گفتگو با كارآفريني كه دهها معتاد را به زندگي و كار برگردانده است؛

ارسال در صنعت و عمران

اولش 5 نفر بیشتر  نبودند، 5 انسان رها یافته، رها یافته از چنگال اعتیاد اما حالا که نزدیک به 3 سال می گذرد این 5 نفر شده اند 70 نفر، 70 نفر انسان رها یافته، رها یافته از چنگال اعتیاد.sang2
کارگاه سنگ سپهسالار را می گویم، روبروی ورودی امامزاده سید محمد. 2 تا از کارگاه ها هم جوارند و یکی دیگر از این دو جدا افتاده است. البته کارگاه ویژه خانم ها هم که برای خودش مجزاست، سالنی است در خیابان شریعتی شمالی که چندین نفر خانم سرپرست خانوار در آن مشغول به کارند.
ما در کارگاه های روبروی ورودی امامزاده هستیم. اینجا پر است از لاشه های ریز و درشت سنگ. دور تا دور این کارگاه بزرگ دستگاه های بزرگ و کوچکی هست و پشت هر دستگاهی یک یا دو جوان گرم کارند. یکی سنگ ها را ریز می کند، یکی صیقل می دهد. چند تا جوان توی یکی از اتاق ها نشسته اند دور یک میز بزرگ و سنگ های ریز شده منظم و یک اندازه را روی تورهای مخصوص می چسبانند. پشت سرشان هم پر است از قوطی های چسب.


دور تا دور محوطه اصلی یک چیزی شبیه جوی آب روان است. بعضی ها پیش بندهایی بلند بسته اند، بعضی دستکش به دست اند، بعضی چکمه به پا و بعضی دیگر گوشی گذاشته اند روی گوش هایشان. اینجا در محوطه اصلی صدا به صدا نمی رسد. محمدعلی جمشیدی صاحب کارگاه با صدای بلند برای ما توضیح می دهد:
"سنگ های دور ریختنی کارخانه های سنگ و معادن را که مخرّب محیط زیست هستند به این کارگاه ها حمل و طی مراحلی از آنها محصولاتی مفید تولید می کنیم به طوری که هیچ پسماندی ندارد.
سنگ ها بسته به محصولی که قرار است تولید شود، بریده می شود، صیقلی می گردد و به قطر های مناسب در می آید.
در قسمت تولید سنگ گیوتین یا قیچی سنگ های چهار سانتی دو نیمه می شود و نهایتا سنگ قیچی ای به دست می دهد که برای "نما" به کار می رود. در کارگاه های دیگر انواع سنگ های آنتیک تولید می شود که آن هم برای نما کاری مورد استفاده قرار می گیرد."
وی ادامه می دهد: "سرنوشت بعضی از سنگ ها تبدیل شدن به لاشه است که در نما کاری و بعضا سنگ فرش کاربرد دارد و بستگی به هنر و سلیقه نماکار، نقش و نگارهای زیبایی را در دیوار ها و کف ساختمان به وجود می آورد."

