست يكي از سياستمداران كهنهكاري كه سابقه بسيار طولاني در انقلاب دارد، در همين مؤسسه به من گفت: "اين شخص اگر رأي بياورد، بيش از 500 هزار تا نخواهد بود. فكر بيشتر از 500 هزار تا را نكن. " اين حرف متعلق به كسي است كه اگر بخواهيم در اين كشور از5 نفر متخصص مسائل سياسي نام ببريم، حتماً يكي ايشان است، ولي قضيه جور ديگري شد.
* برتري ايشان نسبت به بقيه رقبا نسبي بود؛ آن هم در بعضي از مسائل كه البته مسائل حساسي بودند. بعد هم در عمل ثابت شد كه اين برتري خيلي چشمگير است. تأييدات مقام معظم رهبري و تعبيراتي كه ايشان در باره اين دولت به كار بردند، در تاريخ ميماند. ايشان فرمودند از اول مشروطيت تا به حال چنين دولتي سر كار نيامده است و تعبير بسيار بلندي است. بالاخره كارهاي عظيمي انجام شدند كه دوست و دشمن به آنها اعتراف دارند، ولي فراموش نكنيم كه اينها هيچكدام دليل مطلق بودن يك فرد نميشوند و ممكن است او هم اشتباه كند.
*بعد كه نقطه ضعفهايي در بعد فكري و ارزشي ظاهر شدند، قضاوتهاي مختلفي اظهار گرديدند. بعضيها گفتند اين فرد اصلاً از اول منحرف بود و اينها همه كلك و اين شعارها را براي فريب مردم بود. كسان ديگري در نقطه مقابل گفتند همين الان هم دارد راست ميگويد و اشتباه نميكند. قضاوتهاي ديگري هم بينابين بود، ولي كمكم چيزهايي ظاهر شدند كه اصلاً قابل توجيه نيستند و هيچ منطقي آنها را تأييد نميكند. نه برهان عقلي تأييد ميكند، نه دليل شرعي و نه اقتصادي و نه كار سياسي است.
* اينكه آدم جوري رفتار كند كه نزديكترين دوستان و صميميترين همكارانش هم آزرده و با او مخالف شوند و توي روي او بايستند، اين رفتار براي يك سياستمدار در هيچ منطقي پذيرفته نيست. سياستمداران، دشمنان صريحشان را هم يكجوري نگه ميدارند كه روزگاري از آنها استفاده كنند. آن وقت انسان با صميميترين دوستانش طوري برخورد كند كه انگار دارد با دشمنانش برخورد ميكند، آن هم با رفتارهاي سبكي كه در عزل بعضي از وزرا شد. آن وقت اين سئوال مطرح شد كه اين رفتارها اصولاً چگونه با منش اين شخص سازگارند؟ بهره هوشي اين شخص به تصديق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شيفته يك شخص عادي ميشود؟ آن هم شيفتگياي كه چنين حركات نامعقولي از او سر بزند! يك وقتي به برخي از دوستان نزديكم گفتم كه بيش از 90 درصد معتقدم كه او سحر شده است! اين وضعيت ابداً طبيعي نيست.
*هيچ آدم عاقلي چنين كارهائي نميكند، مگر آنكه اختيار از او سلب شده باشد. اين كارها هيچ توجيهي ندارند. يك وقت كسي اشتباهي ميكند، آن وقت هرچه او اشتباه ميكند، اين فرد ميآيد و توجيه ميكند! كسي كه ده تا دوست دارد، 9 تا دوستش را ميگذارد كنار و كارهاي دهمي را توجيه ميكند! آيا اين يك كار عاقلانه است كه انسان دائماً به آن 9نفر اعتراض كند و حتي يك بار هم به آن دهمي اعتراض نكند؟ چطور همه اشتباه ميكنند و كنار زده ميشوند، اما اين يكي ميشود مطلق و هرچه ميگويد درست است؟ اين قضيه اصلاً توجيه ندارد، اما گفتن اين حرفها عوامانه است و كاري است كه پيرزنها ميكنند. زن و شوهرها سر هر قضيهاي كه دعوا ميكنند، ميگويند جادو شده[خنده حضار]. حرف عاميانهاي بود كه بگوييم لابد او را جادو كردهاند. حرفي نبود كه بشود همه جا زد، مضافاً بر اينكه ما خودمان هم اهل اين كارها نبوديم. نه پدرمان جادوگر بود، نه خودمان اين كاره بوديم.
