بچه های باغ
سالهاست که مردم متوجه وجود کانونهایی در برخی باغات شده اند که افرادی با قیافه ها و رفتارها و اعمال خاصی در آنجا گرد می آیند و برخی از جوانان و نوجوان به طور شبانه روزی در همان باغ زندگی می کنند و نقاط مشترکی بین رفتار و اعمال آنها وجود دارد. این باغات همان مکانهایی است که سالها پیش در آنها جز کشاورزانی که مشغول زحمت بودند و دانش آموزانی که به دلیل فقدان سالنهای مطالعه از خلوت آنجا برای درس خواندن استفاده می کردند کسی را نمی دیدی و اکنون چنین کانونهایی در این مناطق تشکیل شده است. اما اسمی برای آنها نداشتم تا اینکه در یک عروسی که بخاطر شرایطش در حاشیه قرار گرفته بودم که خود پدیده دیگری است جوانی از صحنه رقص خارج و بیرون آمد و با گوشی خود به کسی زنگ زد که مثلاً فلانی، بچه های باغ را بردار و بیار اینجا که آدرس می دهم و همه چیز هست که منظور مسكرات و ارکستر بود. در حدود کمتر از نیم ساعت چند جوان و نوجوان موتور سوار با سر و وضع خاص و حرکات و نوع حرف زدن ویژه از راه رسیدند. دیگر مطمئن بودم که بچه های باغ در واقع پدیده ای هست که می توانیم آن را در ردیف آسیب هاي نوپدید معرفی شده قبلی قرار دهیم ولی:
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا
بالتبع، ریشه ها و عوامل و چگونگی پیدایش این پدیده بسیار پیچیده تر از بوق زبانی و زباله پراکنی و تحت تأثیر عوامل متعدد یا اصطلاحاً مولتی فاکتور بوده و به همین دلیل آثار مخرب وسیع تری خواهد داشت.
این پدیده را باید به پدیده های شناخته شده مثل بچه های طلاق، بچه های خیابانی، دختران خیابانی و... اضافه کنیم.
اما اینها چه کسانی هستند؟ نقاط مشترک، ترکیب جمعیتی آنها از نظر سن و جنس و تحصیلات و تعلق به محلات و نوع خانواده ها چیست؟ مناسبات درونی آنها کدام است؟ نوع فسادها و خلاف آنها کدام است؟ از نظر روانشناسی در چه دسته ای قرار می گیرند؟ ساختار خانواده آنها از نظر جمعیت، تحصیلات و شغل و محل زندگی چیست و عامل اصلی رانده شدن آنها از جامعه به باغ چه می باشد و خطرات و آسیب های آنها برای جامعه کدام است؟
شناخت این عوامل و نیز پاسخ به سؤالات اساسی دیگر مثل نقش خانواده و مناسبات درون آن، جامعه و مدارس، مربیان، نهادهای هنری و فرهنگی، مساجد، کانونهای مذهبی، اقتصاد، محدودیت های اجتماعی، نگرش سلیقه ای به مسائل و رسانه ها و نیروهای انتظامی و قضایی می تواند معضلات از جمله معضل بچه های باغ را آسیب شناسی کند و جامعه را هوشیار و نسبت به آن ایمن سازد.
تردیدی نیست که بچه های باغ خود قربانیانی هستند که هر لحظه قربانی می طلبند و این اولین باری نیست که دست به خلاف می زنند ولی ابعاد آن با نوع اخیر متفاوت است و قربانیان برای حفظ آبرو بسیاری از آنها را پنهان می کنند. رد پای بچه هاي باغ را در تمامی صحنه های اجتماع، کوچه و بازار، در عروسی ها، اعیاد، حتي سوگواری هاي مذهبي و درب مدارس به ویژه مدارس راهنمایی پسرانه، و در پارک ها و ... می توان یافت و همین ها هستند که نماد بی فرهنگی می باشند و از شهر چهره ای نامطلوب ساخته اند. پنهان کاری معضل را حل نخواهد کرد، همان گونه که سیاست کل کشور در پنهان کردن مسئله ایدز نه تنها آن را حل نکرد بلکه به رشد خزنده آن منجر و تنها نتیجه آن قربانی شدن افراد بی اطلاع بود.
بچه های باغ وجود خارجی دارند و برای نوجوانان و جوانان بخصوص پسر دام گسترده اند. در باغات مشروب و مواد مخدر تولید و توزیع می شود و برای مبارزه با آن دو راهکار کوتاه مدت و دراز مدت وجود دارد. در کوتاه مدت بایستی نسبت به خطرات و اعمال بچه های باغ به جامعه هشدار داد و از سوی دیگر از طرف نیروی انتظامی و قضایی باید با کانونهای آنها و رویه های ضد اخلاقی و قانون ستیزی و شهوت پرستانه و هنجارشکن آنها برخورد نمود و پاتوقهای آنها را متلاشی و پرونده سابقه داران آنها را به جریان انداخت و در دراز مدت با شناخت دقیق از مسئله و کارهای فرهنگی و تربیتی و تغییر رویه در مناسبات خانواده مسئله را ریشه کن و امکان رشد آن را از بین برد.
باید گفت پدر و مادر عزیز! معلم دلسوز! معاونت تربیتی محترم! روحانیون گرامی! کانونهای مساجد و امور تربیتی! نوجوانان بخصوص پسران در ردیف اول قربانیان اند که بعداً بسیاری از آنها خود متجاوز به جامعه می شوند. هر گونه ترک تحصیل و رفتارهای مشکوک را در نظر داشته باشید، وقت بیشتری برای فرزندان خود بخصوص نوجوانان بگذارید، هر گونه رفتار دفع کننده از سوی والدین و مربیان می تواند نوجوان شما را به کام بچه های باغ بکشاند. اگر از برخورد با آنها ناتوان هستید از مشاورین کمک بگیرید. به جای خرید موتور و آموزش موتور سواری برای نوجوان خود چگونه سوار موتور زندگی شدن را به آنها بیاموزید.
خیرین محترم و کسانی که نذر می کنید؛ پولهای خود را در جهت تشکیل مراکز قرآنی و فرهنگی و هنری و آموزش رفتارهای شهروندی و آموزش های ارتباط همسران با هم و والدین با فرزندان و نیز با جامعه و دیگران بکار برید. عبادت و دینداری در شرایط سالم جامعه را تجربه کنید. هیچ کس و هیچ نهادی نباید شانه از زیر بار مسؤولیتهای خود خالی کند. طبیعتاً مردم کوتاهی های آنها را اعم از نهادهای آموزشی و فرهنگی، روحانیون و کانونهای مساجد و امور فرهنگی، رسانه ها و نیروی انتظامی و قضایی نخواهند پذیرفت.
يادمان باشد كه: هر که بامش بیش، برفش بیشتر.