وقتی صنعت و هنر ترکیب می شوند
اما آنچه بیش از همه توجه مان را جلب می کند، محصولات "معرق سنگ" است. اینجا سختی سنگ تسلیم لطافت هنر شده است. تولید محصولات معرق، دنیایی دیدنی و جذاب دارد. چگونه دستان هنرمند انسان قادر است هر جسم سخت جان را حتی اگر سنگ های سخت کوهستان های دور هم باشد، رام کند و در گوشه یک تابلو، بر سینه یک سالن، بر ورودی یک ساختمان، نمای یک آشپزخانه و فضای مجلل یک هتل بنشاند. حتما تو هم اگر اینجا شاهد این هنرمندی ها باشی، در کار این هنرمندها می مانی به ویژه اگر بدانی که این هنرمندها کسانی اند که خود برای بازگشت به زندگی سالم "هنر" کرده اند.
جمشیدی می گوید: "ما از ضایعات سنگ معادن و کارخانه های سنگ که بیشتر تراورتن هستند تابلوها و نماهایی می سازیم که چشم هر بیننده ای را خیره می کند."
ما که اصلا نمی توانستیم باور کنیم که هنر این توانمندی را دارد که ظرافتش را به سنگ نیز بقبولاند، نمونه کارهای معرق سنگ را یکی بعد از دیگری تماشا می کردیم و به حرف های وی گوش سپرده بودیم. جمشیدی می گفت: "ما از این سنگ سخت حتی موی سر هم در می آوریم. هر شکل و شمایل و نقشی را که مشتری سفارش بدهد چه نقاشی باشد چه عکس و چه خط و در هر ابعادی که بخواهد بر روی سنگ می تراشیم."
 مشغول تماشای نمونه هایی از تابلوهایی بودیم که برای شرکت در نمایشگاهی در تهران آماده شده بود که یک مشتری آمد طرح "لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار" را که سفارش داده بود برایش معرق بزنند، ببرد. سنگ های رنگارنگ و زیبا به شکل این جمله نغز درآمده و بر روی توری مخصوص با چسب جا خوش کرده بودند و حالا وقت آن رسیده بود که رِزین (براق) بشوند. جمشیدی برای ما توضیح داد که این طرح زیبا را چطور می توان با چسب مخصوص روی هر سطحی چسباند چه گچ، چه سنگ، چه چوب، چه کاشی و یا هر سطح دیگری.
وی ادامه داد: طرح مورد نظر که روی سطح چسبانده شد، وقت آن می رسد که دور تا دورش با نوارهایی از جنس سنگ قیچی، آنتیک یا لاشه نما کاری شود. اینجا رنگی در کار نیست و تمامی رنگ ها طبیعی اند.

علامت سوالی که تبدیل به کارگاه شد
محمدعلی جمشیدی متولد 1349 است و خودش را "بچه ی سنگ" معرفی می کند. از بچگی در کار سنگ بوده است. 5 سال پیش به فکر افتاد که برای کمک به معتادان قدمی بردارد و همان زمان بود که سازمان مردم نهاد "بهبودی ندای سلامت"را راه اندازی کرد. اردوگاهی تاسیس کرد تا معتادانی که توسط پلیس دستگیر می شوند و یا توسط خانواده هایشان به آنجا معرفی می شوند را ترک بدهد. مدتی به همین منوال گذشت اما گویی جای یک چیز را به شدت خالی می دید. معتاد همه چیز باخته ای که رها یافته و پاک از این اردوگاه به بیرون می رفت اگر قدرت امرار معاش نداشت و قادر نبود کاری برای خودش دست و پا کند، چه تضمینی وجود داشت که بازنگردد؟
این علامت سوالی که در ذهنش ایجاد شد خیلی زود تبدیل به 4-3 کارگاه شد و به جز راننده ها و خانم ها حدود 70 معتاد رها یافته را در پناه خویش گرفت. رها یافته ها که از سراسر استان هستند در 3 شیفت کاری مشغولند. در طول هفته اینجا کار می کنند، اینجا غذا می خورند، اینجا می خوابند و پنج شنبه ها و جمعه ها راهی خانه می شوند و دوباره صبح شنبه به محل کارشان بازمی گردند.
کارگران وی را "سالار" صدا می کنند. سالار می گوید: هیچ لذتی برایم بالاتر از این نیست که از یک معتاد دستگیری کنم و او را از باتلاقی که در آن دست و پا می زند نجات بدهم. سالار از کودکی و نوجوانی با سنگ سر و کار داشته و به نوعی سنگ را رام خود کرده است شاید به همین خاطر  هم هست که می تواند دل معتاد را از سنگ هم که باشد نرم کند و در گوشه ای بنشاندش تا آرام بگیرد و نه تنها مشکل ایجاد نکند، تخریب نکند، نظام جامعه را به هم نزند و هزار مشکل دیگر به وجود نیاورد بلکه تولید کند و سازنده شود.
جمشیدی همکاری تنگاتنگی با ستاد مواد مخدر شهرستان و استان و حتی استان های دیگر دارد و معتقد است با ایجاد کار برای رها شده ها می توان آن ها را به زندگی باز گرداند و نه تنها یک انسان بلکه یک جامعه را نجات داد. زمین این دو کارگاه را سردار کرمی فرمانده نیرویس انتظامی استان در اختیارش گذاشت تا برای رهاشدگان قدمی بردارد و البته اجاره بهایش را می پردازد و معاون سیاسی فرمانداری (بنهری) نیز برای کسب مجوز با او خیلی همکاری کرد.

