اوزون ولاتی 4
| لغت | صدا | معنی |
| اوزورا | uzurâ | آن طرف - آن سمت - آن جهت |
| اوفتو | Ufto | آفتاب |
| اوفتیه | Uftie | آفتابه - ابریق |
| اودو | Odu | آب دوغ - دوغ |
| اوش | uŠ | جوش - حرص خوردن و نیز پیوند زدن درخت |
| اولوژی | uoloži | زردآلو |
| اونی | uni | پسوند مکان - سولدونی - تخ بونی- هولوف دونی - سگ دونی - به جای دانی : دان + ی |
| اوشون | ošun | وسیله ای است از جنس چوب مانند پنجه های دست که بازه آن را به هم متصل کنند و به وسیله آن کاه و گندم را از هم جدا می کنند و نیز به گیاهی به نام آویشن گفته می شود. |
| اولوکی | Oloki | سوراخ یا سوراخی |
| ان دونه | Endone | هندوانه |
| انقر | Enqor | سنگ |
| انگلی یا انگشت | Ongoli | انگشت |
| انه | Ene | بگذار |
| اینجیل | Inǰil | انجیر |
| ای نیشت | Iništ | نشست |
| ای نی کِ | Inike | بنشین |
| ای نیشت | Iništ | نشست |
| آی یا اوی | Ây / oy | ضمیر متصل (ش) مثل مای - mây به معنی مادرش |
| ایده (ی ایده) | Ide /ye ide | ذره - خرده - یه کم (یه کمی) |
| اییه | eiie | جو (یکی از غلات) |
| ایکه | eike | بستن |
| برایکه | barâke | درب را ببند |
ضمیمه:
این قسمت به منظور آشنایی خواننده با جملات ولاتی به مطلب اصلی اضافه شده است.
مثال:
در نوبت های قبل دیدیم پیرزنی که هفت دختر داشت برای شوهرش جگر تهیه می کرد و یکی از دخترها موضوع را فهمید و سهم دریافت کرد و به بقیه خواهر ها اطلاع داد و ادامه ماجرا.
پیرزن بقیه جگر را پخت و برای شوهرش که سرکار داخل گنجه گذاشت ولی دختر ها همه آن را خوردند و پدر وقتی به خانه آمد چیزی برای خوردن نیافت پس دختران را صدا زد و گفت:
"آرو هوا خیلی خبو آماده ببید تا بشیم سرلته تا بارادونا یوزو چینام"
یعنی امروز هوا خیلی عالی است آماده شوید تا برویم صحرا (باغ) تا برای شما گردو بچینم.
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند