دو گوش و یک زبان

ارسال در در شهر

سقراط کم غذا می خورد و لباس زبر می پوشید. یکی از فیلسوفان که همزمان با وی زندگی می کرد برایش نوشت: تو می گویی که نیکویی به هر موجود زنده واجب است اما تو با آن که یک جانداری به خود رحم نمی کنی، کم غذا میخوری و لباس زبر می پوشی.
سقراط در پاسخ وی نوشت: مرا به پوشیدن لباس زبر و خشن سرزنش می کنی در حالی که گاه آدمی زشتی را دوست دارد و از زیبایی روگردان است. همچنین مرا به دلیل کمخوراکی ملامت کردی در حالی که من به خاطر این که زندگی می کنم غذا میخورم و تو برای خوردن زندگی می کنی.
همین فیلسوف دوباره برایش نوشت: سبب کم غذا خوردنت را فهمیدم اما چرا کم سخن می گویی؟ اگر در خوردن به خودت سخت می گیری به چه دلیل از حرف زدن با مردم خودداری میکنی؟ سقراط در پاسخ نوشت: چیزی را که باید ترکش کنی پرداختن به آن بیهوده است. خداوند به تو دو گوش و تنها یک زبان بخشیده است تا آن که، دو برابر آنچه می گویی بشنوی، نه آن که بیش از آنچه می شنوی بگویی.
منبع: کشکول شیخبهایی اثر شیخبهایی حکیم فقیه و عارف و ستارهشناس و شاعر قرن دهم هجری قمری