بازتابهای فرصت 49

ارسال در بازتاب ها

baztab- هزار وعده خوبان...

- این حادثه باعث می شود...

- شمشير داموكلس...

- و ...

 

 

هزار وعده خوبان...

شماره قبل جدولی زدیم از وعده هایی که مسئولان در سال گذشته داده اند و گفته اند حداکثر تا پایان سال 89 محقق خواهد شد. البته وعده های مسئولان محدود به همین جدول نمی شود، چرا که در این جدول تنها وعده هایی عنوان شده که در شماره های پیشین فرصت درج شده است. مصوبات سفرهای هیات دولت و استاندار بخشی دیگر از این وعده ها است که به دلایلی تاکنون چاپ نشده و ان شاءا... در اولین فرصت به چاپ خواهد رسید.

چیزی که در این جدول بیش از همه جلب توجه کرد وعده های متعدد مسئولان استانداري در مورد خمینی شهر بود که هیچ یک محقق نشده است. یکی از شاعران شهرمان به نام کیانی در این مورد شعری سروده که خواندنش خالی از لطف نیست. بد نیست که سایر شاعران شهر هم موضوع برخی از اشعار را مشکلات مردم شهر قرار دهند؛

اي تو مسئول محترم، بيدار                               شهر ما شهر مردم هشيار

کیسه وعده های تو خالی                          دست بد خدمتی ز ما بردار

وعده های درشت یعنی چه                        در عمل مانده ای چرا بیکار

شهر ما شهر همت و کار است                     نیست در شهر ما کسی بیعار

کیست تا بشنود غم ما را                          بار دیگر به جز در و دیوار

هر کسی می رسد فقط حرف است              غیر از آن خادمان خوش کردار

سده یعنی کلید نصف جهان                      پا به رویش تو را خدا نگذار

تا شود باز قفل های نصف جهان                شعر من را به فال بد مسپار

 

این حادثه باعث می شود...

موضوع حادثه اخیر که اصطلاحاً با نام حادثه باغ از آن یاد می شود بازتابهای بسيار زیادی داشت. یکی از شهروندان در اظهاراتی قابل تامل به این موضوع اشاره کرد و گفت: این حادثه باعث می شود دو موج در شهر تقویت شود؛ اول موج عدم تمایل حضور مدیران قوی و کارآمد به خمینی شهر و دوم موج خروج نخبگان و سرمایه داران خمینی شهری از شهر و مهاجرت به شهرهايی چون اصفهان. در اين باره تحليل اين شماره را بخوانيد.

جریان مترو چیه؟

تیتر اول فرصت مبنی بر اینکه مترو به خمینی شهر می رسد از مواردی بود که برخی ها را دچار سوءبرداشت کرد. این شهروندان تصور کردند قرار است از شمال تا جنوب خمینی شهر خط مترو کشیده شود و... در همین شماره به صورت جداگانه به این موضوع پرداخته ایم.

باز هم اداره اوقاف ...

چاپ برخی از مطالب پیرامون اداره اوقاف موجب شد تا حجت الاسلام امامی سرپرست این اداره در این باره به شدت انتقاد کند. انتقادات امامی برمیگردد به چاپ اظهاراتش در جمع اتحادیه تشکلهای قرآنی. وی در این جلسه چندین بار تاکید کرده اداره اوقاف نیروی فرهنگی ندارد و صحبتهای وی عیناً چاپ شده است. ما که متوجه نشدیم اعتراض او به چه چیزی است! البته ما امیدواریم که اداره کل اوقاف با مشاهده این اظهارات، در این زمینه فکری بکند.

یکی از شهروندان هم در این زمینه گفت: «امیدواریم اداره اوقاف باز هم مثل سال گذشته، بودجه فرهنگی این شهر را به دانشگاه صنعتی ندهد، از قدیم گفته اند چراغی که به خانه رواست....»

صریح و پوست کنده

ستون انتقادی اصلاح گر از آن ستونهایی است که خوانندگان بسیاری دارد و به طور ویژه مورد توجه قرار می گیرد. تعداد زیادی از شهروندان ضمن تاکید بر اینکه این ستون حرفهای دل مردم را صریح و پوست کنده عنوان می کند، خواستار تعمیم دادن این ستون به همه مسائل شهرستان شدند. در مقابل اما تعدادی از مسئولان از اینکه برخی از مسائل ارگان مربوطه یا شخص خودشان بی پرده در این ستون عنوان شده و نقد می شود انتقاد کردند.

حداقل یکی به فکره!

در شماره قبل مطلبی درج شد با این مضمون که کاشان برای یک شاعرش همایش و ... برگزار می کند ولی ما خمینی شهریها علی رغم داشتن اینهمه مفاخر، کمتری اقدامی در بزرگداشت آنان انجام نمی دهیم. زاده محمدی رئیس اداره ثبت احوال خمینی شهر در تماس با نشریه، در تکمیل این خبر از اقدام این اداره در جمع آوری لیستی از نخبگان خمینی شهری- ساکن و غیرساکن- خبر داد. اقدامی که اگر به درستی انجام شود قابل تقدیر و تحسین خواهد بود. وی در این باره گفت: «مطلبی نوشته بودید تحت عنوان کاشانی های قدردان و انتقاد کرده بودید که چرا خمینی شهریها علی رغم داشتن اینهمه مفاخر، کمتری اقدامی در بزرگداشت آنان انجام نمی دهیم. ما داریم مجموعه ای از اسامی افراد نخبه علمی فرهنگی مدیریتی جمع می کنیم ولی منبع خاصی نداریم. اگر کسی اطلاعی در این زمینه دارد به ما بگوید تا این مجموعه تا حد ممکن کاملتر گردد.»

