قابليت هاي جاده مرگ براي فيلمبرداري چند سكانس اكشن

ارسال در در شهر

tanz-kamarbandiچون هواي خنده در دنيا پس است          يك نفر را هم بخنداني بس است

 

كمربندها را ببنديد.

 

درست است كه از فلكه انوشيروان تا نزديك نجف آباد، جاده كمربندي ساليانه تصادفات مرگبار زيادي به خودش مي بيند اما به نظر من هميشه نبايد فقط نصفه خالي ليوان را ديد؛  حالا شما بيا هي تيتر بزن"جاده مرگ"يا بنويس اگر زمين هاي اين طرف يا آن طرف جاده درست بشود مشكل حل مي شود؛  هي سياه نمایي كن، بابا جان!  بيا يك كم به ديد مثبت نگاه كن؛ خداي ناكرده كار به شكايت كشيده مي شود و درِ همين يك روزنامه شهر را هم مي بندندها؛  نگویي نگفتم. اصلا بگو ببينم ساختن يك لوكيشن سينمایي با جلوه هاي ويژه اكشن در شرايط فعلي سينما چقدر هزينه دارد؟! حالا يك جاده درست كرده اند كه ده ها لوكيشن واقعا استثنایي مي شود از داخلش در آورد، آن هم مفت و مجاني و تو هي غر بزن. نگاه كن ببين بيراه مي گويم يا نه (فقط هر موقعيت را كه خواندي چشم هايت را ببند و آن را تصور كن،  مطمئنم با من هم عقيده مي شوي) :

* از انوشيروان تا نزديكي ورودي سيد محمد، جان مي دهد براي صحنه هاي عاطفي و درام، تصور كن يك بازيگر خوش تيپ را كه پشت ماشين نشسته، دستش را انداخته روي فرمان و با يك آهنگ ملايم با تكان تكان خوردن هاي آرام به گذشته تلخ يا آينده رؤيائيش فكر مي كند– اگه يه نمه بارون هم بياد كه ديگه محشره-

* از ورودي سيدمحمد تا صدمتري بعد از پل دانشگاه صنعتي موقعيتي عالي براي صحنه هاي تعقيب و گريز پليسي دارد، روي پل دانشگاه هم مي شود جلوه هاي ويژه آتش بازي راه انداخت؛ تصورش را بكن ماشين با سرعت زياد از زير پل عبور مي كند و از بالا آتش رويش ريخته مي شود؛ واي چه صحنه اي! اين موقعيت در پل دانشگاه آزاد هم به نوعي ديگر و با جلوه هایي ديگر قابل اجراست. حتي مي توان از روي اين پل يك تريلر سنگ را در خلاف جهت خيابان رها كرد و تا توقفش در پارك پيروزي از آن فيلم برداري كرد.

* موقعيت پل خيابان كمربندي كه از آن موقعيت هاست؛ كافيه بازيگر با سرعتي در حدود 70 كيلومتر بزند تو سر فرمان و به سمت راست برود آن موقع ماشين مي افتد روي دوتا چرخ و اگر يك كم مهارت داشته باشد تا خود پارك جنگلي مي تواند روي دو چرخ حركت كند؛ اگر فيلم جنایي باشد بهتر است به سمت چپ (خميني شهر) بپيچد و با همان سرعت يك لحظه فرمان را رها كند آن وقت آن چنان به پل كمربندي برخورد مي كند كه تمام اجدادش تازمان خود حضرت آدم جلوي چشم هايش رژه مي روند؛ واي كه چه صحنه اي مي شود. تازه ما مي توانيم در اين صحنه ها براي هيجان بيشتر از موتورسوارهاي بي كله شهرمان هم استفاده كنيم؛ چقدر موتور سوار داريم كه دارند داخل شهر عاطل و باطل مي چرخند، مي شود آنها را به صورت شيفتي به كار گرفت و بعد هم در راستاي اشتغال زائي آمار داد؛  باور كنيد آمار بيكاران شهر به نزديك صفر مي رسد.

* روي همان پل اگر در مسير عكس حركت كني يعني از پل دانشگاه آزاد به سمت دانشگاه صنعتي بيایي پانصد متري مانده به پارك جنگلي يك پيچ خطرناك وجود دارد كه اگر ماشين را به امان خدا رها كني با توجه به اختلاف سطح جغرافيایي ماشين حداقل داخل استاديوم قدس پایين مي آيد كجاي دنيا چنين سكانس اكشني مي توان گرفت؟!

* بعد مي رسيم به پارك جنگلي و نرده هاي دانشگاه كه براي گرفتن سكانس هاي چريكي و تيراندازي از داخل جنگل و... مناسب است.

* بعدها اگر دستمان پيش آمد و وضعمان خوب شد روبروي آپارتمان هاي ارغوان و آن طرف كمربندي تا كوه را مي توانيم درياچه مصنوعي براي گرفتن صحنه هاي دريایي درست كنيم و چهار- پنج كشتي هم اجاره مي كنيم و آن وقت بازيگر مختار است كه با ماشين به دريا بزند يا براي هيجان بيشتر به آپارتمان هاي ارغوان بكوبد.

* بهترين صحنه را هم مي توان جایي كه خيابان از وسط كوه رد مي شود گرفت. تصور كن راننده در حالي كه كوه دارد از دو طرف ريزش مي كند و تريلر ها هم دارند نفس زنان از اين قسمت عبور مي كنند مجبور مي شود ويراژ بدهد تا از بارش بي امان سنگ در امان باشد.

عزيز من! به جاي سياه نمایي و تيترهاي آنچناني اين جاده را به كارگردان هاي معتبر مملكت بشناسان؛ مطمئن باش فيلمي كه توي اين جاده ساخته بشود مي تواند پرفروش ترين فيلم قرن بشود؛  بعد كم كم همه كارگردان هاي وطني سر و دست مي شكنند كه در اين جاده فيلم بسازند آن وقت ما هم برايشان كلاس مي گذاريم و نوبت هاي سه –چهار ساله مي دهيم. بعضي كارگردان هاي همشهري هم ديگر خجالت نمي كشند خميني شهري هستند!!! اصلا به آنها به شرطي كه از قوميتشان شرم نداشته باشند 50 درصد تخفيف هم مي دهيم؛ باور كنيد به پنج سال نرسيده سينماي باليوود و هاليوود را مي گذاريم توي جيبمان. اين جاده يك سرمايه ملّي است و بايد تمامي دست اندر كاران ساخت آن را به عنوان چهره هاي ماندگار معرفي كنيم نه اينكه تيتر بزنيم"جاده مرگ"و"بزنيم تو سر معامله".

ببخشيد اين دفعه چانه ام گرم شد و پرحرفي كردم. بحث سينما پيش آمد، ما هم آب را بستيم بهش.