گفتگو با جهانبخش سلطانی بازيگر سينما و تلويزيون؛
کمتر کسی است که جهانبخش سلطانی را نشناسد. نقش آفرینی او در سریالهای ماندگاری چون قصه های مجید، سرنخ، اصحاب کهف، حضرت یوسف، بازگشت از بوداپست، شرم و... را همه به یاد دارند. حضور او در اصفهان برای بازی، فرصت خوبی فراهم کرد تا در منزل یکی از اقوامش با هم به گفتگو بنشینیم.
به عنوان اولین سوال بفرمایید خودتان بیشتر دوست دارید چه نقشهایی را بازی کنید؟
همه هنرمندها و بازیگران دوست دارند نقشهایی را بازی کنند که شخصیت پردازی شده و پیچیده است. نقشهایی که در سطح باشند و ساده را معمولاً کسی دوست ندارد. نقشهایی که در آن تفحص می شود و چند سویه است را بازیگران بیشتر دوست دارند.
برای همین بازی در سریال های اصحاب کهف و حضرت یوسف(ع) را انتخاب کردید؟
نه فقط برای همین. من از اول انقلاب با آقای شورجه و سلحشور و شمقدری آشنا بودم. برای این سریالها هم از من دعوت کردند و من هم برای بازی رفتم. دقیانوس نقش نسبتاً پیچیده ای بود و من نقشش را خیلی دوست داشتم. البته من خودم نقشم را ندیده بودم، اخیراً یک جایی بودم و بازی خودم را دیدم و خوشم آمد. فکر نمی کردم این طوری بازی کرده باشم.
مگه شما فیلمهایتان که پخش می شود را نمی بینید؟
خیلی کم.
ظاهراً كار سينمايي را با مرحوم ملاقلی پور را شروع کردید؟
بله! سال 67 بود و بستری فراهم کرد تا وارد فیلمهای دفاع مقدس بشوم.
شما فیلمهای زیادی بازی کرده اید. سرنخ، قصه های مجید، اصحاب کهف، یوسف و ... در بین اینها کدام فیلم را بیشتر دوستدارید؟
هنرمند همه کارهایش را دوست دارد ولی طبیعتاً هر فیلمی که بیشتر تأثیرگذار بوده، بیشتر دوست دارد. مردم باید قضاوت کنند. اگر فیلمنامه قوی باشد مثل فیلمنامه های آقای فرهادی همه دوست دارند با ایشان کار کنند. رسالت هنرمند همین است. اینکه اثر هنری اش تأثیرگذار باشد و باعث تغییر برخی معایب شود. وگرنه اگر فیلمی باری به هر جهت باشد و اثر نگذارد که خوب نیست. متأسفانه کارگردانها بیشتر اینطوری می خواهند. علتش را من نمی دانم که چرا به آثار هنری عمیق علاقه نشان نمی دهند.
شاید به خاطر این است که تهیه کننده هرچه سریعتر می خواهد به پولش برسد.
بله تهیه کننده های زیادی هستند که به جای اینکه در بازار کاسبی کنند در جهان سینما کار می کنند. می خواهد سرمایه ای که می گذارد هرچه زودتر و بیشتر برگردد. این دقیقاً نگاه کاسبکارانه است، نگاه فرهنگی و هنری نیست.
در جاهای مختلف شما به مقوله هنر متعهدانه علاقه زیادی نشان داده اید. به نظر شما ویژگی هنر متعهدانه چیست؟
فرهنگ و هنر مقوله مقدسی است. شما ببینید همه فیلمهای قرآن ماندگار شده است مثل حضرت یوسف(ع)، اصحاب کهف، مختارنامه، امام علی(ع) و... همه اینها ماندگار شده است، چون حامل یک رسالتی هستند. این قدر در کتابها می نویسند تعهد، رسالت، ادای دین، اینها باید یک جایی خودش را نشان دهد. هنرمند چون پیام آور است می تواند رسول تفکرات یک جامعه باشد. پس باید وظیفه اش را انجام دهد. اگر هنرمندی این وظیفه را انجام ندهد باخته است. یک نفر می گفت نباید بگذاریم عشق تبدیل به کینه شود. این حرف خیلی عمیق است. یک هنرمند متعهد باید شبانهروز سوزن به تخم چشمش بزند و در این هیاهوی کاذب مطالعه کند تا نگذارد این اتفاق بیفتد. بجز این هم تأثیرگذار نیست یعنی یک کارگردان می تواند اثر هنری اش را به مقوله اجتماعی و دنیایی گره بزند ولی در ذهن و توی قلبها باقی نمی ماند.