فرصت: بحث جمع آوری لیستی از نخبگان خمینی شهری از آن اقدامات لازم و زیربنایی است که سالهاست بر زمین مانده است. تا جایی که ما خبر داریم به صورت جسته و گریخته تعدادی از شهروندان در حد توانشان در حال جمع آوری این لیست هستند. خوانندگانی که در این زمینه اطلاعاتی دارند می توانند اطلاعاتشان را با دفتر نشریه در میان بگذارند و خودشان را در این اقدام فرهنگی، سهیم کنند.

مراکزی مانند شورای فرهنگ عمومی شهرستان هم اگر لطف کنند و مانند بقیه شهرها حداقل40-30 یکبار جلسه برگزار کنند می توانند درخصوص برگزاری همایش نخبگان خمینی شهری تصمیم بگیرند.

یه خورده بیشتر انتقاد کنید!

یکی از شهروندان هم ضمن تماس با نشریه اینطور از فرصت انتقاد کرد: «مطالب شما تکراری شده است... یه خورده بیشتر انتقاد کنید از مسئولان، از در خانه که بیرون می آییم...» البته این جمله «یه خورده انتقاد کنید» از اون جمله ها است. حداقل بخاطر شماره قبل، دوسه تا از مدیران شهر حسابی از فرصت گله مندند که چرا تیز انتقاد کردید. البته منکر نمی شویم که جای انتقاد زیاد است و ما هم مشکلی در این زمینه نداریم اگر مسئولان محترم کمی سعه صدرشان را بالاتر ببرند.

از انتخابات تا سیاست زدگی

یکی ازشهروندان هم در تماس با فرصت انتقاد کردند که شما دارید برای کاندیداشدن برخی افراد زمینه چینی می کنید.

فرصت: یکی از مسایل و مصایب شهر ما سیاست زدگی است. سیاست زدگی یعنی اینکه ما همه چیز و همه چیز را با عینک سیاست نگاه کنیم. اگر برگی از درختی کنده می شود سیاسی تصور کنیم، اگر ... طبیعی است که در طول دهه های گذشته، حقوق این مردم بارها و بارها در زیر این سیاست زدگی له شده و می شود. بحث در این زمینه بسیار است که باید به وقتی دیگر وانهاد. فرصت اما در دو سال عمری که داشته کوشیده تا سخنگوی مردم و مشکلاتشان باشد و از ورود به مسایل سیاسی شهر از جمله انتخاباتها پرهیز کند. سیاستی که مصمم هستیم ادامه یابد و براي فرصت بعنوان تريبون مردم شهرستان، هر كس كه كانديدا شود و مورد تأييد شوراي نگهبان قرار گيرد و وارد عرصه شود، محترم است و داراي حداقل هاي نمايندگي. باقي اش هم با شعور بالاي مردم عزيز شهرستان و فرصت معتقد است مردم در انتخاب خود نياز به قيم ندارند.

شمشير داموكلس...

برخي مخاطبان هم با اشاره به تيتير سرمقاله شماره گذشته با عنوان شمشير داموكلس بالاي سر مديران شهرستان پرسيدند اين عبارت به چه معناست؟

فرصت: اين عبارت از يك افسانه يوناني گرفته شده و به معناي تهديد دائم است. می‌شود گفت این حکایت برمی‌گردد به زمانی که انسان از آن‌جا که “انسان” است و خطاکار، نیاز به “دست بالای دست” را احساس کرده است.

داموکلسی که در تمثیل آمده، درباری خوش زبان و چاپلوسی بوده در دربار جبّاری بنام دیونیزوس دوّم پادشاه سیراکوز در قرن چهارم قبل از میلاد. او ادعا می‌کرد که پادشاه، از نظر قدرت و صلاحیّت ادارهٔ مملکت، واقعاً مردی خوشبخت و موفق است. پادشاه به او (دموکلس) پیشنهاد کرد تا یک‌روز جایشان را باهم عوض کنند. هدف پادشاه این بود که دموکلس بتواند شخصاً این خوشبختی را تجربه کند. شامگاه در دربار مجلس شام و ضیافتی ترتیب دادند. دموکلس درآن مجلس ازاین‌که شاهانه از وی پذیرائی می‌شد احساس رضایت و شعف فراوان می‌کرد.

تنها در لحظات پایان شام و ضیافت بود که دموکلس متوجّه شد شمشیر تیزی درست بالای سرش با تار موئی از دم اسب آویزان است. بلافاصله با دیدن شمشیر، طعم خوش غذا و لذت حضور پسرکان زیبا در دهان و نظرش از بین رفت و بقول معروف آن‌چه خورده بود در دهانش زهرمار شد! وی با دست‌پاچگی از جا برخاست و از پادشاه درخواست کرد به وی اجازه داده شود تا مجلس را ترک کند و در همان حال گفت: هیچ‌وقت آرزو نخواهد کرد چنین خوشبخت باشد...