*بعد روي كارها و حرفهاي شخص جنجالآفرين حساس شديم، ديديم خيلي حرفهاي بوداري است و اصلاً حرفهاي سادهاي نيست. بنده روز به روز احساس كردم كه خطر بسيار عظيمي در اين جريان، نهفته است و تلاش زيادي در اين راه شده. عقلم نميرسيد كه آيا هيپنوتيزم است، سحر است، ارتباط با مرتاضين است؟ بنده اين جور چيزها را بلد نيستم، ولي ميدانستم كه در اين قضيه، چيزي غيرطبيعي وجود دارد. ديديم كه اين شخص مسئلهدار، اين آقا را مسخّر كرده و او توي مشتش هست. البته قرائن فراوانند و خود شما بيشتر از ما اطلاع داريد كه حتي تأثير نگاه و برخورد و آثار طلسمات و چيزهايي از اين قبيل در كار است. البته اينها همه مسموعات هستند و بنده به چشم خودم نديدهام.
*گاهي حرفهايي از اين قبيل شنيدم كه الان آقا امام زمان(عج) خودشان دارند جامعه را اداره ميكنند! اين حرف ممكن است براي متدينين و علاقمندان به آقا امام زمان(عج) خوشايند باشد كه يعني آقا خيلي به جامعه ما عنايت دارند و بركاتشان، بيشتر شامل جامعه ما ميشود، اما وقتي انسان به اين سخن فكر ميكند و به نتايج احتمالي كه از اين حرف گرفته ميشود، قضيه به اين شكل در ميآيد كه وقتي خود آقا دارند كشور را اداره ميكنند، نيازي به واسطه نداريم. حرف خيلي زيبا و كششداري است و معنايش اين ميشود كه الحمدلله جامعه ما به جايي رسيده است كه خود آقا امام زمان(عج) دارند آن را اداره ميكنند و لذا احتياج به واسطه نداريم و نايب نميخواهيم!
*حالا شما ببينيد با چه منطق و كتاب و بحث و استدلالي، سخني بيان مي شود كه اگر در ذهن مردم جا بيفتد، پيامدهاي عظيمي دارد. اصلاً چه كسي جرئت داشت و ميتوانست چنين حرفي را در جامعه مطرح كند و جا بيندازد كه شما احتياج به ولي فقيه نداريد. وقتي خود امام زمان(عج) دارند مديريت ميكنند، نايب به چه كار ميآيد؟
*اگر قضيه به همين شكل پيش برود و قدرت و رياست هم دست چنين فردي بيفتد، بودجه مملكت هم در اختيارش قرار بگيرد و به احتمال 99% كمكهاي خارجي هم به آن ضميمه شود، ببينيد چه بساطي در كشور راه ميافتد و چگونه در ميان جوانان جا ميافتد كه كسي در مملكت سر كار است، بالاتر از وليفقيه است و اصلاً خودش با امام زمان(عج) ارتباط دارد. البته اين احتمال، يك در ميليون است، ولي وقتي محتمل قوي است، بايد به احتمال ضعيف هم بها داد كه يك روز صبح بلند نشويم و ببينيم كه سيد عليمحمد باب ديگري به دست خود ما و به بهاي خون شهداي ما سر كار آمده است!
* يك روزي بود كه مردم، آدم كلهخشكي را كه چرس ميكشيد و كتاب نازل ميكرد، گرفتند و كلكش را كندند، اما حالا ببينيد چه آثاري در تمام دنيا دارد.
*حالا اگر يك كسي رياست داشته باشد، پول هم در اختيارش باشد و سوابقي را هم كه ايشان دارد، داشته باشد، هيچ بعيد نيست كه روزي بيايد و بگويد من هرچه دارم از اين آدم دارم و همه خدمات من به حساب اوست كه از پشت پرده، مملكت را اداره ميكرد و با امام زمان(عج) هم ارتباط داشت! اين همه خونهاي شهدا، صدها هزار شهيد، اين همه مقاومت در برابر دشمنان اسلام، آخرش ميوهاش اين شود كه سيد عليمحمد باب جديدي در كشور پيدا شود! البته عرض كردم فرض كنيد اين احتمال يك در ميليون باشد، اما محتمل آن سنگين است.
*به خودمان گفتيم ما اشتباه ميكنيم و يك آدم عاقل هيچ وقت چنين حرفهائي نميزند. از اين گذشته چنين آدم باهوشي[آقاي احمدي نژاد] كه نميرود تابع چنين كسي[مشايي] بشود.
* حالا مقام رسمي كشور، به عنوان بزرگترين استراتژيست عالم ـگاهي اوقات با اين اوصاف از ايشان تعريف ميكنند كه او بزرگترين استراتژيست دنياستـ مطرح ميكند كه ديگر دوران تعريف از اسلام و شعارهاي اسلامي گذشته است! و همه اديان عالم يكسانند، يعني پلوراليسمي كه ما ميخواهيم سايهاش را با تير بزنيم، ايشان دارد عينيت آن را با تمام قدرتش ترويج ميكند! بعد كمكم شعارهاي اسلامي كمرنگ ميشوند و بهجاي امام، انسان كامل مطرح ميشود، ارزشهاي اسلامي جاي خود را به ارزشهاي انساني ميدهند و اسلامي ميشود ايراني. اين جريان سادهاي نيست. يك بار بود، يك كلمه بود، يك جا گفته شده بود، ميگفتيم يك چيزي از دهانش پريده، اما وقتي اصرار و بعد هم دفاع ميكند كه ايشان فرد شفافي است و آن هم نه يك بار، بلكه چندين و چند بار، ديگر نميشود گفت تصادفي است.