تئاترهایی که کار می کنید هم نوعاً موضوعش همین هنرمند متعهد است. امسال هم همین تئاتر را برای جشنواره فرستادیددرست است؟
بله متأسفانه آن قدر باند بازی است که نمی گذارند.
فضای کنونی سینما و تلویزیون با این تعریف هنر متعهد چه نسبتی دارد؟
همه این آثار وقتی در مضامین اجتماعی جمع می شود طبيعتاً ثواب دینی هم داخلش هست. مثلاً همین فیلم جدایی نادر از سیمین بر می گردد به استحکام اخلاق زندگی اجتماعی. یعنی اینکه عنوان میکند چرا یک زندگی به لحاظ مسائل اخلاقي مثل دروغ و ریا یک خانواده و یک جامعه از هم می پاشد. فرهادی فریادش این است که چرا اینها دروغ می گویند؟ چرا ریا می کنند؟ یک عمر این طوری زندگی می کنند بعد در اثر یک اتفاق همه اینها شکافته می شود و رو می آید. همه اش هم آن پیرمرده بود که از تخت افتاد پایین.
نمی خواهید فضای کنونی سینما و تلویزیون را نقد کنید؟
من در جایگاهی نیستم که بخواهم نقد کنم.
چرا؟
چون 5-4 سال است کار نکرده ام. علتش هم این است که وارد هیچ دسته و گروه و حزبی نشدهام وگرنه جایگاه من مشخص است.
ظاهراً در انتخابات سال گذشته هم فعال بودید.
فعال بودم ولی به شرطها و شروطها. من گفتم چون عضو هیچ دسته و گروهی نیستم و منافعی و غنایمی نیست که بخاطرش بگویم مرگ بر فلان و زنده باد فلان اینکار را نمیکنم. من گفتم به رئیس جمهور کنونی رأی می دهم به خاطر اینکه آدم صادقی است و با همه وجودش در برابر استکبار ایستاده است. به خاطراین بود. اصلاً هم تحت تأثیر عاطفه هم قرار نگرفتم.
بگذارید صریحتر بپرسم. برخی معتقدند بخشی از فضای کنونی سینما در فیلم سوپراستار نشان داده شد. اینکه یک جوان فوقستاره می شود و ظرفيت شهرت را ندارد و در منجلاب گیر می کند.
این طوری نیست که فقط مشکل ظرفيت باشد. من همیشه گفته ام آدم باید در شرایطش قرار بگیرد. بیرون گود ایستادن کار ساده ای است ولی در عمل به این راحتی نیست.
شهرت چه طعمی دارد؟
شهرت خوب است منتها باید فرد صاحب اندیشه و تحلیل و خردورزی باشد تا برخوردهایی که به خاطر شهرت باهاش می شود با تعمق برخورد کند. این مساله خیلی مهم است.
نظرتان در مورد چیزهایی که در مورد بازیگران می گویند چیست؟
آن قدر قضاوتهای نادرست در مورد بازیگران می کنند که درست نیست. می گویند میلیاردر هستند، می گویند ویلا دارند.
وقتی ماشین های پرادو می شوند معنیش چیست؟
اینها تعدادشان شاید چهار نفر بیشتر نباشد، پرویز پرستویی، گلزار و .... همه که این طور نیستند. مثلاً من می خواستم بروم از صندوق حمایت از هنرمندان وام بگیرم که 50 میلیون وام مسکن بود. خوبی اش هم این بود که قسطش را بعد از سه سال می گیرند. ما رفتیم و آقای شمقدری هم نوشت و نشد. من 40 سال است کار هنری می کنم، تنها در 39 فیلم سینمایی نقش اول بازی کرده ام ولی همش روی هم 80 میلیون تومان نگرفتم. آقای گلزار یک فیلم بازی کرد 220 میلیون گرفت. به دوستان گفتم خوب است، دستمزدها را بالا می برد.
