هجو بدی ها و زشتی های جامعه

ارسال در در شهر

چون حق تلخ است، با شیرین زبانی                             حکایت سر کنم آن سان که دانی

پیش درآمد:

از زمانی که ستون «ذره بین» تعریف شد تاکنون، بر طبق هدف آن معضلات و مشکلات و تضادهای اجتماعی، مدیریتی، فرهنگی، اخلاقی و خانوادگی با سبک و سیاق ویژه درشت نمایی و به رشته تحریر درآمده و منتشر شده و خواهد شد، اما نگارنده در این مدت با تضادها و معضلاتی در همان زمینه ها و یا فرع از آنها روبرو شده است که از یک طرف از لحاظ حجم و محتوی و نوع بیان در قالب نگارش در ستون ذره بین نمی گنجید و از طرف دیگر قلمی طنز را می طلبید. از دیگر سو روش انتشار مطالب به صورت دسته بندی شده و منسجم در ستون های خاص و شناسنامه دار جای خالی ستونی برای مطالب طنز را جلوه گر می-ساخت. لذا فکر تعریف ستونی با عنوان «نیشخند» ایجاد گردید، تا به تدریج تضادهای اجتماعی و شخصیتی و مدیریتی و شهری و فرهنگی در قالب طنز که نیشخند زاده طبیعی آن است را در خود جای دهد، اما بهتر است در مقدمه مروری بر طنز و تعریف و کاربرد و هدف و نتایج آن صورت گیرد و نیشخند را هم بشناسیم. 


تعریف طنز:

آنگاه که انسان به شرایط زندگی و عادات و رفتار و سنن زندگی فردی و اجتماعی یک جامعه با دیدی انتقادی بنگرد، تضادها و ناهنجاریها و زشتی ها و نبایدهایی را خواهد یافت که راههایی برای طرح آنها باید بیابد، ادبیات و هنر متعهد ابزارهایی مناسب و فکاهی و طنز قالب هایی شناخته شده هستند که می توانند در تفکر انتقادی و نقادانه جامعه و مناسبات اجتماعی به کار گرفته شوند، روشی که تلخی حق گویی مستقیم را ندارد ولی حق را با شیوه خاص خود جلوه گر می شود.
در طنز که شکل تکامل یافته نقد است و فکاهی هم نیست می توان صریح ترین و تلخترین انتقادها را در ظاهری خنده دار مطرح نموده و نازیبایی ها را آشکار نمود، بنابراین طنز، درک و خلق تصویری هنرمندانه و نقادانه از جهانی سراسر تناقض و تضاد در قالبی نیشخندآمیز است.


ضرورت طنز:

انسان آنچنان در بند مناسبات روزمره اجتماعی و خانوادگی گرفتار شده و آنگونه به خود مشغول می شود که کم کم هر شرایط و اوضاع و احوالی را عادی و طبیعی می بیند، شاید به همین دلیل در برخی دعاها از خدا خواسته می شود که «خدایا ما را به خود مشغول مکن و وامگذار» از این دید کاربرد عبادت، تفکر و تذکر نیز روشن می شود، اما طنز با واکاوی تضادهای درونی و بیرونی یعنی خود فرد و جامعه تخم شک و تردید را در عادات و روزمرگی ها می-کارد تا شاید جامعه و انسان عادت زده به فکر بیفتد و تکانی بخورد، تلاشی بکند، راه حلی بیابد و خود را از شرایط خود ساخته و یا دیگران ساخته نجات دهد و به شناخت برسد. با این نگرش، طنز برای هر فرد و جامعه ای ضرورت است.


طنز پرداز:

اگر ضرورت طنز به دلیل قربانی شدن مردمان در روند عادت و تکرار مورد توافق است، پس طنزپرداز خود نباید در چنین دامی افتاده باشد. باید کسی باشد که به مناسبات حاکم بر زندگی عادت نکند، حساسیتش را از دست نداده باشد، دیدش نقادانه باشد، کانالهای احساسی اش مسدود نشده باشد. به تضادها، بدیها، کجی-ها و نبایدها حساس باشد تا بتواند آنها را شناسایی و به دلیل ضرورت طنز پردازی بزرگنمایی کند تا شاید مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و او را به فکر چاره بیندازد، قلم طنز باید به ریشه تناور عادت ضربه زده و پایه کاخ ذهنیات و بدیهیات خود ساخته را به لرزه درآورد و نقاب ها را به کنار زند. طنزپرداز با کسی دشمنی شخصی ندارد، اصولاً مطالب را تا این حد پایین نمی آورد و خصوصی نمی-کند. اگر عیب و نقصی را هویدا می کند هدف اجتماعی دارد نه شخصی، آنچه جنبه شخصی دارد هجو است نه طنز. فکاهی کاری هم کار او نیست. چون نمی تواند مطالب را آنچنان نازل کند که بر تقدیر افراد بخندند، هدف خندیدن نیست، نیشخند است.


نیشخند:

خنده را انواعی است و فوایدی دارد که بیان آن فرصتی دیگر می خواهد، اما نیشخند نوعی خنده است که انسان هوشمند در برخورد با جمع تناقض ها و تضادها از خود بروز می دهد، ضمن آنکه خنده است، جدیت را فراموش نمی کند. واکنشی شاید اجتماعی و روانی و دفاعی به ناهماهنگی ها، زشتی ها و نبایدهاست، خنده آگاهانه به یکجانبگی ها، جمودها، تعصب ها، خشک اندیشی ها، ترس ها، سادهاندیشی ها، جهالت ها، وابستگی ها و آنچه با طینت پاک و بهشتی انسان ناسازگار است می باشد، خنده است اما پالایش شده و درد آشنا.