*باب ديگر ارتباط با برخي از مقامات خارجي است كه براي مقامات رسمي كشور هم بهآساني فراهم نميشود. البته بنده در هيچيك از جلسات آنها حضور نداشتهام، ولي قرائن زيادي وجود دارند كه ايشان سفرهاي متعددي به كشورهاي خارجي، اعم از شرق و غرب داشته و با بالاترين شخصيتهاي آن كشورها ملاقات كرده و اخبارش هم در هيچ جا منعكس نشده است .
*بعضي از شخصيتهايي كه مسئولين سطح بالاي كشور هم هستند، ميگفتند ملاقات با آن افراد براي ما ميسر نيست، ولي او بهراحتي از تهران پرواز ميكند و به لندن ميرود و با فلان شخص ملاقات ميكند. يا فرض كنيد، از نخستوزير هندوستان، وقت ميگيرد و به ملاقات او ميرود.
*كار به جائي ميرسد كه رئيسجمهور، وزير امور خارجه را كنار ميگذارد و رسماً ميگويد كه سياست امور خارجه مرا بايد ايشان اداره كند و ايشان نماينده مخصوص من است. چنين چيزي در دنيا سابقه ندارد، آن هم در دولت ولايتمدار و تابع وليفقيه و با تأكيد مقام معظم رهبري كه در امور خارجي، موازي كاري نكنيد، ولي ميبينيم كه امثال اين مسائل همچنان ادامه دارد.
*بعد هم مسائل اقتصادي و بذل و بخششهاي بيحساب و كتاب و چيزهايي كه دولت نهم اساساً براي مبارزه با آنها سر كار آمد. مردم به خاطر اين شعارها بود كه به دولت نهم رأي دادند و حالا اينها دارند همان فسادها را به دست ديگري و با يك چك سفيد كه هرچه ايشان بفرمايند، اجرا ميشود، انجام ميدهند.
*حساسيت بنده فقط روي بعد فكري قضيه است، اما اينها هم موضوعات مهمي هستند. وقتي همه اينها را كنار هم قرار ميدهيم، دورنماي تاريكي ترسيم ميشود. البته احتمال اينكه چنين چيزي واقع شود، بسيار ضعيف است. مردم ما الحمدلله هوشيارند، تدبير مقام معظم رهبري، الحمدلله هميشه كارساز بوده است، ولي اينها مانع نميشود كه ما وظيفهمان را انجام ندهيم.
*بايد در درجه اول طرفي را كه شيفته شده به اشتباهات خودش واقف كرد و نجاتش داد - البته اگر عامل طبيعي در ميان باشد - و در درجه دوم بايد خواصي را كه فريب خوردهاند، نجات داد.
* از بنده نقل شده و برخي هم كتباً يا شفاهاً به بنده مراجعه ميكنند و ميپرسند كه شما به چه دليل نسبتهائي از قبيل فراماسونري را به طرف ميدهيد؟ ميگوييم ما علم غيبي نداريم. قرائني هستند كه ايجاب ميكنند احتياط كنيم. نسبت قطعي هم به كسي نميدهيم، اما چون اين احتمال وجود دارد، بايد حواسمان را جمع كنيم.
*هر خطري كه در تاريخ اتفاق افتاده، اول از همين چيزها شروع شده است. ما ده بار به وسيله اين فتنهها گزيده شدهايم. سعي كنيم براي بار يازدهم گول نخوريم. انشاءالله كه ما بد ميفهميم؛ اما در احتياط ضرر نميكنيم. در كشور، قحطي آدم كه نشده است. چرا بايد همه چيز در اختيار يك نفر قرار بگيرد؟
*كدام منطق سياسي ايجاب ميكند كه ايشان در برابر حكم رهبري كه اينقدر از او حمايت كردند، بايستد و ايشان، همه علما و مراجع و همه متدينيني را كه تابع مراجع، مخصوصاً تابع مقام معظم رهبري و عاشق ايشان هستند، از خود ناراضي كند؟ تمام همكاران نزديك خود، حتي برادر خود را ناراضي كند، آن هم به خيال اينكه فردي در كنارش هست كه فوقالعاده است؟ كدام منطق عقلي اين را قبول ميكند؟ اينها شاهد بر اين است كه اين جريان، عادي نيست. اينها بيماري است. اگر كسي راهش را بلد است، بايد بيماري را علاج كرد و بيمار را نجات داد، والا بايد تلاش كرد كه خطر اين جريان گسترش پيدا نكند