واقعاً خانه ندارید؟
من یک خانه 100 متری 60 سال ساخت دارم، همین. مرتب هم باید برای تعمیرش هزینه کنم. اصفهان هم که می آیم مهمان اقوامم. البته من اعتراضی ندارم. آوینی می گفت هنرمند باید ته بشقاب غذایش را لیس بزند تا بتواند اهل درد باشد. مولانا می گوید: مرد را اگر دردی باشد خوش است/درد بیدرمان علاجش آتش است. اگر هنرمند از روی شکم سیری کار کند یک جاهایی در تاریکی قرار می گیرد. همه پیشکسوتان این هنر هم اهل درد بودند. مردم هم پذیرفتندشان.
شما اصرار دارید توی فیلمهایتان با لهجه اصفهانی صحبت کنید؟
اگر ازم بخواهند آره وگرنه، نه. ولی همیشه اون نقشی که بازیگر بخواهد را که نمی دهند.
روزی چند ساعت تلویزیون می بینید؟
کم.
سریال هم نمی بینید؟
سریال نمی بینم. حوصله اش را ندارم. الان فقط مختارنامه را می بینم. آن هم چون زحمت کشیدند و از روی دانش است. آدم یا دروغ می گوید یا راست. وقتی که به پیامبر اکرم (ص) گفته شد بخوان اینجا با همه هنرمندها اتمام حجت شد، چون هنرمندان هم پیام آور هستند. اینکه حضرت یوسف(ع) این همه شکوفا می شود به خاطر همین است. ما که رفتیم با چشم خودمان دیدیم که سریال حضرت یوسف(ع) در همه کشورها شکوفا شده است. چون هم ریشه در آرمانهای توحیدی دارد و هم یک پشتوانه محکم دانش دارد. لذا مردم باهاش ارتباط برقرار می کنند.
ظاهراً در جریان فیلم یوسف وقتی به کشورهای خاص رفتید استقبال خیلی خوبی از شما کردند جریانش چیست؟
بله خیلی زیاد استقبال شد. تا حدی که نزدیک بود به آقای سلحشور تعظیم کنند چونکه می گفتند این یک نبی جدید است منتها در هنر. وقتی این صحنه ها را برای آقای ضرغامی تعریف می کردم همه از خنده روده بر شده بودند، منتها این یک واقعیت است. آن قدر تشنه این مسائل هستند که نگو.
خاطره ای از این سفر ها دارید؟
عراق که رفته بودیم توی کربلا یک عرب می گفت من 50 سال است در کربلا زندگی می کنم ولی یک بار هم لای قرآن را باز نکرده بودم. سریال یوسف را که دیدم رفتم سراغ قرآن و تازه فهمیدم وای 50 سال است با خودم پیکار کردم این تأثیر هنر است.
بجز عراق کجا رفتید؟
من فقط عراق را رفتم ولی بقیه تیم سریال لبنان، ترکیه، تاجیکستان و باکو رفتند. الان هم آقای سلحشور می خواهد سریال حضرت موسی(ع) را بسازد و سرش شلوغ است.
توی این فیلم بازی خواهیدکرد؟
فعلاً درحال نوشتن فیلم نامه هستند و بعد از عید پیش تولیدش شروع می شود. نمی دانم هستم یا نه.
اگر در این سریال هم باشید بیشتر دوست دارید کدام نقش را بازی کنید؟
هر نقشی که بدهند خوب است. در کارهای تاریخی اگر نقشی منفی هم باشی و خوب بازی کنی می توانی قهرمان مثبت را برای مردم روشن کنی. اگر شمر هر چه قویتر بازی کند جایگاه امام حسین (ع) را بیشتر نشان می دهد و منتقل می شود. حالا اگر نقش مخالف را ضعیف بازی کنند ارزش کار قهرمان داستان کمتر نشان داده می شود.
سینما و تئاتر می روید؟
تهران که هستم ماهانه 8-7 تئاتر می روم می بینم، چون دوست دارم و تئاترهای قوی دارند. سینما هم موقع جشنواره می روم چون می ترسم بعداً نتوانم فیلمها را ببینم. امسال هم فقط سه تا از فیلمهای جشنواره را توانستم ببینم.
چند تا بچه دارید؟
سه تابچه دارم. دخترم فیلمنامه می نویسد، دامادم هم کارگردانی می کند دو تا پسر هم دارم.
پسرهایتان وارد عرصه بازیگری شدند؟
نه آنها مشغول دانشگاه هستند و کارهای دیگر.