بعد از 27 سال گرفتاری در دام اعتیاد، آزاد شده ام
یکی از راننده های این کارگاه می گوید: 5 ماه است اینجا مشغولم. 47 سال دارم و 27 سال گرفتار مواد مخدر بودم. این پنجمین بار است که ترک کرده ام اما چون مشغول به کار هستم و کسانی که اینجا هستند همگی هم درد من هستند، وسوسه استفاده از مواد دیگر به سراغم نمی آید.  15 سال بود که خانواده ام را به حال خود رها کرده بودم، همسرم طلاق گرفت و رفت و زحمت و خرج 5 تا بچه ام افتاد روی دوش پدر و مادرم اما حالا دوباره بعد از سال ها دور هم جمع شده ایم، دوباره با همسر سابقم ازدواج کردم و خوشحالم که خودم مخارج زندگی را تامین می کنم.
یکی دیگر از کارگران نیز می گوید: نزدیک به 2 سال پیش توسط پلیس دستگیر شدم و مرا به اردوگاه بردند. الان یک سال و 5 ماه است که اینجا مشغول به کارم و پاک پاک هستم. در طول 20 سالی که معتاد بودم چندین بار ترک کردم اما دوباره برگشتم ولی اینبار شرایط خوب کاری مرا پا برجا نگه داشته است. وقتی دستگیر شدم 5 ماه بود خانه نرفته بودم و کارتون خواب شده بودم، مخارج همسر و فرزندم روی دوش پدر و مادرم بود اما حالا خودم دارم هزینه های زندگی ام را تامین می کنم.

از خسارت تا ارزآوری
این رهایافتگان که یک زمانی جز خسارت برای خانواده و جامعه نداشتند امروز تبدیل به ارزآورانی شده اند که نه تنها از ضایعات سنگ که به نوعی دشمنی برای طبیعت محسوب می شود، نهایت استفاده را می برند بلکه به گفته جمشیدی با صدور آنچه با دستان هنرمندشان می سازند به کشورهای حوزه خلیج فارس، در سال حدود 100 هزار دلار ارزآوری دارند.
سالار در این باره می گوید: 70 معتادی که می توانستند 700 نفر را در جامعه اسیر و گرفتار کنند امروز دارند دست جامعه را می گیرند.

پیشنهادی برای شهرداری
جمشیدی می گوید: این لاشه سنگ ها قابلیت این را هم دارند که سنگفرش پارک ها و پیاده روها بشوند و با رنگ های طبیعی و زیبایشان به ظاهر شهر جلوه دیگری ببخشند. او حتی می گوید: می توان با این سنگ های ضایعاتی آب نما و سازه های مختلف دیگر ساخت. اما آنچه از میان همه سخنان این مرد صنعت و هنر به دلمان نشست این بود که گفت: می توانیم برای ورودی های شهر بی هیچ چشمداشتی طرح های بومی و منحصربه فردی بزنیم که معرف شهرمان باشد. طرح از ما، مواد اولیه از ما، شهرداری فقط پول کارگر را بدهد.