سنگ تراش

ارسال در در شهر

 

یادش به خیر آن روزهای خمینی شهر، وقتی خانه پدربزرگ ساکن بودیم، حوض آب وسط حیاط با آن سنگ های تراش خورده اطرافش خودنمایی می کرد و ما بچه ها تابستان ها تنی به آبش می زدیم، و همهمه ای راه می انداختیم که بیا و ببین، بعدش هم که از آب بازی خسته می شدیم گرگم به هوا بازی می کردیم.

جای سک سکمان هم شمعک چوبی وسط ایوان بود که برای نگهداری از طاق ایوان گذاشته بودند. زیر شمعک که یک تیر چوبی بود را هم یک سنگ بزرگ تراش خورده به صورت مکعب مستطیل قرار داده بودند که به آن «تنبکی» می گفتند.

 

راستی آن سنگ های اطراف حوض، لب ایوان، سکوهای جلوی خانه، تنبکی توی ایوان و ... را چه کسی می ساخت؟!

 

حسین تاتاری ورنوسفادرانی 69 ساله، سنگتراش خمینی شهری

 

- چقدر درس خوانده اید؟

مدرک ششم ابتدایی قدیم را دارم.

 

- چرا به سنگتراشی روی آوردید؟

آن زمان شغل دیگری که برجسته باشد کم بود و این شغل خوبی بود.

 

- پدرتان چکاره بود؟

حلاج.

 

- چرا شغل پدر را ادامه ندادید؟

حلاجی خیلی درآمد نداشت، سنگتراشی را دوست داشتم.

 

- درآمدش خوب بود؟

زحمت خیلی زیادی داشت ولی به درآمدش می ارزید.

 

- از کی شروع به کار کردید؟

از 10، 12 سالگی شاگرد علی ماهوش بودم، 2 سال شاگرد بودم و تا 32 سالگی دست تراشی می کردم.

 

- بعد چکار کردید؟

دست تراشی که تمام شد به عنوان کارگر در کارخانه سنگبری مشغول شدم، یک مدت هم وانت داشتم.

 

- چند فرزند دارید؟

4 تا، 2 پسر و 2 دختر.

- بچه ها هم در کار سنگ هستند؟

نه، به غیر از فرزند کوچکم که شغل آزاد دارد، فرزندان دیگرم یکی عضو هیات علمی دانشگاه است، دیگری دکترای کشاورزی دارد و یکی از دخترانم هم در حال گذراندن دوره دکترای هسته ای است.

 

- بالاخره زحمات شما ثمره ای داشته است، این طور نیست؟

قطعا. آنچه کاشتیم حالا می چینیم.

 

- شاگرد هم داشته اید؟

داشتم اما ادامه ندادند. رفتند کارخانه سنگبری.

 

از نحوه کارتان بگویید.

از معادن لاشُتر سنگ را با گاری می آوردیم و بسته به نوع کاربری برش می دادیم.

 

- با چه ابزاری سنگ را می بردید؟

قبلا وسط کوپ سنگ را شکافی می دادیم بعد چوب هایی توی آن درز می گذاشتیم و خیس می کردیم، چوب باد می کرد و سنگ را می شکافت و به قطعات کوچک تری تبدیل می کرد.

 

- و این سنگ های کوچک تر به چه کار می آمد؟

برای لبه حوض که سنگ را با نره پتک (کناره پتک) و میله می زدیم و تراش می دادیم، برای کف مساجد مثل مسجد سید و مسجد جمعه اصفهان که با تیشه می تراشیدیم، برای زیربنا و یا تنبکی که ضخیم بود با قلم و چکش به جان سنگ می افتادیم، طرح های مختلفی داشت.

 

- سنگتراش های دیگری هم داریم؟

اولین سنگتراش و پیشکسوت شیخ حسین حجاری بود، الان هم کم و بیش مانده اند.

 

- خاطره ای هم از آن زمان دارید؟

برای کار بیشتر به شهرستان ها و بنادر می رفتیم، یادم می آید 28 ساله بودم، توی بندر لنگه، سنگ 33 تا ساختمان را ظرف مدت چهار ماه توی آن هوای بسیار گرم به اتفاق رفقا و سنگتراش های آن زمان محمد پشندیان، کاظم بیداد، محمد مسین (سبیل) و رمضان داورپناه (که اغلب به رحمت خدا رفته اند) تراشیدیم.

 

- کلام آخر؟

ما آن زمان از کار نمی ترسیدیم. از اصفهان گرفته تا شهرهای دیگر را برای کار جستجو می کردیم و واقعا کار می کردیم و زحمت می کشیدیم و با همه سختی خم به ابرو نمی آوردیم. جوان های امروز هم نباید فقط دنبال پشت میز نشستن و نان آماده خوردن باشند، قبول دارم شرایط خیلی سخت شده و وضعیت اقتصادی خوب نیست اما از کارهای سخت نترسند، مدرک را ملاک قرار ندهند، از قدیم گفته اند از تو حرکت از خدا هم برکت.