سوال کرد ز شاگرد در کلاس استاد...

ارسال در در شهر

سوال کرد ز شاگرد در کلاس استاد

 تو را ز سعدی شیرین سخن چه باشد یاد؟


که بوده، اهل کجا بوده و کتابش چیست؟

 خلاصه ای پسر من! بگو که سعدی کیست؟


جواب داد که اهل دلار بود آن مرد

برای فوتبال ما افتخار بود آن مرد


تمام عمر اگر بود او به سیر و سفر

 به غیر بازی فوتبال نداشت کار دگر


سوال کرد ز تحصیل و هم ز استادش

 کدام مدرسه بوده که کرد ارشادش؟


جواب داد کلاسش زمین خاکی بود 

لباس فوتبال و کفشش اشتراکی بود


برای آن که کند پیشرفت در فوتبال 

کشیده بود ریاضت زیاد در هر حال


تمام شب ها، شب زنده دار فوتبال بود

 نداشت فکر دگر، بی قرار فوتبال بود


برای دیدن فوتبال نه روز داشت نه شب

مرا ز معرفت اوست یک جهان مطلب


همیشه پای حریفان خود لگد می کرد

ره حریف به هر شیوه سد می کرد


ارادتی به کمک داوران فوتبال داشت

 برای شادی شان هیچ گاه کم نگذاشت


عجیب شیفته داور چهارم بود 

اگر چه هیچ کس او را ندیده و گم بود


خلاصه آن چه ز سعدی شنیده ام این است

 اگر که بیست دهی نمره ام چه شیرین است


به خنده گفت معلم ز صفر، صفرتری

 ز درس و مدرسه پرتی، در عالم دگری