مشتی غلوم تو بپا بیمار نشی
سرم جدا دلم جدا شکسته
غم اومده بیخ گلوم نشسته
چشام سه روزه داره تار می بینه
دنیا را پر گرد و غبار می بینه
زیر کَتم یه سوزه بزرگه
انگاری جای دندونای گرگه
مشتی غلوم چند شبه خواب ندارم
تا دم صبح جز اضطراب ندارم
مریضم و شکسته حال و بی جون
دردا فراوونه ولی کو درمون؟
بیمه دیگه دوا به کس نمی ده
نسخه با شفا به کس نمی ده
می گه برو داروها را قاتق کن
مثل فلان مریضه جَلدی دق کن!
دوای تو اینه که زود بمیری
نوبت تخت و تابوتا بگیری!
کی گفته تو این همه بیمار بشی
به قانون بیمه گرفتار بشی!
فکر می کنم راس می گه اون دکتره
هر چی نباشه بابا جون دکتره!
چی کار داره که بنده سرما خوردم
یا این که گرما خوردم و نمردم
مریضی را بنده قاتق نکردم
گناه من اینه که دق نکردم
مشتی غلوم تو بپا بیمار نشی
اسیر دکترای غم خوار نشی!
وگرنه باید کیسه را شل کنی
نکنه سر دیگِ مرض هول کنی
چون یا دوا نیست یا دوا نمی دن
دوا به نیت شفا نمی دن
مثل "رها" بایستی حیرون بشی
هم سخن درد فراوون بشی
مشتی غلوم پس چرا در سکوتی
خسته ای یا خدا نکرده شوتی؟!
نه خسته ام، نه حیرونم، نه شوتم
از غم دردای تو در سکوتم
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند