صورت کار به خود بگیریم

ارسال در در شهر

parseصبح زود یک روز تابستانی بود و نزدیک یک ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم، وانتی از راه رسید و روبروی ایستگاه توقف کرد و دو نفر با یک سطل و تی از آن پیاده شدند و اطلاعیه هایی را که از روی کج سلیقگی روی مبلمان ایستگاه  اتوبوس چسبانده شده بود کنده و کاغذهای آن را همان اطراف پخش کردند.

چون حتماً در شرح وظایف آنها نبود که کاغذها را باید در سطل زباله بریزند و رفتگر ها باید اینکار را انجام دهند، بعد چند سطل آب به صندلی ها پاشیدند و رفتند.

ابتدا وقتی دیدم برای نظافت مبلمان اتوبوس هم به فکر هستند، کلی خوشحال شدم و احساس شهروندی کردم، اما متأسفانه این احساس خوشحالی به دلایلی که می آورم چندان طول نکشید و تازه کلی صبح زودی فکرم را به هم ریخت.

- آقایان محترم که کار تمیز کردن را به عهده داشتند، اصولاً لباس کار نپوشیده بودند و به قول بنا ها صورت کار به خود نگرفته بودند.

- وسایل آنها مناسب تمیز کردن مبلمان نبود، با پاشیدن چند سطل آب به صندلی ها و بدنه مبلمان که نمی شود آنها را تمیز کرد.

- کاغذهایی را که از بدنه کندند به جای ریختن توی سطل زباله که در چند قدمی بود روی زمین پراکنده کردند و رفتند.

- جای خالی ایمان به کار و نیز آموزش را در این پرسه صبح زودی احساس کردم.

- فردی که آن نزدیکی بود با دیدن این صحنه گفت: ببین چطور پولهای ما را حرام می کنند، البته وقتی از همین فرد پرسیدم که آخرین باری که عوارض خانه ات را پرداختی کی بود، جوابی نداد.

لحظاتی بعد از تماشای این صحنه که می توانست اگر فیلم گرفته می شد خود یک طنز جاری می شد به خاطر آوردم که دوستی که روی موضوعی تحقیق می کرد متوجه شده بود که پروفسوری در یکی از کشورها در مورد آن موضوع صاحب نظر است می گفت به آن کشور و دانشگاه رفتم و روز اول با لباس کت و شلوار و شیک و پیک سراغ آن پروفسور رفتم و خودم را معرفی کردم با روی خوش با من برخورد کرد ولی متوجه شدم او لباس ساده و کار پوشیده و دوچرخه ای هم روبروی محل کار اوست که بعداً فهمیدم وسیله نقلیه او می باشد. ولی جالب اینکه پس از چند لحظه که از آشنایی گذشت. خطاب به من گفت: شما می خواهید در مراسمی شرکت کنید که این لباس را پوشیده اید. از فردا که اینجا آمدید با لباس کار بیایید این لباس ها را بگذارید برای مهمانی و مراسم رسمی و به این ترتیب من متوجه شدم که اینجا کار ملاک است و میزان  علاقه مندی به آن و جدیت در راه آن پس باید کار را جدی گرفت و به آن عشق ورزید و صورت کار به خود گرفت و به دنبال رفع تکلیف نبود.