سمیه کشوری

ارسال در در شهر

دفتر نقاشی دوره ی راهنمائیاش را دبیر هنر برداشت و برد به رسم یادگاری اما نه او و نه هیچکدام از معلمهایش توی سه دورهی تحصیلی او را راهنمائی نکردند که برای پیشرفتش توی نقاشی باید کجا برود و چهکار بکند، خودش میگوید از آن دست دانشآموزهای خیلی درسخوانی بودم که اسمم همیشه برای شرکت توی مسابقات علمی از طرف معلمها و کادر دفتری در صدر جدول قرار میگرفت و شاید همین باعث شد که هنرش مظلوم واقع شده و نادیده گرفته شود، شاید اگر آن روزها که "سمیه" تمام لحظهها و دقائقش را وقف درس خواندن می کرد فقط یکی از معلمها یکبار به طور جدی او را تشویق به ادامهی هنرش میکرد حالا سرنوشتش جور دیگری بود.
خیلی درس خوانده بود برای کنکور اما قبول نشد و همین تجربهی تلخ، او را از پشتکار در این راه باز داشت اما این شکست از آن شکستهائی بود که شد مقدمه ی یک پیروزی و او را به دنیای هنر بازگرداند، دیپلم خیاطی را که گرفت تازه فهمید که در زمینهی طراحی هم استعداد دارد بیآنکه جائی آموزش دیده باشد، و همین پلهای شد تا از آن برود بالا و اسمش را بنویسد توی لیست "سیاهقلمیهای آموزشگاه تماشا".
شاگرد خوبی بود، صبح تا شباش شده بود پنبه و زغال و مقوا، آنقدر غرق شده بود که نفهمیده بود شده است شاگرد اول کلاس و هنوز 9 ماه نشده شاگردها دور و برش را گرفتند و شد خانم معلم و بعد سفارش پشت سفارش، اتاق شخصیاش توی خانه شد کلاس درس و محل کار و حالا بعد از گذشت تقریبا 3 سال هنرآموزهایش را آئینهی خودش میداند و وقتی یکی از آنها سفارش میگیرد و حتی گاهی طرحی را از خودِ او هم بهتر درمیآورد از ته دل خوشحال میشود.
برای کارش حتما نیاز به خلوت ندارد دور و برش هم اگر شلوغ باشد کارش را میکند  و چند ماهی است برای اینکه از سیاه قلم دلزده نشود دارد آموزش مداد رنگ میبیند.
با خنده میگوید: "توی این دو سه ساله اتاقم شده است اتاق سیاهکاریهایم." همان اوایل خانهشان هم شده بود نمایشگاه، هر کس میآمد آنجا حتما اول یک دور همه جا را تاب میخورد و از تماشای تصاویر متفاوتی که "سمیه" دیده بود و کشیده بود لذت میبرداما حالا دیگر دوست ندارد خانهشان نمایشگاه کارهایش باشد، توی چند تا نمایشگاه هم شرکت کرده و کارهایش مرزهای شهر و استان را پشت سر گذاشته است، از خمینیشهر رفته است اصفهان و ازآنجا گلپایگان و خوزستان.
چهرههای زیادی را طراحی کرده اما هیچکدام به اندازهی چهرهی نجیب و معصوم "شهید همت" به دلش ننشسته است.