خاطره ای از پشت صحنه سینما؟
در فیلم عملیات کرکوک مشغول فیلم برداری بودیم. یادم می آید زمستان بود و در درچه بازی می کردیم. آن قدر هوا سرد بود که از روی آب رودخانه بخار بلند می شد. به من گفتند که توی آب برو تا تست کنیم. من باید به عنوان فرمانده، 7 تا قاطر را که روش اسلحه بود ببریم توی رودخانه! بچه ها هم باید منافقین را مشغول می کردند که نفهمند من دارم از رودخانه رد می شوم. همین طور که قاطرها را می بردم دیدم آب زیاد می شود یک مرتبه گرد آب شد و آب من را برد. قاطرها هم همین طور درحین غرق شدن دنبال این بودم که دستم را به یک جایی بگیرم سرانجام ریشه یک درخت را توانستم بگیرم. قاطرها هم به عنوان پل پایشان را روی من گذاشتند و رد شدند. آن موقع حبیب الهیاری مدیر تولید بود صدایش را می شنیدم که می گفت آقای سلطانی مراقب باش قاطرها را آب نبرد! نگران من نبود نگران قاطرها بود.
الان در حال بازی هستید؟
الان در اصفهان دو تا فیلم را همزمان بازی می کنم یک فیلم 13 قسمتی شکست سکوت است و دیگری بگو کی هستم به کارگرداني فلاح. 30 قسمت است برای ماه رمضان، یک تله فیلم به نام ارزهایی تا شکفتن هم نوشتم که تصویب شده برای ماه رمضان.
نظرتان در مورد تئاتر شهرستانها چیست؟
متأسفانه تئاتر شهرستان ها نتوانسته رشد کند و هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده است. علتش هم این است که متولیان دلسوز دستشان باز نیست تا هنر تئاتر به شکوفایی برسد. خود بچه های هنرمند هم کمی تنبل هستند. خود من هر ماه 8-7 تا تئاتر می بینم، در جلسات نقد و بررسی شرکت می کنم و کتاب مطالعه می کنم ولی بازیگران تئاتر عموماً در سال یک کتاب تئاتر هم نمی خوانند، هیچ جلسه اي برای نقد و تحلیل اتفاقات هنری نیست. لذا در یک حدی باقی می مانند و طلبکار هم می شوند. مسؤولان وقتی هیچی نبینند بودجه هم نمی گذارند. من خودم مدت دو سال در تالار هنر طوقچی جزو هیأت اجرایی بودم. تئاترها آنقدر ضعیف بود که هیچ چیزی نمی توانستم بگویم. اهل تئاتر باید باسواد باشند.
تئاتر خمینی شهر را مي شناسيد؟
در جریان نیستم ولی به طور کلی تماشاگر متوجه می شود که کدام هنرمند دروغ می گوید و کدام هنرمند صادقانه می گوید. گر چه هیچ چیزی نمی گوید. هنرمند باید خواهان تحقق آرمانهای فرو خرده جامعه باشد نه اینکه روزمره شود. مثل فیلم آواز گنجشکهای آقای مجید مجیدی که بهترین کاری است که من در سینمای ایران دیدم. در این فیلم امر به معروف و نهی از منکر می کند که مراقب باشید این مشکلات سرایت نکنند. لذا اگر حرفی برای گفتن نداریم وارد نشویم. وگرنه اگر به سن و سال من برسید و نگاه کنید می بینید پشت سرتان هیچ چیزی نیست.
تئاتری در خمینی شهر اجرا شد به نام خاله خانوم، حداقل تماشاچی این تئاتر 20 هزار نفر بود از شهرهای اطراف استقبال کردند. شايد علت اين استقبال همين است كه شما گفتيد.
علتش این است که دروغ نگفته اند. یعنی مسائل پیرامون شهر را خوب شناخته و بعد با زبان طنز و در عین حال پشتوانه حقیقت بیان کرده اند. تئاتر موفق دردهای فروخفته مردم است که از زبان آنها گفته می شود. یعنی شما دردی را می گویید که نمی دانند کجا فریاد بکشند. شما زبان حالشان می شوید.
يك مروري كرديد بر نشريه ما. نظرتان را مي گوئيد؟
نشریه خوبی به نظر میآید. رسالت شما بسیار سنگین است. باید روشنگری کنید، این کار شما هم برایتان هزینه دارد چون برخی می خواهند اگر روشنگري كنيد در برابر روشنگری تان بایستند. همیشه اینطور بوده، هرکس که روشنگری کند عدهای در برابرش می ایستند.
با تشكر از حوصله اي كه به خرج داديد.
من هم از شما تشكر مي كنم.